در قرآن کریم آمده: «ای پیامبر، از تو میپرسند چگونه انفاق کنیم؟ در جواب آنان بگو: عفو.» در بیان امام صادق(ع) عفو به «حد وسط» تفسیر شده است.۴۹ مفسر معروف جلالالدین سیوطی مینویسد: «عفو این است که هرچه در بساط داری، انفاق نکنی و آنگاه خود تهیدست و خانهنشین شوی، و ناچار دست نیاز پیش دیگران دراز گردانی.»۵۰
همچنین قرآن کریم از ویژگیهای بارز اهل ایمان را در مورد انفاق، خودداری از افراط و تفریط میشمارد و میفرماید: «و الذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لمیقتروا و کان بین ذلک قواما:۵۱ اهل ایمان کسانی هستند که هرگاه انفاق میکنند، اسرافکاری ندارند و نیز حالت امساک و کوتاهی به خود راه نمیدهند، بلکه در این میان راه اعتدال و میانهروی را پیش میگیرند.»
امام سجاد(ع) میفرماید: «من اخلاق المؤمن، الانفاق علی قدر الاقتار والتّوسع علی قدر التُوسّع:۵۲ از جمله اخلاق مؤمن این است، که به حسب توان خویش انفاق میکند، و آن اندازه که مکنت دارد، بخشش خود را توسعه میدهد.» درباره امام صادق(ع) نیز روایت شده: «فنهاهم عن الاسراف ونهاهم عن التقتیر، لکن امر بین الامرین:۵۳ افراد را در مقام انفاق، از اسراف و امساک نهی مینمود، و اعتدال و حد متعادل را توصیه میکرد.»
۸ ـ برخورد متعادل با دنیا
به هنگام برخورد با مظاهر دنیا، در برابر مکاتب و ادیانی که راه افراط و تفریط را پیموده، برخی دنیاگرای مطلق و بعضی آخرتگرای صرف شدهاند، اسلام نه دنیاگرایی صرف و نه آخرتگرایی مطلق را میپذیرد، بلکه حد اعتدال و بهرهبرداری متوازن را برای پیروان خود، از این دو نعمت الهی مقرر فرموده است. درباره افراطکاری افرادی که حبّ دنیا و مظاهر فریبنده آن، ممکن است، همه مشاعر و عواطف انسانی آنها را نابودکند و آنان را به وادی هلاکت و نابودی بکشاند، امام صادق(ع) میفرماید: «رأس کلّ خطیئه حبّ الدنیا:۵۴ منشأ همه گناهان، محبّت شدید و افراطی نسبت به دنیاست.»
اما برای خودداری از تفریط، قرآن میفرماید: «لاتنس نصیبک من الدنیا:۵۵ بهره و نصیب خود را از دنیا فراموش مکن.» حد اعتدال چیزی است که امام صادق(ع) و اهل ایمان را بدان دعوت میکند: «لیس منّا من ترک دنیاه لاخرته و لاآخرته لدنیاه:۵۶ کسی که دنیای خود را به خاطر آخرت [به طور کلی] فراموش کند از ما نیست، و آن که آخرت خویش را برای دنیا [به طور کلّی] نادیده انگارد، با ما وابستگی نخواهد داشت!»
۹ـ برای محبت با زن و فرزند
اعمال محبت و برخورد افراط و تفریطآمیز را اسلام در مورد زن و فرزند هم، روشی نامطلوب و زیانبخش میشمارد. پیامبر اسلام(ص) در برابر فرهنگ منحط زمان جاهلیت که با زن برخورد ظالمانه و تفریطی داشت و او را منفور و مطرود نموده بود، به زن شخصیت و محبوبیت داد و فرمود: «من اخلاق الانبیاء حبّ النّساء:۵۸ از ویژگیهای اخلاقی پیامبران این بود که زن را دوست میداشتند.»
در برابر افرادی که راه رهبانیت و اعتزال و انزوا را پیش گرفته و از روی تحجّر و خشکی، خود را از نعمتهای حلال الهی و از جمله ارتباط و معاشرت با همسر محروم داشته بودند، امام صادق(ع) فرمود: سه زن به منظور اعتراض به عمل شوهر خود نزد رسول خدا(ص) آمدند؛ یکی گفت: «شوهر من خوردن گوشت را بر خود حرام کرده»، دیگری گفت: «شوهر من بوی خوش استعمال نمیکند»، و سومی گفت: «همسر من به زناشویی اعتنایی ندارد.» پیغمبر(ص) از این موضوع ناراحت شد و بر منبر رفت و فرمود: «ما بال اقوام من اصحابی …: ۵۸ بعضی از یاران مرا چه شده است که گوشت نمیخورند، از بوی خوش استفاده نمیکنند و مباشرت با همسر خود ترک را گفتهاند؟! در حالی که من خود گوشت میخورم، از عطر و بوی خوش استفاده میکنم، و مباشرت دارم. اینها شیوه و سنت من است و هر کس از سنت و روش من سرپیچی کند، با من وابستگی نخواهد داشت.»
در این بیان، پیغمبر(ص) تصریح میکند عبادت و زهد حدودی دارد، و به طور کلی افراط و تفریط جایز نیست، و همه افراد در هر موردی لازم است، شرایط را رعایت کرده، و به همه وظایف خود عمل کنند. از سوی دیگر، اگر همین محبتی که لازم است و از ضروریات زندگی خانوادگی محسوب میگردد، از حد متعادل و معقول خارج شود و به مرحله افراط برسد، به گونهای که موجب گرفتاری و جذب انسان به گناه و نافرمانی خدا شود، این حالت از فتنههای فریبنده و اغواگر خواهد بود و به فرموده علی(ع): «من احب النساء لم ینتفع بعیشه:۵۹کسیکه بیاندازه نسبت به زن محبت به خرج دهد، از زندگی خود بهره کافی در جهت رشد و خدمات اجتماعی نخواهد برد.»
در مورد اعمال محبت و نیکی نسبت به اولاد هم، چنانچه تندروی و افراط معمول گردد، با توجه به اینکه چنین روشی عموماً باعث دردانه شدن و ساختار شخصیت تک بعدی و کاذب آنان میگردد و از لحاظ پرورشی نقطه ضعفی خواهد بود، محبت و خدمت بیحساب مطلوب نخواهد بود، بلکه موجب سرزنش اولیای اسلام قرار گرفته است. امام باقر(ع) فرمود: «شرّ الاباء من دعاه البر الی الافراط:۶۰ بدترین پدر و مادر، کسانی هستند که عاطفه و نیکی را نسبت به اولاد خود، به حد افراط برسانند.»
از طرف دیگر، برخورد پدران و مادرانی که نسبت به اولاد با حالت سردی و بی مهری است، روشی ناپسند و نامطلوب شمرده شده است. در تاریخ آمده پیامبر اکرم(ص) در مجلسی که اقرغ بن حابس نیز حضور داشت، حسن و حسین را بوسید و نوازش کرد. اقرغ که شاهد صحنه بود، عمل پیغمبر(ص) را زیبنده ندانست و درباره روش خود، به عنوان یک خصلت ممتاز گفت: «من ده فرزند دارم و هرگز هیچ یک از آنان را نبوسیدهام!» پیغمبر(ص) فرمود: «نزعالله الرحمه منک:۶۱ خدا ریشه رحمت و مهربانی را از قلب تو کنده است» که چنین شدهای!
۱۰ـ خودداری از افراط و تفریط در سخن
در مقام حرف زدن و سخن گفتن و به کار بردن زبان که این وسیله از طرفی موجب بیان فکر و اندیشه و نمودار شخصیت انسانی و فرهنگی انسان است، و از طرف دیگر این وسیله میتواند هم آتشافروز باشد و هم آتشنشان، هم میتواند سخنچین و فتنهانگیز باشد، و هم مصلح و محبت آفرین، هم زیادهروی در سخن نهی شده، و هم مطلق سکوت و دم فروبستن، ممنوع اعلام گردیده است.
درباره زیاد سخن گفتن،که طبیعی است چنین خصلتی فرصت تفکر و اندیشه را از انسان میگیرد و انسان عموماً ناپخته و عجولانه لب به سخن میگشاید، امام علی(ع) فرموده است: «من کثر کلامه کثر خطئه:۶۲ آن که زیاد سخن میگوید، خطا و اشتباهش هم زیاد خواهد بود.» رسول خدا(ص) نیز فرمود: «من کثر کلامه، کثر سقطه…:۶۳ هر کس گفتارش زیاد باشد، خطا و لغزشش هم زیاد میباشد.» در مقابل، سکوت مطلق هم همیشه و همه جا روانیست و جایز نمیباشد، و تیره کننده عقل محسوب میگردد. در حدیث آمده: «الساکت عن الحق، شیطان اخرس:۶۴ کسیکه به هنگام بیان سخن حق، دم فروبندد و ساکت بماند، شیطان لال است!»
دو چیز طیره عقل است: دم فروبستن
به وقت گفتن، و گفتن به وقت خاموشی
( گلستان سعدی)
در این میان، روش معتدل و متین سخن گفتن، مورد لزوم قرار گرفته و در حدیثی به عنوان ویژگی مثبت لقمان حکیم وارده شده: «انه یسمع کثیراً ویتکلم قلیلا، فاذا تکلم جائت کلمته کالدره بین الحصی:۶۵اخلاق لقمان چنین بود که سخن دیگران را زیاد گوش میداد و خود کم سخن میگفت، و هرگاه هم که سخن میگفت، کلماتش چنان عمیق و حکیمانه بود که مانند دانههای مرواریدی که در میان ریگها قرار گرفته باشد، تلؤلؤ و درخشیدن داشت.»
بنابراین، سخن باید عاقلانه، حکیمانه، سنجیده و به دور از افراط و تفریط و هزل بیان شود، تا از زیانهای مختلف اخلاقی و اجتماعی که معلول نیندیشیدن و لب به سخن گفتن است، مصون بماند. بدین جهت است که امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «لسان العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه:۶۶ زبان انسان خردمند، پشت دلش است(اول اندیشه، وانگهی گفتار) و دل شخص نابخرد پشت زبانش قرار دارد (اول حرف میزند و بعد که کار از کار گذشته، فکر میکند!)
ادامه دارد
پینوشتها:
۴۹ـ اصول کافی، ج۲، ص ۵۲٫
۵۰ ـ تفسیر الدر المنثور، ج۱، ص۲۵۳٫
۵۱ ـ سوره فرقان، آیه ۶۷٫
۵۲ ـ تحف العقول، ص ۲۰۴٫
۵۳ ـ وسائل، ج۱۲، ص ۱۴٫
۵۴ ـ مشکاه الأنوار، ص ۲۶۷٫
۵۵ ـ قصص، ۷۷٫
۵۶ـ وسائل، ج ۱۲، ص ۴۹٫
۵۷ ـ وسائل، ج۱۴، ص ۹٫
۵۸ ـ وسائل، ج۱۴، ص ۷۴، فروع کافی، ج ۵، ص ۴۹۶٫
۵۹ـ بحار، ج۱۰۳، ص۲۲۵؛ میزان الحکمه، ج۹، ص۱۰۷٫
۶۰ـ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۲۰٫
۶۱ـ مکارمالاخلاق، ص۲۲۰
۶۲ـ نهجالبلاغه دکتر صبحی صالح، حکمت۳۴۹، ص۵۳۶
۶۳ـ نهجالفصاحه، ص۵۶۸٫
۶۴ـ تفسیرالکاشف، ج۶،ص۱۶۳٫
۶۵ـ الکاشف، ج۶،ص۱۶۳٫
۶۶ـ نهجالبلاغه، دکتر صالح، حکمت۴۰،ص۴۷۶٫