انتصاب آیت الله سید محمد خامنهای به ریاست بنیاد ایران شناسی برای بسیاری از باستان شناسان ومیراثیان کشورکه با اندیشهها ونظرات وتوجه ایشان به دانش باستان شناسی بطورکلی ودانش باستان شناسی درایران ومسئولیت خطیری که باستان شناسان ایرانی بطور اخص درمعرفی وصیانت از مواریث مدنی ومعنوی کشور برشانه گرفته اند؛ آشنایی
نزدیک تروشناخت عمیق تردارند دلگرم کننده وامید بخش بود.مدیرمسئول وسردبیرمجله باستان پژوهی آقای شهرام زارع نیزطی یادداشتی کوتاه امّا مفید ومصوّردریکی ازصفحات آغازین مجله، خبرآنرا به اطلاع میراثیان وباستان شناسان میهن رساندند.
درمیان خاطرات فراوان بجای مانده ازسالهای همکاری با بنیاد چند خاطره از سلسله ی آن نشستها وهمکاریها برایم برجستگی بیشترداشته و آموزنده نیزبوده است.خاطره نخست آنکه دریازدهمین و دوازدهمین همایش بزرگداشت حکیم صدرای شیرازی که اول وچهاردهم خردادماه ۱۳۸۷درشیراز برگزارمی شد بنده نیز مشارکت داشتم.
موضوع سخن بنده پیرامون معماری تخت جمشید ومناسبت آن با معماری حکمت متعالی صدرای شیرازی بود.درآن ساعات جلسه دوست فاضل وگرانمایه آقای دکترسلیمان حشمت مدیریت میکردند.درپایان سخنرانی یادداشتی به بنده دادند که ریاست محترم بنیاد درآن تاکید فرموده بودند به دلیل اهمیت موضوع به ایشان فرصت داده شود تا دقایقی بیشتربه سخنرانی ادامه دهند.
پس از اختتام سخنرانیها به اتفاق شرکت کنندگان در همایش درمعیّت ریاست محترم بنیاد به مقصد تخت جمشید برای بازدید با اتوبوس حرکت کردیم.وقتی وارد فضای ویرانههای بجای مانده از مجموعه عظیم معماری تخت جمشید شدیم دقت و نحوه نگاه استادان فلسفه خاصه ریاست محترم بنیاد که هم درکسوت یک روحانی وعالم شیعه درآنجا حضورداشتند هم آن که بعنوان اصحاب فکر و فلسفه از مجموعه تخت جمشید باز دید میکردند برای بنده حائز اهمیت بسیاربود.با دقت ومراقبت به ایشان نگاه میکردم وبا آشنایی که ازافکاروآثارایشان داشتم وتوجه جدی که به دانش باستان شناسی و دستآوردهای باستانشناسان بویژه
باستانشناسان کشورداشتند میتوانستم گمان بزنم وحس کنم درآن لحظهها دربازدید ازویرانهها وآثارمعماری بجای مانده ازتاریخ وتمدنی مهم وتاثیرگزاربرتاریخ جهانی درذهنشان چه میگذرد و چه چیزی را مرورمی کنند: بازخوانی و مرور ایرانی که بعنوان یک ملت صاحب کتاب وآئین یکتاپرستی به میدان آمده بود و خورشید تاریخ نبوی اش از مرزهای شرقی طلوع کرده بود وافتتاح شده بود. ایرانی که با حکمت متعالی مغان گام درآوردگاه تاریخ به مقیاس جهانی نهاده بود ومرزهای تاریخ بسته قومی وقبیلهای وعشیرهای را درنوردیده بود.
ایرانی که دیوارچین نساخته بود لیکن همه اقوام وملل را به اتحادیه جهانی خویش فراخوانده بود.ایرانی که با پیامهای اخلاقی ومتعالی نبوی زرتشت گام درمیدان وآوردگاه تاریخ نهاده بود ومذموم وسنگینترین گناه، دروغ یعنی خیانت به انسان درآموزههای
نبوی اش آمده بود.
درکناراستاد گرانمایه و فاضل فکروفلسفه آقای دکترمجتهدی ایستاده بودم که با لحنی آرام به بنده فرمودند چقدرتاریخ ناپایداراست! واقعاً چنین است هرآنچه صدف است وپوسته شکستنی وناپایداروتاریخی رفتنیست وهرآنچه هسته است وگوهر،فراترازتاریخ وفراسوی زمان تاریخی ایستاده است. نظامها وقدرتهای سیاسی یکی از پی هم میآیند ومی روند وچونان صدف میشکنند لیکن درهسته تاریخ وحضورتاریخی انسان درجهان گوهری نامریی ونهان هم است وهم هست که متضمّن پیوستگی ووحدت پیکروارواستمرارتاریخ وحضورتاریخی انسان درجهان است. همه تاریخ آدمی وتاریخمندی انسان جلوهای وتصویری واستعارهای ازآن گوهرپایداروبنیادین است.حال هرنامی که میخواهید براین گوهربگذارید: «لوکوس جاودانه» «وجود» الوهیت یگانه «نیروانا»، «برهما»، «اسم الله» وقس علی هذا.
دربازدید از ویرانههای تخت جمشید تامّل ودقت استادان فلسفه برایم هم جالب وهم تحسین برانگیزبود.با آنها آسان ترمی شد از فضای معنوی معماری تخت جمشید سخن گفت.فضایی که به هرکسی رخصت وفرصت وامکان حضورزیرسقف معماری متعالی وشکوه اجلالی خود را نمیدهد.
معماری تخت جمشید تنها مجموعهای ازستونهای سنگی خوش فرم وهندسی تراشیده شده که وزین وسنگین ومتین واستواربسوی سقفهای بلند سربرکشیدهاند وتالارهای بزرگ را برشانه خود گرفته و مسقف میکنند؛ نیست. معماری تخت جمشید برشانه کیهانی از ارزشها وباورها وآموزهها وهندسه وحکمت وخرد متعالی بنیادپذیرفته است.ترکیب پیکروارعناصرواجزاء معماری تخت جمشید که همه اقوام وملل امپراطوری درآن سهم ومشارکت خاص خود راداشتهاند برغم تنوع ورنگارنگی شان آن چنان مدیریت ومهندسی شده وهنرمندانه وحدت پیکروارپذیرفتهاند که طوماریک روح وذایقه واحد را که همان روح وذایقه هنری وزیباشناختی متعالی وجلالی فرهنگ ومدنیت ومعنویت ایرانی درعصر وعهد نبوی وبغایت
سرنوشت سازهخامنشی درتاریخ ملت ومهین ما است دربرابرما میگسترند.گوهراین روح معتالی وحکمت وخرد ایرانیان باستان هرچند بارها سردرحجاب فروبرده وچهره درنقاب کشیده است لیکن هیچگاه ازمیان نرفته ویک هزاره ونیم سپستردر دولت اسلام وقرآن قوّت واقتدارخویش را بیش پیش برصحنه میآورد وبه منصّه ظهور مینهد.
معماری تخت جمشید یک بنای شاهی و کاخی وشاهانه به معنای متعارف به مانند بسیاری از کاخهای دیگرکه برای هرزگیهای شاهانه بنیاد میپذیرند نبود.یک کاخ- معبد نیز به معنای رایج ومتعارف نیزنبود. بیش وپیش ازهمه خانه نمایندگان اقوام وملل امپراطوری هخامنشی بود که هرساله زیرسقف بلند آن هم برای انجام مراسم نوروزی هم طرح نظرات خود
بارمییافتند.شاه هخامنشی میبایست هم به صفات ستوده و نیک «دلاوری وجنگاوری»، «دادگری ورادمردی»، «راستگویی ودرستکرداری»، «هوشمندی وخردورزی» «فرزانگی و فرهمندی»، «دینداری ودولتداری»، «سلامت تن وصحت جان وروان ورفتار» آراسته باشدهم به پیراستگی ازصفات بد درمیان مردمان شهره باشد. رهبری که افلاطون درتمنّای آن برای آتنیان بود.
خاطره مهم دیگرومیراث بجای مانده در
حافظهام ازنشستهای بنیاد درپژوهشکده حکمت مرتبط میشود با مآثر ومواریث فرهنگی میهن ما وستمی که برمیراثیان درآن زمان میرفت وجفایی که به مواریث مدنی ومعنوی کشورمیشد. دریکی ازشبهایی که نشست سالانه خانه حکمت با ابتکار وحضورریاست محترم بنیاد ومشارکت استادان بنام واصحاب فلسفه کشور درپژوهشکده برگزارمی شد دوست وهمکارمحترم آقای دکترصّراف نیزازخانواده باستان شناسان کشوردرآن نشست حضورداشتند. بنده وایشان فرصت را مفید، موّثرومغتنم شمرده از تصمیمات نابخردانه وخسارت باررئیس وقت سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور که اینک به اتهام خیانت وسوء استفاده ازکرسی رفیع مدیریت سازمان زندانی اعمال خویش است و دربند قّّّّوّه قضائیه حاضران درنشست را مطلّع و آگاه کرده و درباره پیامدها وتبعات منفی و آسیبهای خطرناک چنین رفتارها و تصمیمگیریهای ناموجه ونا بخردانه که هم به اقتدار وانسجام ووحدت ملی واعتبارمدنی ومعنوی ملت ومیهن ما آسیب میرساندهم مواریث مدنی معنوی کشوررا درمعرض مخاطرات وویرانیهای جدی قرارمی دهد توضیحات ضروری ومکفی ارائه شد.حضاردرجلسه با اظهارتاّسف وتاّثرازجفایی که برمیراث ومیراثیان رفته بود به اجماع ابرازتمایل کردند نامهای به مقام رهبری نوشته شود.تدوین فحوای نامه به این قلم سپرده شد. نامه درروزهایی که پیش رو بود آماده شد وبه دوست وهمکارعزیزآقای شهرام زارع مدیرمسئول و سردبیرمجله باستان پژوهی که بیش از همه سرمایه جوانی خویش را به پای دانش باستان شناسی وصیانت از مواریث فرهنگی کشور ریخته وهزینه کردهاند پیشنهاد شد بنده را دراخذ امضاء ازاساتید فلسفه و تاریخ و جامعه باستان شناسی کشور همراهی کنند. ایشان نیز به مانند همیشه با همت وگشاده رو وگشاده دست چنین کردند.نامه مجهّزبه امضای اصحاب فکروفلسفه و قلم ودانش ودانایی کشور به دست مبارک ریاست محترم بنیاد رسید وایشان نیزبزرگواری و عنایت فرمودند و شخصاً نامه را تقدیم مقام رهبری کردند.
پژوهشکده باستان شناسی پس ازتحمّل خسارات جبران ناپذیر و سخت وسنگین ومفقود شدن بسیاری از اسناد بی بدیل سازمان که محصول خرمنی ازپژوهشهای میدانی بیش ازنیم قرن هیاتهای باستان شناسی ایرانی وانیرانی بود وازکف دادن ساختمان مسعودیه سرانجام از شیراز به تهران باز گردانده شد.
باستان شناسان میهن ما حمایتهای مشفقانه و آگاهانه ریاست محترم بنیاد را درتوسعه دانش و دستآوردهای باستان شناسی کشور پاس وگرامی داشته وارج مینهند. بازدید ایشان با شماری ازپژوهشگران بنیاد ایرانشناسی نه تنها بعنوان ریاست بنیاد بلکه بیش از همه درکسوت روحانیت و اصحاب حکمت و فلسفه از محوطهای که چندین متر زیرگامهای شهروندان تهرانی باستان شناسان جوان کشوردر منطقه وبافت تاریخی جنوب پایتخت – شهرتهران درچهار راه مولوی کاویده وکشف کرده بودند و رشته تاریخ تهرانشهر را تاهفت هزاره وچه بسا از این نیزبیش به هزارههای پیش از تاریخی پیوند میدهد برای جامعه باستان شناسی ومیراثیان کشوربسیاردلپذیرودلگرم کننده وامیدبخش بود.
تهران-یک پایتخت شهر معمولی درمیان بسیاری ازپایتخت-شهرهای معاصرروزگار ما به مانند کویت سیتی ودبی ومنامه وریاض وپیازنیست.درکمترازدوسده پایتختی اش دوسلسله وجامعه یکی سنتی عصرقاجاری ودیگری تجربه سلسله وجامعه متجدّد گرای عصری پهلوی را ازسرگذرانده واینک سه دهه ونیم است که تجربه زلزله انقلابی عظیم را درقلب خاورمیانه نبوی وباستانی وحادثه خیزو سخت تاثیرگذاربرتاریخ وفرهنگ جهانی درسه هزاره ازسرمی گذراند.بافتهای تاریخی تهران سوای زیبایی، تناسب، هماهنگی وخوش فرم وشکیل وچشم نوازبودن معماری ومواد ومصالح بومی ومرغوبی که درساختن آنها معماران ومهندسان ایرانی هوشمندانه ازآنها استفاده کردهاند طوماری ازرویدادهای تاریخی جامعه معاصرملت ومیهن ما را دربرابر بیننده میگسترند. هربنایی از این منظرکتابی سه بعدی وحجمی وکالبدی شده تاریخیست.کاش مدیریتها ومسئولان شهرداری پایتخت- شهر تهران هم اهمیت تاریخی وفرهنگی ومدنی ومعنوی این بافتها را درمی یافتند ودرمرمت وصیانت واحیایشان کمرهمت میبستند وازآسیب رساندن وتخریبشان دربازارمکاره سود وسودا پرهیزمیکردند هم از کاوشها وکشفیاتی که باستان شناسان باهمت وجوان وخوشفکرمیهن ما زیرگامهای شهروندان تهرانی درچهارراه مولوی درقلب منطقهای که مهمترین بافتهای تاریخی شهرتهران درآن قرارگرفته است حمایت میکردند ودربنیاد نهادن و ساختن موزه برای آثاربدست آمده درمنطقه و ایجاد «محوطه – موزه» روی لایههای حفاری شده سرمایه میریختند. ازمدیریت محترم پژوهشکده میراث فرهنگی انتظارمی رود ازمنظری باستان شناسانه تروبا توجهی جدیتر وفهمی عمیقتر وهمتی والاتر و
گشاده دستی وگشاده رویی بیشتربا هیاتی که سرمایه عمرش را هزینه کاوش وکشفی این چنین مهم کرده همکاری کند ویاریشان دهد. اگرتپه باستانی چشمه علی درشهرری، امروزکاویده وجراحی وکشف میشد تردید نداشته باشند بمانند گذشته بدون تمهیدات حفاظتی پس از کاوش رهایش نمیکردند وامروز ما یک «محوطه- موزه» مهم و عظیمی را از کاوشها وکشفیات تپه چشمه علی پیش روداشتیم.
تصورمی کنم این گفتهها ونکتهها وروایتها برای یک فکر فهیم وعقل منصف مکفی و بسنده است که به پذیرد بازدید ریاست محترم بنیاد ایرانشناسی هم درکسوت یک روحانی هم درکسوت اصحاب فکروفلسفه میهن ما ازمحوطهای باستان شناختی که عقربه پیشینه تاریخی وفرهنگی پایتخت شهرتهران را تا هزارههای پیش ازتاریخی به عقب کشیده است تا چه میزان حائز اهمیت است ودلگرم کننده وامید بخش میتواند باشد.
ومن الله التوفیق
حکمت اله ملاصالحی
code