در مباحث قبلی در مورد نقش و اهمیت احزاب و اینکه ما باید الگویی بومی برای سازمان حزب ارائه دهیم و از کاستیها و ضعفهای احزاب غربی درس بگیریم، سخن گفتیم. در این کلام مختصر به این پرسش که مسئولیت احزاب برای شناخت شایستگیهای افراد برای انتخابات ریاست جمهوری چیست ـ پاسخ داده میشود.
فرضیه: «به نظر میرسد وضعیت نابسامان تعداد بسیار زیاد نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری، به علت فقدان احزاب توانمند در عرصه رقابتهای انتخاباتی است، لذا احزاب برای سروسامان دادن به روند معرفی بهترینها به مردم، بایستی مسئولیتپذیر باشند.» در کشورهای دموکراتیک در جهان ما چنین بینظمی را نمیبینیم که افراد ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری را دست آویز و ابزاری برای مطرح شدن در رسانهها و روزنامهها بدانند. اگرچه مشارکت سیاسی شهروندان، امر بسیار مهم و راهبردی برای تبلور مشروعیت سیاسی یک کشور است، اما نوع و روش مشارکت میبایست نهادینه و براساس الگو و سبک مشخص و معقولی صورت پذیرد ـ ما هنوز به آن الگو دست نیافته ایم.
احزاب بهترین سازوکار و مکانیزم شناخت و معرفی نامزدهای انتخابات از جمله ریاست جمهوری است. در حال حاضر، در نظامهای سیاسی در جهان، ما هنوز نهادی که بتواند جایگزین «احزاب» برای سیستماتیک کردن و شفافسازی مشارکت سیاسی مردم، بویژه در رقابتهای انتخاباتی شوند، نداریم.
احزاب مکانی برای تربیت و آموزش افراد برای تصدی پستهای مدیریتی و برنامه ریزی برای اداره حکومت و دولتها هستند. حزب جایی است که افراد علاقهمند به مشارکت نهادینه سیاسی از ابتدای ورود، طی سالها مورد ارزیابی و شناخت دقیق قرار میگیرند و شایستگیهای آنها شناخته میشود. به عبارتی، حزب کارخانه آدم سازی است. حزب محلی برای ساختن مدیران ماهراست که علاقه دارند در دولت آینده، پستهای مهمی را بهعهده بگیرند. براین اساس، ساختار و سازمان حزب نباید به فرد خاصی وابسته باشد. همینجا باید اشاره شود که یکی از مشکلات و نارساییهای احزب در ایران، «فردگرایی» است. یعنی ظهور و افول حیات حزب سیاسی، وابسته به یک فرد است. در حالیکه حزب باید دارای آنچنان ساختار و تشکیلات قوی و با ثباتی باشد که حضور و عدم حضور یک فرد، تاثیر چندانی در سازمان حزب ایجاد نکند و نهاد حزب، قادر باشد دهها سال در عرصههای توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور نقش آوری داشته باشد.
حزب همچون دانشگاهی است که برای مدتی مشخص، فرد و افرادی مسئولیت رهبری و اداره آن را به عهده میگیرند، و بدین وسیله تداوم و استمرار نهاد حزب را تضمین میکنند. در واقع، دو عنصر تحول و استمرار، رمز موفقیت و نقشآوری احزاب در روند مشارکت سیاسی مردم است. لذا، احزابی که رهبری آن برای بیش از یک دهه در دستان یک فرد باشد، آن حزب سیاسی واقعی نیست. حزب همچون دانشگاه با تغییر مدیریت به حیات خود ادامه میدهد. لذا، روند دموکراتیک در درون حزب وجود دارد و بهترینها، بعنوان رهبران حزب برای یک دوره محدود از سوی اعضای آن برگزیده میشوند. بر اساس این روند و ساختار مردم سالاری و دموکراتیک است که احزاب میتوانند در جامعه مورد اقبال و مراجعه عمومی قرار گیرند.
نکته دیگر آنکه به جای فردگرایی، تفاوت احزاب در برنامههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آنها میباشد. لذا در زمان انتخابات، علاوه بر معرفی بهترین برنامهها و سیاستها، بهترین نامزدها باید به مردم نیز معرفی شوند. اینجا شایستگی و قابلیتهای فرد و مهارتها و تخصص افراد نیز مهم است زیرا کاندیداها باید بتوانند اعتماد مردم را بهدست آورند، ضمن آنکه بعد از پیروزی در انتخابات، بایستی لیاقت اجرای برنامههای مدون را داشته باشند. اگر احیاناً فرد منتخب بعد از پیروزی در انتخابات، نتواند در پست مورد نظر کارایی داشته باشد، ابتدا این حزب است که به او تذکرو مشاورههای لازم را میدهد، او را در راه پر فراز و نشیب اداره کشور هدایت و راهنمایی میکند.
در واقع، علاوه بر فرد منتخب، حزب در برابر افکار عمومی مسئولیت پاسخگویی در برابر نامزدهای معرفی شده را دارد و در صورت کوتاهی، مورد مؤاخذه افکار عمومی و سایر احزاب مخالف قرار میگیرد. البته لازم به ذکر است، برای خروج یک عضو از یک حزب و عضویت او در حزبی دیگر، هیچ محدودیتی نیست و سازو کار آن هم مشخص و معین است.
مهمترین فواید احزاب در روند مشارکت سیاسی و توانمند کردن قابلیتهای یک کشور آن است که آنها از سوء استفاده افراد فرصتطلب که از ساختارها و بنیانهای فکری با ثبات برخوردار نیستند، جلوگیری میکنند. یکی از گرفتاریهای ما بعد از انقلاب آن است که در فقدان احزاب قوی، افراد از فرصتهای سیاسی به نفع منافع شخصی استفاده میکنند و این ناهنجاری سیاسی متاسفانه به اعتماد عمومی و به نظام و کشور آسیبهای جبرانناپذیری وارد میکند. فقدان احزاب سیاسی، بهترین شرایط را برای افراد فرصت طلب مهیا میسازد. آنها در پناه فضای ابهام و غبارآلود و عدم وجود نهادهای مشروع، گرایشهای سیاسی واقعی و درونی خود را برای دستیابی به منافع شخصی پنهان میسازند، لذا بهطور مستمر و متناوب اقدام به تغییر گرایش سیاسی خود مینمایند. اثبات این مسأله امر مشکلی نیست و در یک پژوهش میدانی، با استفاده از دادههای خام میتوان نمونههای بسیاری را مشاهده کرد.
تصورکنید، فردی بدون برخورداری از شایستگیهای لازم فردی، اخلاقی و اسلامی، بدون حضور در چارچوب و پلکان ترقی حزبی
ـ که برای ارزیابیهای تواناییهای افراد انجام میشود ـ بهصورت اتفاقی و با یک موج سیاسی و تبلیغاتی به پست مهم دولتی و حکومتی برسد، این همان ناهنجاری در مشارکت سیاسی شهروندان است.
این نابسامانی در ثبت نام اولیه، تعیین و معرفی نامزدها برای انتخابات ریاست جمهوری و نیز رصد نهادینه گفتار و رفتار منتخبین برای اداره کشور، برای هر نظام سیاسی، بهویژه برای کشور ما بسیار خطرناک است و میتواند حیثیت و مشروعیت سیاسی را تا ورطه سقوط پیش ببرد.
فرضیه: «به نظر میرسد وضعیت نابسامان تعداد بسیار زیاد نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری، به علت فقدان احزاب توانمند در عرصه رقابتهای انتخاباتی است، لذا احزاب برای سروسامان دادن به روند معرفی بهترینها به مردم، بایستی مسئولیتپذیر باشند.» در کشورهای دموکراتیک در جهان ما چنین بینظمی را نمیبینیم که افراد ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری را دست آویز و ابزاری برای مطرح شدن در رسانهها و روزنامهها بدانند. اگرچه مشارکت سیاسی شهروندان، امر بسیار مهم و راهبردی برای تبلور مشروعیت سیاسی یک کشور است، اما نوع و روش مشارکت میبایست نهادینه و براساس الگو و سبک مشخص و معقولی صورت پذیرد ـ ما هنوز به آن الگو دست نیافته ایم.
احزاب بهترین سازوکار و مکانیزم شناخت و معرفی نامزدهای انتخابات از جمله ریاست جمهوری است. در حال حاضر، در نظامهای سیاسی در جهان، ما هنوز نهادی که بتواند جایگزین «احزاب» برای سیستماتیک کردن و شفافسازی مشارکت سیاسی مردم، بویژه در رقابتهای انتخاباتی شوند، نداریم.
احزاب مکانی برای تربیت و آموزش افراد برای تصدی پستهای مدیریتی و برنامه ریزی برای اداره حکومت و دولتها هستند. حزب جایی است که افراد علاقهمند به مشارکت نهادینه سیاسی از ابتدای ورود، طی سالها مورد ارزیابی و شناخت دقیق قرار میگیرند و شایستگیهای آنها شناخته میشود. به عبارتی، حزب کارخانه آدم سازی است. حزب محلی برای ساختن مدیران ماهراست که علاقه دارند در دولت آینده، پستهای مهمی را بهعهده بگیرند. براین اساس، ساختار و سازمان حزب نباید به فرد خاصی وابسته باشد. همینجا باید اشاره شود که یکی از مشکلات و نارساییهای احزب در ایران، «فردگرایی» است. یعنی ظهور و افول حیات حزب سیاسی، وابسته به یک فرد است. در حالیکه حزب باید دارای آنچنان ساختار و تشکیلات قوی و با ثباتی باشد که حضور و عدم حضور یک فرد، تاثیر چندانی در سازمان حزب ایجاد نکند و نهاد حزب، قادر باشد دهها سال در عرصههای توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور نقش آوری داشته باشد.
حزب همچون دانشگاهی است که برای مدتی مشخص، فرد و افرادی مسئولیت رهبری و اداره آن را به عهده میگیرند، و بدین وسیله تداوم و استمرار نهاد حزب را تضمین میکنند. در واقع، دو عنصر تحول و استمرار، رمز موفقیت و نقشآوری احزاب در روند مشارکت سیاسی مردم است. لذا، احزابی که رهبری آن برای بیش از یک دهه در دستان یک فرد باشد، آن حزب سیاسی واقعی نیست. حزب همچون دانشگاه با تغییر مدیریت به حیات خود ادامه میدهد. لذا، روند دموکراتیک در درون حزب وجود دارد و بهترینها، بعنوان رهبران حزب برای یک دوره محدود از سوی اعضای آن برگزیده میشوند. بر اساس این روند و ساختار مردم سالاری و دموکراتیک است که احزاب میتوانند در جامعه مورد اقبال و مراجعه عمومی قرار گیرند.
نکته دیگر آنکه به جای فردگرایی، تفاوت احزاب در برنامههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آنها میباشد. لذا در زمان انتخابات، علاوه بر معرفی بهترین برنامهها و سیاستها، بهترین نامزدها باید به مردم نیز معرفی شوند. اینجا شایستگی و قابلیتهای فرد و مهارتها و تخصص افراد نیز مهم است زیرا کاندیداها باید بتوانند اعتماد مردم را بهدست آورند، ضمن آنکه بعد از پیروزی در انتخابات، بایستی لیاقت اجرای برنامههای مدون را داشته باشند. اگر احیاناً فرد منتخب بعد از پیروزی در انتخابات، نتواند در پست مورد نظر کارایی داشته باشد، ابتدا این حزب است که به او تذکرو مشاورههای لازم را میدهد، او را در راه پر فراز و نشیب اداره کشور هدایت و راهنمایی میکند.
در واقع، علاوه بر فرد منتخب، حزب در برابر افکار عمومی مسئولیت پاسخگویی در برابر نامزدهای معرفی شده را دارد و در صورت کوتاهی، مورد مؤاخذه افکار عمومی و سایر احزاب مخالف قرار میگیرد. البته لازم به ذکر است، برای خروج یک عضو از یک حزب و عضویت او در حزبی دیگر، هیچ محدودیتی نیست و سازو کار آن هم مشخص و معین است.
مهمترین فواید احزاب در روند مشارکت سیاسی و توانمند کردن قابلیتهای یک کشور آن است که آنها از سوء استفاده افراد فرصتطلب که از ساختارها و بنیانهای فکری با ثبات برخوردار نیستند، جلوگیری میکنند. یکی از گرفتاریهای ما بعد از انقلاب آن است که در فقدان احزاب قوی، افراد از فرصتهای سیاسی به نفع منافع شخصی استفاده میکنند و این ناهنجاری سیاسی متاسفانه به اعتماد عمومی و به نظام و کشور آسیبهای جبرانناپذیری وارد میکند. فقدان احزاب سیاسی، بهترین شرایط را برای افراد فرصت طلب مهیا میسازد. آنها در پناه فضای ابهام و غبارآلود و عدم وجود نهادهای مشروع، گرایشهای سیاسی واقعی و درونی خود را برای دستیابی به منافع شخصی پنهان میسازند، لذا بهطور مستمر و متناوب اقدام به تغییر گرایش سیاسی خود مینمایند. اثبات این مسأله امر مشکلی نیست و در یک پژوهش میدانی، با استفاده از دادههای خام میتوان نمونههای بسیاری را مشاهده کرد.
تصورکنید، فردی بدون برخورداری از شایستگیهای لازم فردی، اخلاقی و اسلامی، بدون حضور در چارچوب و پلکان ترقی حزبی
ـ که برای ارزیابیهای تواناییهای افراد انجام میشود ـ بهصورت اتفاقی و با یک موج سیاسی و تبلیغاتی به پست مهم دولتی و حکومتی برسد، این همان ناهنجاری در مشارکت سیاسی شهروندان است.
این نابسامانی در ثبت نام اولیه، تعیین و معرفی نامزدها برای انتخابات ریاست جمهوری و نیز رصد نهادینه گفتار و رفتار منتخبین برای اداره کشور، برای هر نظام سیاسی، بهویژه برای کشور ما بسیار خطرناک است و میتواند حیثیت و مشروعیت سیاسی را تا ورطه سقوط پیش ببرد.
