دیدگاههای فقهی درباره ترجمه قرآن
حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمدعلی ایازی - بخش سوم
 

4ـ۱٫ انتشار ترجمه‌های آشفته و مغرضانة اروپایی

مسلمانان عرب، پیش از این قرن، ارتباط چندانی با پژوهشهای غربی دربارة قرآن نداشتند و کارهای پژوهشی خاورشناسان، به‌ویژه دربارة ترجمه و تفسیر آن چنان فراگیر نشده بود. از آغازین دهه‌های قرن بیستم اخبار این آثار به گوش دینداران و دین‌شناسان رسیده بود که با وسواس و حساسیت به رفتار غربیان چشم دوخته و اعمال استعماری و غیر استعماری آنان را نسبت به مسلمانان، نوعی موضع‌گیری و مقابله تفسیر می‌کردند. اخبار این ترجمه‌ها و معادل‌یابی‌های واژگان قرآن به زبانهای اروپایی دست به دست به گوش آنان می‌رسید و می‌دیدند که چگونه این ترجمه‌ها احیاناً با متن اصلی فاصله گرفته است. فاصله میان متن و ترجمه‌ها در آن عصر اگر از توطئه و تحقیر برنمی‌خاست، دست کم فاصلة فرهنگی و زبانی میان متن و ترجمه را به‌خوبی نشان می‌داد. هم اکنون با فاصله‌ای نزدیک به یک قرن از آن تاریخ و کسب آگاهی‌ها و تجربه‌های علمی و آموزشی و انتقال متون و فرهنگنامه‌ها این مشکل را در ترجمه‌های فارسی و عربی و برعکس در کتابهای ترجمه شده مشاهده می‌کنیم. در آن وقت که فضای سنگینی از حرکت استعاری و توطئه‌انگارانه بر این کشورها حکومت می‌کرد، بستر مناسب را فراهم می‌ساخت تا این ترجمه‌ها را ببینند یا اخبار و گزارشهای آن را بشنوند و احساس خطر کنند و از عواقب بد آن برحذر دارند و حکم به تحریم ترجمه به هر زبانی بدهند.

۴ـ۲٫ نگرانی از به فراموشی سپردن قرآن

عامل دیگری که در طرح تحریم ترجمه مؤثر افتاد، ترس و نگرانی از فراموش شدن متن قرآن و جایگزین شدن متون ترجمه‌شده به جای قرآن بود. فقیهان و قرآن‌پژوهان هیچ گاه برخوردی با قرآنهای ترجمه شدة پیشین نداشتند؛ اما چون چاپ کتاب و متون گوناگون به‌شدت رواج یافت، این ترس در دل آنها خانه کرد که مبادا این ترجمه‌ها رواج یابد و جایگزین مصحف گردد و روزی برسد که دیگر مردم غیر عرب به قرآن دسترسی نداشته باشند و هر آنچه می‌بینند، ترجمه‌هایی باشد که منتشر شده، و دیگر از قرآن خبری نباشد. این گروه نمونه این تجربه را در کتابهای تورات و انجیل می‌دیدند که چگونه در آغاز از زبانهای اصلی خود به زبانهای یونانی و آرامی و لاتینی ترجمه شد و اصل آنها با ترجمه شدن از بین رفت.

محمد مصطفی‌الشاطر ـ یکی از مخالفان جدی ترجمه ـ در کتابی که با عنوان «القول السدید فی ترجمه القرآن‌المجید» تألیف کرده، به صراحت از این نگرانی یاد می‌کند و خطر نابودی قرآن را در درازمدت گوشزد می‌شود و معتقد است که باید از این تجربه عبرت گرفت.۱

این نگرانی زمینة دیگری هم داشت که در کشورهای تحت سلطه دولت عثمانی مانند مصر و سوریه طبیعی می‌نمود. دولت جدید ترکیه، یعنی کمال آتاتورک ـ که در آن زمان به تازگی بر سر کار آمده، خود را از کشورهای اسلامی جدا کرده و ادعای لاییک بودن می‌کرد ـ دستور به تغییر رسم‌الخط ترکی به لاتین داد و مقرر کرد که قرآنهایی چاپ شود که به همین خط باشد و ترجمه‌ها به خط لاتین رایج گردد. او به این اکتفا نکرد، بلکه از علما خواست که به مؤمنان اجازه خواندن نماز به زبان ترکی بدهند. این حرکت برای محو آثار فرهنگ دینی و جداکردن مردم از گذشته خود ـ که آثار زیانبار و بریدگی از گدشته را به‌خوبی نمایان ساخته بود ـ علمای بلاد دیگر به‌ویژه مرکز تولید فرهنگی (مصر)را حساس کرد و آنان را به نگرانی انداخت که مبادا ترجمة قرآن و رایج شدن آن، مقدمات به فراموشی سپردن قرآن و جایگزین کردن متون ترجمه شده به جای مصحف باشد.

اگرچه این حرکت مخرب در مورد قرآن و نماز در ترکیه با هدف حذف قرآن صورت گرفت و به ناکامی انجامید و نقشة نوکرانی مانند آتاتورک با مخالفت علمای غیور ترکیه خنثی شد، ولی حرکت ترجمه در جاهای دیگر اهداف دیگری را دنبال می‌کرد. از این رو ترس از حذف قرآن معنا نمی‌یافت. بهترین دلیل بر نفی این واهمه، ترجمه‌های فراوان در بلاد اسلامی و کنار نرفتن متن مصحف از مجامع اسلامی است. هرچه این ترجمه‌ها افزون شده، شمارگان قرآن‌ها بیشتر گردیده است و وجود ترجمه‌های همراه با متن و بدون متن، تأثیری در حضور قرآن در مجامع نداشته، اتفاقاً وجود این ترجمه‌ها انگیزة مراجعه به قرآن و چاپ و نشر و در اختیار قرار گرفتن فراوان آن را بیشتر کرده، تا جایی که این دغدغه به صورت آشکار برطرف شده است. باید گفت که مشکل نابودی اصل متن کتاب مقدس داستان دیگری دارد که دست کم ربطی به ترجمه آن ندارد.

اگر بر فرض، در متن کتاب مقدس تحریفی انجام گرفته، اما در این کتاب موجود از زمان نگارش و ترجمه‌های گوناگون آن هیچ تغییر و اضافه‌ای رخ نداده است و هم اکنون نسخه‌های برابر با نسخه‌های قرن دوم میلادی در موزه‌ها و کتابخانه‌های معتبر دنیا موجود است. به تعبیر درست جناب آقای معرفت اگر تحریفی در عهدین به وجود آمده، در الفاظ آن نیست و در تفسیرهای آن نسبت به اصل وحی شده است که توسط گزارشگران انجام گرفته است؛۲ زیرا انجیل و تورات متون القایی و شفاهی بوده‌اند، نه متون کتبی لفظ به لفظ.

ترس از نابودی قرآن در هنگام رواج چاپ و دوری این فقیهان و نویسندگان از کشورهای غیر عربی اسلامی، ایجاد شد.۳ به گمان ایشان ترجمه قرآن می‌توانست زمینة نابودی آن را در کشورهای غیر عربی فراهم سازد. کشورهای عربی که قرآن را در اختیار داشتند و از ترجمه‌ای استفاده نمی‌کردند، از این خطر فرضی در امان بودند. به هرحال، نابودی قرآن توهمی بیش نبود که در ذهن عده‌ای از این گروه خلجان کرده و غوغایی برپا نموده آن گونه که آنان در صدد برآمدند تا دلیلی بر تحریم ترجمه پیدا کنند.

۴ـ۳٫ بی‌‌توجهی به بعد اعجاز ادبی و بیانی قرآن

اعجاز قرآن کریم یکی از مدخلهای بزرگ قرآن‌پژوهی است. قدیمی‌ترین محور اعجاز، اعجاز در فصاحت و بلاغت و تأکید بر زیبایی‌ها و شگفتی‌آفرینی‌‌های بیانی و بلاغی قرآن است. همة اینها بر مدار زبان عربی می‌چرخد که اگر قرآن در میان مسلمانان غیر عرب به زبانی دیگر ترجمه شود، نمی‌تواند آن زیبایی‌ها را ترجمه کند و فصاحت و بلاغت و تحدّی قرآن را نشان دهد. در نتیجه، عرضة قرآن کریم برای غیر عربها اثری سبک و غیر جذاب نشان داده می‌شود. این ترس با ترس دیگری همراه گردید و آن اینکه در بلاد اسلامی با وجود قرآن کریم و احترام و قداست چنین متنی، توجه به زبان عربی، زبان متون دینی همچون قرآن و سنت و مهمترین آثار و منابع فرهنگ و تمدن اسلامی، همچنان پابرجا خواهد ماند و اما اگر قرآن‌ها ترجمه شدند، دیگر آن اهمیت و اهتمام دوام نخواهد آورد و مسلمانان به آن اهمیت لازم را نخواهند داد.۴

روشن است که چنین انگیزه‌ای نمی‌تواند تأثیرگذار در حکم الهی باشد؛ زیرا کسی ترجمه‌ها را جایگزین قرآن نمی‌کند. ترجمه به این خاطر است که کسانی که عربی نمی‌دانند و شرایط آگاهی از متن و قواعد زبان برای آنان فراهم نیست، با خواندن قرآن از محتوای پیام الهی آگاهی یابد. دور شدن از زبان و حمله به آن کشورهای اسلامی داستان دیگری دارد که در مباحث آتی به آن اشاره خواهد شد.

۴ـ۴٫ وسوسه‌های استعماری

برخی در بررسی انگیزه‌ها و علل تحریم ترجمة قرآن کریم به این نکته اشاره کرده‌اند که نظریة تحریم ترجمه قرآن از سوی بعضی از فقیهان و قرآن‌پژوهان، در دورة اخیر، ریشه در ادلة فقهی آنان ندارد، بلکه زمینه‌های فکری و فرهنگی داشته و القائات خناسانة استعمارگران در آن بی‌‌تأثیر نبوده است. پس از پاره‌پاره کردن کشورهای اسلامی و هجوم گسترده بر اندیشه و فرهنگ اسلامی با حرکتهای تبشیری از سوی نهادهای مسیحی و استعمارگران، متفکران و مصلحان مسلمان طرح بازگشت به قرآن را مطرح کردند. از این رو مبلغان مسیحی برآن شدند تا کاری کنند که قرآن هرچه کمتر در اختیار مسلمانان قرار گیرد و نسلهای نو با محتوای آن آشنا نشوند و لذا به صورت غیرمستقیم القا کردند که ترجمة قرآن نمی‌تواند گویای قرآن باشد و ترجمة قرآن کریم محال و بی‌‌فایده است.

ادامه دارد

پی‌نوشتها:

۱ـ التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۱۲۸، به نقل از القول السدید، ص۱۶ـ ۱۵٫ همچنین ر.ک: القرآن المعجزه الکبری، محمد ابوزهره، ص۵۸۸؛ علوم القرآن، شحاته عبدالله محمود، ص۱۶۷٫

۲ـ همان، ص۱۲۹٫

۳ـ این توهم آن چنان بود که شیوخ الازهر هنگامی که شنیدند قرآنی به انگلیسی ترجمه شده و در گمرک مصر است فتوا دادند که باید آن ترجمه‌ها مصادره و سوزانده شود. ر.ک: علوم القرآن، شحاته، ص۲۸۵٫

۴ـ مباحث فی علوم القرآن، مناع القطان، ص۳۱۳ و ۳۲۰٫

نسخه مناسب چاپ