14ـ در قلمرو حبّ علی(ع)
ما براساس دریافت وجدانی و سفارش پیغمبر اکرم(ص)، حبّ علی(ع) را با مفهوم و شرایطی که برایش قائلیم، اولاً والاترین ارزشها دانسته، ثانیاً آن را «حسنه»ای میدانیم که با تحققش، «سیئه» کارآیی خود را از دست میدهند؛ چنانکه پیامبراکرم(ص) فرمود: «حُب علیّ حسنه، لاتضرّ معها سیئه:۸۴ مجبت به علی، عمل نیکویی است که با وجودش، گناهان [به انسان] زیانی وارد نخواهد کرد.»
اما همین محبت که اینهمه ارزش دارد و میتواند کاراییهایی فراوانی در جهت رشد و تعالی جامعه داشته باشد، عدهای حول آن، چنان راه افراط را پیشه ساختند و از آن سوء استفادهها کردند که گاهی آن حضرت را «خدا» خواندند، و گاهی هم از هیچگونه مفسدهجویی و فاجعهآفرینی کوتاهی نکردند!
البته نباید فراموش کرد که پیامبر گرامی(ص) اینگونه افراط کاریها را از قبل پیشبینی کرده بود و یکبار هم به امام علی(ع) فرمود: «والله لولا انی اشفق أن تقول طوائف من امتی فیک ماقالت النصاری فی ابن مریم، لقلت فیک الیوم مقالا، لا تمرّ به احد من الناس، الا اخذوا التراب من تحت قدمیک للبرکه:۸۵ به خدا اگر بیم آن را نداشتم که گروهی از امت من چیزی را درباره تو بگویند که مسیحیان درباره پسر مریم گفتند، در مورد شخصیت تو کلامی را میگفتم که احدی با آن برخورد نمیکرد، مگر اینکه خاک پایت را به عنوان تبرک برمیداشت.»
ابن ابی الحدید میگوید: ای علی! با وجود اینکه پیامبر درباره تو چنین مطلبی را نگفت، اما باز هم عدهای دربارهات غلو کردند که اکنون در دنیا پراکندهاند و همان عقیدهای را که نصاری درباره عیسی بن مریم(ع) داشتند، دارند و بهراستی چنین عقیدهای، چقدر و قیح و دردناک است!»۸۶
در برابر چنین برخورد افراطی، گروه دیگری وجود داشتند که تفریط و کوتاهی در محبت و اطاعت آن بزرگوار را پیشه ساختند و در حکومت آنحضرت اخلالها و آشوبگریها کردند و او را به انزوا و مظلومیت کشاندند، و از مقام والای زعامت تنزل دادند و آن امام بزرگوار، که به بیان پیامبر(ص): «اول من اسلم»۸۷ و «اول من آمن»۸۸ و «اول من صلّی»بود،۸۹ در برابر آنگونه هجومها و حملههای عدالتکش، درد دل میکند و میفرماید: «الدهر انزلنی، ثم انزلنی، حتی قالوا: معاویه و علی:۹۰ روزگار مرا آنقدر تنزل داد و تنزل داد، تا جایی که گفتند: معاویه و علی»، مرا در ردیف او قرار دادند!
گاهی هم آن حضرت وقتی در برابر افرادی قرار میگرفت که منافقانه زبان به ستایش افراطی میگشودند، میفرمود: «انا دون ماتقول و فوق مافی نفسک:۹۱ من از آنچه تو به زبان میآوری پایینترم؛ اما از آنچه در دل داری، برترم.»
باری، امام علی(ع) در برابر هر دو گروه افراطی و تفریطی، خود و اهل بیت را منزه و مبرّا میدانست و میفرمود: «نحن النمرقهالوسطی التی یلحق بها التالی و الیها یرجع الغالی:۹۲ ما پناهگاه و حصار حد وسط هستیم که عقبافتادگان باید سرعت بگیرند تا به ما برسند، و جلوافتادگان تندرو باید به سوی ما بازگردند.» ابن ابیالحدید مینویسد: منظور این است که آل محمد(ص) جماعت حد وسط هستند که میان دو جناح تندرو و کندرو قرار گرفتهاند و هرکس از حد و مسیرشان تجاوز کند، واجب است که به مرز و حریم آنان برگردد و هرکس هم عقب مانده و کندرو باشد، باید سرعت بگیرد تا به آنان ملحق شود.۹۳
موجبات ضلالت و هلاکت
آن بزرگوار هر چه در برابر افراطها و تفریطها و عصیانها و تجاوزها، نهی به عمل آورد، متأسفانه کمتر مورد توجه واقع شد تا اینکه اعلام خطر بیشتر کرد: «من اقتحم الیمین و الشمال مضلّه و الوسطی الجاده، منهج علیه، باقیالکتاب و السنه و آثارالنبوه:۹۴ هرکس به وادی افراطی و تفریطی راست و چپ بیفتد، گمراه میشود، راه میانه طریق نیک و نجات است، ما بر این راه سیر میکنیم که یادگار کتاب و سنت و میراث نبوت است.»
بالاخره میراث کتاب و سنت و نبوت هم برای افراطکاران و تفریطکاران، چندان مؤثر واقع نشد و حضرت ناچار شد اعلام خطر شدیدتر کند: «سیهلک فی صنفان: محبٌ مفرط یذهب به الحب الی غیرالحق و مبغض مفرط یذهب به البغض الی غیرالحق. و خیرالناس فی حالا، النمط الاوسط، فالزموه:۹۵ به زودی دو دسته درباره من هلاک میشوند: دوستانی که رد محبت به من افراط کنند، به حدی که آنان را به راه ناحق بکشاند، و دشمنانی که در عداوت نسبت به من، چندان زیادهروی کنند که افراط آنان را به انحراف و راه باطل سوق دهد. بهترین افراد نسبت به من، کسانی هستند که اعتدال را شیوه خود قرار میدهند، با چنین افرادی هماهنگ و همراه شوید.»
۱۵ـ افراط و تفریط در عبادت
اگر چه عظمت و ضرورت عبادت برای بشر تا آن اندازه اهمیت دارد که به عنوان فلسفه خلقت معرفی گردیده است (ماخلقت الجن و الانس الالیعبدون)،۹۶ اما عبادت با این اهمیت هم اگر در مسیر افراط و تفریط قرار گیرد، از طرفی مورد نهی و سرزنش اولیای عالیقدر اسلام خواهد بود و از طرف دیگر خاصه افراطکاری، عکسالعملهای زیانبخش و شکننده به دنبال خواهد داشت؛ بدین جهت در مورد نهی از عبادت افراطی و اکراهی، پیامبر اکرم(ص) فرمود: «لاتکرهوا الی انفسکم العباده: ۹۷ عبادت را [با اجبار و اکراه و زیادهروی،] ناخوشایند نفس خود قرار مدهید!»
همچنین فرمود: «ان هذا الدین متین، فاوغلوا فیه برفق، و لا تکرهوا عبادهالله الی عبادالله، فتکونوا کالراکب المُنبتالذی لاسفراً قطع و ظهراً ابقی: اسلام دین متین و معتدلی است؛ در انجام عبادت و مقرراتش، نرم و معتدل باشید و [با تندروی،] عبادت خدا را بر بندگان خدا ناخوشایند مسازید، که همچون شتر شتابناکی خواهید بود که نه سفر را به پایان میبرد، و نه [بر اثر خستگی و کوفتگی،] پشت و کمری برایش باقی میماند.»
پیامبر اسلام(ص) در بیان دیگری، به منظور بهرهگیری بهتر از حال و نشاط عبادت در جهت سازندگی فرد و جماعت، توصیه عمیقی دارد و میفرماید: «در میان مردم برای هر عبادتی، یک دوره نشاط و رغبت شدید و یک دوره سستی و بیحالی وجود دارد. هر کس خواست خود را با سنت من تطبیق دهد، هدایت یافته است و «من خالف سنتی فقد ضل: هرکه با سنت من مخالفت کند، خود را گمراه و عملش را تباه کرده است من هم نماز میگزارم، هم استراحت میکنم؛ هم روزه میگیرم، هم افطار میکنم. در جای خود، هم میخندم و میگریم. فمن رغب عن منهاجی و سنتی فلیس منی: هر کس از راه و روش من اعراض نماید، با من بستگی و ارتباط نخواهد داشت!»۹۹
منشأ افراط و تفریط
اما منشأ این دو خصلت مذموم و گاهی خطرناک و انگیزه افرادی که به این دو بلیه مبتلا میشوند و دیگران را نیز گرفتار میکنند، چیست؟
آن طور که از برخی از احادیث به دست میآید، نوعاًمنشأ افراط و تفریط و تندروی و کندروی، دو چیز است: ۱ـ ضعف و ناتوانی عقل، ۲ـ عدم علم و آگاهی لازم؛ زیرا افراد مفرط عموماً دستخوش یک نوع عدم تعادل و توازن هستند و اگر در همان حال بتوانند به وجدان و عقل خداداد خود مراجعه کنند، در مییابند آنجا که دستخوش ضعف عقل گردیدهاند، از همان نقطه به عدم تعادل مبتلا شدهاند و در نتیجه به افراط و تفریط گراییدهاند و کاری یا چیزی یا سخنی را در غیر مکان و موقعیت خود قرار دادهاند، در صورتی که آنان که از عقل کافی بهره دارند، هرگز گرفتار چنین حالت و اشتباهی نمیگردند؛ زیرا امام علی(ع) فرموده است: «العاقل من وضعالاشیاء مواضعها و الجاهل ضد ذلک: خردمند کسی است که هر چیزی را به وقتش و در جای خود انجام میدهد، و جاهل خلاف این است.»۱۰۰
ادامه دارد
پینوشتها:
۸۴- فضائل الخمسه، ج۲، ص۲۱۹٫
۸۵- شرح نهجالبلاغه ابن ابی، ج۱۸، ص۱۱۳، بحار، ج ۲۵، ص ۲۸۴٫
۸۶- شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۸، ص۱۱۳٫
۸۷- صحیح ترمذی، ج۲، ص ۳۰۱٫
۸۸- ریاض النظره، ج۲، ص۱۷۵٫
۸۹- صحیح ترمذی، ج۲، ص۳۰۱٫
۹۰- الرسول و الذاری، ج ۲، ص۷۶٫
۹۱- نهجالبلاغه دکتر صبحی صالح، حکمت۸۳، ص ۴۸۲٫
۹۲ـ شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، ج۱۸، ۲۷۳، دکتر صبحی صالح، خطبه ۲، ص ۴۷
۹۳ـ همان، ص ۲۷۳
۹۴ـ ارشاد مفید، ص ۱۲۸
۹۵ـ نهجالبلاغه صبحی صالح، خطبه، ۱۲۷، ص۱۸۴
۹۶ـ سوره ذاریات، آیه ۵۶
۹۷ـ اصول کافی، ج۲، ص۸۶، بحارالانوار، ج۶۸، ص ۲۱۱
۹۸ـ اصول کافی، ج۲، ص۸۶، بحارالانوار، ج۷۱، ص۲۱۱
۹۹ـ همان
۱۰۰ـ میزانالحکمه، ج۶، ص۴۱۷