نگاهی به پیامد‌های گرایش دانش‌آموزان و والدین به لوازم تحریرهای گران‌قیمت و فانتزی
درس خواندن به شرط نوشت افزارهای فانتزی!
 

ماه مهر، یعنی بوی خوش کتاب‌های تازه و دفتر نقاشی و جعبه‌های مداد رنگی، ماه مهر یعنی صدای زنگ مدرسه، کلاس و تخته سیاه، دیدن معلم و گفتن برای همکلاسی از تابستانی که گذشت. ماه مهر یعنی شروع نو، دانش نو و شادی نو برای دانش‌آموزان، اما با نزدیک شدن این ماه و زمان خرید لوازم مورد نیاز فرزندان، والدین نیز چنین حال خوشی دارند؟
معمولاً هر سال نزدیک شدن ایام مدرسه، جنب و جوش خرید مایحتاج دانش‌آموزان را نیز به همراه دارد. در سال‌های اخیر بروز گرانی در بازار لوازم تحریر و کیف و کوله پشتی‌های فانتزی، روزهای پر دغدغه‌ای را برای والدین رقم زده است، در واقع اقلام فانتزی و گران قیمت و متمایل فرزندان به آنها، شیرینی این ایام را به کام بعضی از خانواده‌ها و بخصوص اقشار کم‌درآمد، تلخ کرده است. اگرچه در چنین ایامی، نمایشگاه‌هایی برای توزیع لوازم تحریر برپا می‌شود ولی گرایش بسیاری از دانش‌آموزان به نوشت افزارهای فانتزی از میزان تقاضا در بازار آن، نمی‌کاهد.

گوناگونی لوازم تحصیلی
روزهای نزدیک به ماه مهر و مراجعه والدین با فرزندان‌شان برای خرید لوازم تحریر، شلوغ‌ترین زمان کاری فروشگاه‌های کتاب و نوشت افزار است.
حمید مقدم که با پسر ۱۰ ساله‌اش برای خرید لوازم تحریر به یکی از فروشگاه‌های شهر کتاب آمده است، می‌گوید: هر سال با نزدیک شدن فصل مدرسه، بازار لوازم تحریر ملتهب می‌شود.
او با گله‌مندی از گرانی نوشت‌افزار می‌گوید: امسال برای خرید مایحتاج تحصیلی پسرم باید بیشتر از ۲ برابر سال قبل هزینه کنم. بچه‌ها با دیدن این محصولات وارداتی و نظایر ایرانی آن‌ها با شکل و طرح‌های فانتزی، فقط به خریدن آنها رغبت نشان می‌دهند.
فرهاد پسر۸ ساله که با مادرش برای خرید به شهر کتاب آمده است، مشغول نگاه کردن به تصاویر روی جلد دفترها است. جلو می‌روم و از او می‌پرسم به دنبال چه جور دفتری هستی؟ بدون نگاه کردن به من، همین‌طور که دفترها را وارسی می‌کند، می‌گوید: به دنبال دفتر بن تنم! می‌خوام مثل دوستم، همه وسایلم با عکس‌های «بن‌تن» باشد.
مرد سالمندی که مات و مبهوت به چیدمان و تنوع محصولات تحصیلی نگاه می‌کند، پس از معرفی خود به عنوان معلم بازنشسته می‌گوید: شکل و طرح کالاها نسبت به گذشته خیلی تغییر کرده است طراحی دفترها و خودکارها هر سال جدید می‌شود و انتخاب بچه‌ها هم در جهت جدیدترین مدها قرار می‌گیرد. البته من مخالف تنوع نیستم، ولی واقعیت این است در شرایطی که بسیاری از خانواده‌ها قادر به تامین هزینه‌های ضروری زندگی خود نیستند، چه طور می‌توانند برای فرزندان محصل خود کیف و کفش فانتزی و گران قیمت بخرند؟ از طرفی چنین اختلافی میان دانش‌آموزان، روی آن عده از بچه‌هایی که مجبور به استفاده از لوازم تحریر معمولی و ساده هستند، تأثیر منفی می‌گذارد.

رشد فرهنگ مصرف‌گرایی
فرشته عابدینی ـ معلم مقطع تحصیلی ابتدایی درباره لوازم و نوشت افزارهای درسی می‌گوید: بهتر است طراحی، رنگ و مدل این لوازم برای دانش‌آموزان جذابیت داشته باشد، ولی نه آن‌قدر که همه حواس و دقت کودک متوجه آنها شود و از درس و محیط کلاس غافل بمانند. نوشت‌افزارهای وارداتی چینی به اندازه‌ای فانتزی طراحی شده‌اند که بیشتر جنبه سرگرمی دارند تا آموزشی.
این معلم ادامه می‌دهد: روزی در زنگ نقاشی از دانش‌آموزان خواستم به انتخاب خودشان نقاشی بکشند. یکی از بچه‌ها که جعبه ۴۸ رنگ مداد رنگی‌اش را باز کرده بود، هیچ توجهی به کشیدن نقاشی نداشت. این کودک فقط سرگرم بازی با مداد رنگی‌هایش بود و اصرار داشت که مدادها را به شکل اولش کنار هم در جعبه بچیند در حالی که یک دانش‌آموز ابتدایی اصلاً نیازی به جعبه مداد ۴۸ رنگ ندارد.

رشد مصرف‌گرایی در خانواده‌ها
تهیه و هزینه لوازم تحریرهای فانتزی با نرخ‌های رها شده در بازار از یک سو و رغبت و علاقه‌ دانش‌آموزان به خرید این لوازم از سوی دیگر، تاثیر اقتصادی و روانی فراوانی در قشرهایی از جامعه دارد. حال با توجه به اقتضای سن فرزندان، آیا گرایش دانش‌آموزان به مایحتاج فانتزی و به اصطلاح دارای «برند»، امری طبیعی است، یا تربیتی و اکتسابی؟
دکتر الهام اسدی ـ روان شناس بالینی در پاسخ به این سؤال می‌گوید: کودکان تا سن حدود ۱۱ سالگی تحت تاثیر خانواده‌های‌شان و خانواده‌ها هم که بخشی از جامعه‌اند، تحت تاثیر القائات جامعه قرار می‌گیرند، که با کمی دقت می‌توان رشد فرهنگ مصرف‌گرایی را بخصوص در سال‌های اخیر در خانواده‌ها دید، مثل خرید لباس، خرید وسایل منزل و یا وسایلی که داشتن آنها یک نیاز واقعی نیست، ولی چون این احساس نیاز به صورت ذهنی در خانواده‌ها شکل می‌گیرد، آنان اقدام به خرید اجناس گوناگون می‌کنند که ادامه همان فرهنگ مصرف‌گرایی است پس پایه گرایش‌های فرزندان به نوشت‌افزارهای لوکس و فانتزی، از آموزه‌های والدین و در محیط خانوادگی آنان، ناشی می‌شود.
جایگاه نیازها و خواست‌ها
این روان‌شناس بالینی در ادامه سخنانش می‌ افزاید: والدین باید این آگاهی را داشته باشند که خواست‌های بچه‌ها را از نیازهای‌‌شان، جدا کنند. یعنی نیازهای اساسی فرزندان مثل امنیت، نیاز به لوازم اولیه برای رشد و یادگیری و پیشرفت در حد امکان خانواده تا میزان ۹۰درصد برآورده شود، ولی گاهی آنها نیاز نیست بلکه خواست فرزند است که از محیط اطراف یاد می‌گیرد آن‌ها را داشته باشد.
وی با این اعتقاد که والدین باید خواست‌های فرزندان‌شان را به شکل متعادلی برآورده کنند، ادامه می‌دهد: به عنوان مثال، والدین از ۳ خواستی که فرزند دانش آموز دارد، یکی را به راحتی و بی‌قید و شرط برآورده کنند، برای دومی شرط بگذارند تا فرزندشان یاد بگیرد برای رسیدن به آن خواست،‌باید صبر و مهارت و پشتکار داشته باشد و خواست سومی را اصلاً برآورده نکنند، تا فرزند از این طریق تحمل در برابر ناکامی‌‌ها را واقع بینانه ببیند و بپذیرد که هر انسانی در دنیا خواست‌هایی دارد که حتی با تلاش زیاد هم ممکن است به آنها نرسد. ولی چنین وضعی فاجعه محسوب نمی‌شود و نباید از احساس رضایت انسان کم کند.
از دکتر الهام اسدی می‌پرسم: آیا داشتن لوازم تحریر فانتزی و گران قیمت می‌تواند سبب تأثیرات مثبتی در فرزندان شود و عاملی برای موفقیت آنها باشد؟
وی در پاسخ می‌گوید: در جوامعی که فرهنگ مصرف‌گرایی رشد می‌کند، سرمایه‌داران این ذهنیت را به خریداران القا می‌کنند که با وجود امکانات بیشتر، بسیار خوشحال‌تر و موفق‌تر خواهند بود. در حالی که تحقیقات روان‌شناسان تا به امروز نشان داده است که تمامی امکانات و منابع بیرونی و اتفاقات خیلی بزرگ در جامعه شاید بتوانند در نهایت ۸ تا ۱۵ درصد بر روی احساس رضایت و موفقیت انسان تأثیر داشته باشد که درصد عمده‌ای نیست.
وی می‌افزاید: اغلب کسانی که دارای امکانات خیلی زیادی برای رشد و پیشرفت بوده‌اند، ولی توانمندی درونی‌شان کافی نبوده است، نتوانسته‌اند آن امکانات را برای رشد و پیشرفت‌شان به نحو احسن به کار بندند و به همین دلیل والدین می‌توانند با فراهم ساختن ۱۰ تا ۱۵ درصد روحیه و انگیزه در فرزند دانش آموز شان، به رشد و موفقیت او کمک کنند. چون۷۵ تا ۹۰ درصد احساس رضایت و موفقیت افراد کاملاً درونی است و اگر والدین بتوانند انگیزه‌های درونی فرزندان شان را خیلی بالا ببرند، خود به خود فرزندان هم نسبت به داشتن وسایل و ابزارهای فانتزی و تجملی و «برند»،‌ بی‌تفاوت تر خواهند شد.
به دکتر اسدی می‌گویم: بعضی والدین از انتخاب و خرید نوشت افزارهای فانتزی و کیف و کوله‌پشتی‌های گران‌قیمت برای فرزندان خود، رضایت دارند چون بر این باورند که دل‌خوشی بچه‌ها همین چیزهاست، آیا این دسته از والدین با چنین رفتارهایی، دل‌خوشی و رضایت مشروط را به فرزندان‌شان نمی‌آموزند؟
وی با اشاره به این که احتمالاً دل‌خوشی‌های این عده از مادران نیز چیزهای عینی و بیرونی بوده است، می‌گوید: در خانواده‌هایی که مقایسه و ارزیابی‌های بیرونی وجود داشته باشد، این آموزه‌ها به شکل ناخودآگاه به فرزندان منتقل می‌شود. در حالی که این دل‌خوشی‌ها به اندازه همان درصد کم می‌تواند حس بهتری را در زندگی فرد ایجاد کند که در واقع بسیار بی‌ثبات و ناپایدار است.
این روان‌شناس بالینی با یادآوری از پدیده کم‌انگیزگی در نسل جوان، می‌افزاید: شاید امروز دل‌خوشی فرزندان با دفتر و لوازم تحریر و لوکس و برند تامین شود. ولی فردا این دل‌خوشی‌ها با لباس‌های مارک و برند و کمی بعد با خودروی دارای مارک و بِرَند باید تامین شود و بالاخره به جایی می‌رسد که توان خرید و انجام خواست‌های فرزند برای والدین مشکل و حتی غیرممکن می‌شــود و وقتی فرزند به سن جوانی می‌رسد، امکاناتی را در اطـرافش می‌بیند و از این که برایش فراهم نیست، به شدت سرخورده می‌شود.
امروزه متاسفانه ناامیدی و کم‌انگیزگی فراوانی را در نسل جوان می‌توان مشاهده کرد که چرا دیگران دارند و من ندارم! انگار از روز اول، دنیا و طبیعت با او قرار گذاشته بود که باید همسطح دیگران و عین آنها زندگی کند، بپوشد و داشته باشد. در حالی که واقعیت‌دنیا اصلاً به این شکل نیست و انصاف و عدالتی که در دنیا وجود دارد با انصاف و عدالتی که ما در ذهن می‌شناسیم، بسیار متفاوت است.
آموزش درست، نتایج مطلوب
این روان‌شناس بالینی می‌افزاید: از گذشته‌های دور تا به امروز همواره و در همه جوامع، سطوح مختلف اقتصادی و اجتماعی وجود داشته است. ما ترجیح می‌دهیم به کمک نقش پر رنگ خانواده‌ها به فرزندان آموزش بدهیم که ما انسان‌ها در خیلی چیزها با هم متفاوتیم که یکی از آنها سطوح اقتصادی،‌ اجتماعی، فرهنگی و خانوادگی ما است.
چه اشکالی دارد دوستم چیزهایی داشته باشد که من ندارم و مواقعی من دارای چیزهایی باشم که او آن‌ها را ندارد.
ما می‌توانیم با هم تقسیم کنیم، شراکت کنیم و حتی با همین روش، روحیه همکاری و شریک‌شدن را آموزش بدهیم. ما ترجیح می‌دهیم برای خانواده‌هایی که سطح اقتصادی پایین‌تری دارند و نمی‌توانند چنین وسایل یا امکاناتی را برای فرزندشان فراهم کنند و یا اصلاً نمی‌خواهند چنین کنند (که این شیوه مثبت‌تر است) برای فرزندان توضیح دهند لزومی ندارد چیزهایی را که واقعاً به آن نیاز ندارند، داشته باشند، حتی اگر همه دوستان تو داشته باشند تو می‌توانی مثلاً از همان مداد سیاه معمولی به خوبی استفاده کنی و توانمندی‌ات را با آن نشان دهی.
وقتی ما چنین آموزش‌هایی را به شکل مکرر در خانواده انجام دهیم، به مرور زمان فرزند یاد می‌گیرد که آن وسایل گران قیمت و امکانات زیاد، اهمیت اساسی و خاصی ندارند.
دکتر اسدی می‌افزاید: گاهی والدین تلاش می‌کنند با تأمین بودجه‌ای حتی به سختی، خواست‌های فرزندشان را تأمین کنند که فرضاً لوازمش مثل همکلاسی‌اش باشد تا احساس کمبود نکند. وقتی فرزند ببیند والدین چنین چیزی را در اولویت قرار می‌دهند و تلاش می‌کنند که خواست او را برآورده سازند، باورش می‌شود که داشتن آن‌ها ارزش زیادی دارد و این باورها به مرور سبب می‌شود که فرزند نسبت به وجود تفاوت‌ها، واقع‌بینانه برخورد نکند.

تصاویر کارتونی خشن
از این دکترای روان‌شناسی می‌پرسم: تصاویر روی دفترها و دفترچه‌ها و کیف و کوله‌پشتی‌ دانش‌آموزان، اغلب از شخصیت‌های کارتونی با شکل‌های خشن است، آیا این گرایش و علاقه بچه‌ها نشانه همانندسازی آنان با این شخصیت‌ها و در نتیجه تأثیر منفی پایدار نیست؟
وی در پاسخ می‌گوید: اگر این گرایش کوتاه مدت باشد، تأثیر چندانی در آنان ندارد. ما ترجیح نمی‌دهیم که فرزندان در این موارد محدود شوند، ولی لازم می‌بینیم که والدین در این مورد آگاهی‌های لازم را داشته باشند. چون در بسیاری از مواقع، چنین انتخاب‌هایی از طرف بچه‌ها، یک نشانه است. مثلاً فرزندی که بیشتر از یک سال به شخصیت کارتونی با رفتارهای تند و خشن وابسته باشد، نشان می‌دهد که احساس قدرت درونی ندارد، بلکه این احساس را به شکل بیرونی با شخصیت‌های کارتونی که دارای حرکات و بازی‌های قدرتمندانه و خشن است، همانندسازی می‌کند که البته وابستگی کودکان به چنین شخصیت‌هایی به خصوص در دوره رشدشان، پیامدهایی نیز دارد.

نقش معلمان و محیط‌های آموزشی
به دکتر اسدی می‌گویم: بعضی دانش‌آموزان از لوازم آموزشی ساده و معمولی استفاده می‌کنند و در مقابل، عده‌‌ای از نوشت‌افزارها و کیف و کوله‌پشتی‌های فانتزی و گران‌بها، با توجه به تفاوت‌های ظاهری در مدارس و اثرات روحی بر روی دانش‌آموزان متعلق به اقشار متوسط جامعه، آیا برنامه یکسان‌سازی در محیط‌های آموزشی نتایج مثبت‌تری نخواهد داشت؟
وی با این اعتقاد که مجبور کردن بچه‌ها برای نبردن وسایلی که دوست دارند به مدرسه و یا حتی آنچه که در منزل دارند، سبب پنهان‌کاری آنان می‌شود، می‌افزاید: محروم کردن دانش‌آموزان برای یکسان‌سازی یا همسان‌‌سازی به شکل اجباری، معمولاً کارساز نیست و گاهی نتیجه بدتری هم دارد. چون باعث می‌شود دانش‌آموزان از این وسایل و لوازم به صورت پنهانی استفاده کنند و در موقعیت‌های پیش‌ آمده به رخ همدیگر بکشند. این پنهان‌کاری‌ها، تاثیرات منفی‌تری دارد. اما اگر وسایلی که کودک دوست دارد، در دسترس او باشد، به تدریج اهمیت خودش را از دست می‌دهد، یعنی بزرگ بودن آن شکسته می‌شود. ما ترجیح می‌دهیم این آزادی عمل برای بچه‌ها وجود داشته باشد که چه لوازمی را به مدرسه بیاورند و از چه وسایلی استفاده کنند، ولی نکته مهم این است که معلمان در کلاس‌های درس به نوعی واکنش نشان دهند که به چشم همچشمی‌ها دامن نزنند و یا آن را تقویت نکنند. یعنی معلمان و مربیان از یک سو با بی‌تفاوتی نسبت به لوازم گران قیمت و فانتزی دانش‌آموزان و از سوی دیگر با تشویق و تأیید ویژگی‌های درونی بچه‌ها مثل اعتماد به نفس، توانمندی و تلاش و پشتکار، اهمیت و اولویت این امکانات بیرونی و ظاهری و چشم‌همچشمی‌ها را در بچه‌ها کم‌رنگ کنند. وقتی معلمان با نگرش ناخودآگاه درونی برای بچه‌هایی ارزش زیاد قایل شوند که توانمندی‌های درونی بیشتری از خودشان نشان می‌دهند، این نگرش ناخودآگاه معلمان، به خصوص در سال‌های اولیه دبستان بر روی دانش‌آموزان اثر‌گذار است، چون دانش‌آموز ابتدایی، معلم را پدر و مادر دوم خود و مدرسه را خانه دوم خود می‌داند و معلمی که بتواند با بچه‌ها رابطه خوبی برقرار کند، یقیناً تأثیر زیادی بر روی ذهنیت دانش‌آموز دارد. ولی اگر خود معلم به شکل‌های خیلی پنهانی و ناخودآگاه این احساس یا نظریه را به دانش‌آموزان القا کند که آن شاگرد با امکانات بالاتر، برای من دوست داشتنی‌تر است، طبعاً بقیه دانش‌آموزان را به سمت مصرف‌گرایی سوق می‌دهد و سبب می‌شود بچه‌ها برای به دست آوردن توجه و نوازش از طرف معلم، تلاش کنند که چنین امکاناتی را به دست آورند و یا افزایش دهند.

تعادل، عامل رشد و پیشرفت
از دکتر الهام اسدی می‌پرسم: بعضی از والدین برای این که بهانه‌ای برای ضعف درسی و آموزشی از طرف فرزندشان در میان نباشد، سعی می‌کنند خواست‌های او را در جهت خرید نوشت‌افزار و کیف و کفش و کوله‌پشتی‌های گران‌قیمت و حتی دارای برند، برآورده کنند، آیا چنین روشی می‌تواند منجر به ایجاد انگیزه و موفقیت درسی فرزندان شود؟
وی با تأکید بر لزوم حفظ تعادل امور گوناگون در زندگی می‌افزاید: ما در پیشرفت‌هایمان چه به لحاظ جسمی و چه ذهنی و روانی، به دنبال تعادل هستیم و تا به نقطه تعادل خود نزدیک نشویم، احساس رضایت درونی برای ما اتفاق نمی‌افتد. تحقیقات نشان داده است به همان اندازه که امکانات متعادل می‌‌تواند منجر به رشد و پیشرفت انسان‌ها شود، سختی‌ها و موانع هم اگر در حد متعادل باشند، می‌تواند سبب قوی‌تر شدن و پیشرفت انسان باشند. زیرا ذهنی که امکانات خیلی زیادی دارد، به سمت راحت‌طلبی کشیده می‌شود و ذهن راحت‌طلب به شدت به سوی غیرفعال شدن و تنبل شدن پیش می‌رود و طبعاً یک ذهن غیرفعال چه از نظر یادگیری و چه خلاقیت، نمی‌تواند رشد و پیشرفت خوبی داشته باشد.
بنابراین، دادن امکانات زیاد و خرید‌های لوکس و تجملی چه در لوازم و مایحتاج مدرسه و چه امور دیگر زندگی، به پیشرفت تحصیلی فرزندان منجر نمی‌شود، بلکه گاهی می‌‌تواند کاملاً معکوس عمل کند.دکتر اسدی با بیان این که والدین می‌توانند الگوی فرزندان باشند، ادامه می‌دهد: وقتی والدین آگاهی بیشتری در مورد نحوه احساس رضایت درونی خودشان پیدا کنند و از آنچه در اختیار دارند، بیشترین استفاده و لذت را ببرند، به یقین می‌توانند این الگو و آگاهی را به تدریج به فرزندانشان هم انتقال دهند و کمک کنند تا فرزندان در حد متعادلی از قناعت و بلندپروازی، به پیشرفت‌های تحصیلی و تربیتی دست یابند.
طاهره خلیلی کسمایی

نسخه مناسب چاپ