رابیندرانات تاگور، قطعا از نوابغ بشری است. او شاعر، موسیقیدان، نقاش، نویسنده، نمایشنامهنویس، مصلح اجتماعی، عارف، سیاستمدار و فلسفهدان بزرگ هند در قرن بیستم بود. مشهورترین شعرهای او در کتابی است به نام «گیتانجلی» که خود شاعر آن را به زبان انگلیسی برگردانده و آندره ژید بر آن مقدمه نوشته است. همین کتاب، جایزه ادبی نوبل را در سال ۱۹۱۳ میلادی نصیب او کرد و از این رهگذر، راه نوبل به آسیا باز شد. سرود ملی هند و بنگال، از سرودههای او است. انیشتین در دیداری صمیمانه شیفته او شد و گاندی، چندینبار روزه سیاسی خود را با آبمیوهای که از دست او گرفت، پایان داد. تاگور، علاقهای ویژه به ایران داشت. در بهار ۱۳۱۱ خورشیدی(هشتاد و چهار سال پیش) جشن هفتادمین سال تولد تاگور، با حضور خود وی در ایران برگزار شد. همان موقع، ملکالشعرای بهار در قصیدهای بلند، تاگور را «هدیه پروردگار» خواند و کسانی مانند پورداود، فروغی و لطفعلی صورتگر، درباره او و اندیشههایش چندین مقاله نوشتند. سفر پورداود به هندوستان و راهاندازی کرسی ایرانشناسی در دانشگاههای هند در دهه سی میلادی، به دعوت و درخواست او بود.
درباره تاگور، سخن بسیار است؛ اما شاید جالبترین نکته، دوستی او با گاندی و در عین حال مخالفتش با برخی تصمیمهای او است. تاگور مانند اقبال لاهوری، استقلال هند را ندید؛ ولی در اکثر مراحل انقلاب، گاندی را همراهی کرد. در عین حال، برخی برنامههای حزب کنگره را نمیپسندید. مهمترین اختلاف تاگور با گاندی بر سر معنای استقلال بود. تاگور بر خلاف گاندی، حل مشکلات هند را در تغییر هیئت حاکمه نمیدید. او استقلال هند را فرایندی پیچیده میدانست که پایههای آن در آموزش و تربیت و شکلگیری جامعه مدنی است. به گاندی گفته بود: «مشکل اصلی ما حکومت و حاکم نیست. اگر میتوانی فرهنگ مردم را دگرگون کن.» بر پایه همین نظریه، تاگور هیچگاه در کادر رهبری حزب کنگره قرار نگرفت. اما تا توانست در شهرهای مختلف هند، مدرسه و دانشگاه ساخت و امروز هند بیش از آنکه وامدار استقلالطلبی گاندی باشد، بر سفره آیندهنگری تاگور نشسته است.