محک
تجربه تلخ!
ابوالقاسم قاسم زاده
تشکیل سازمان کنفرانس اسلامی که امروز به « سازمان همکاری اسلامی» تغییر نام داده است، به سال‌های دور از دوران «ناصر» و اوج ناصریسم براساس «قومیت عربی» و تشکیل سازمانی به نام «اتحادیه عرب» بر می‌گردد. در آن دورانی که اوج تئوری سوسیالیسم عربی بود، ناصر رئیس‌جمهوری وقت مصر، در برابر دو پادشاهی ایران و سعودی با تشکیل «اتحادیه عرب» طرح مبارزه با صهیونیسم و حاکمیت‌های ارتجاعی منطقه را در اتحادیه قومی عربی، جستجو می‌کرد. جبهه‌ای از مصر، سوریه، لبنان، سودان، لیبی و … از منطقه خلیج‌فارس تا شمال آفریقا را شکل داد تا در کنار مبارزه با رژیم صهیونیستی‌، دفاع از فلسطین اشغالی را دنبال کنند. تقابل با رژیم شاه که روابط مستحکم با اسرائیل و آمریکا داشت، در دستورکار اتحادیه عرب به فرماندهی ناصر قرار گرفت.

بعد از آتش‌سوزی در «مسجدالااقصی» و تهدید قدس قبله اول مسلمانان جهان، سه کشور ایران، عربستان و الجزایر با هدایت ایران و مدیریت شاه، سازمانی موازی با اتحادیه عرب، به‌نام سازمان کنفرانس اسلامی را علم کردند. ناصر اگر چه موفقیت‌هایی به دست آورد، اما درجنگ با ارتش اسرائیل شکست خورد و شکست بزرگتر او آن شد که «انورسادات» جانشین او گردید، آنهم با سیاستی که در استراتژی و تاکتیک مخالف دیدگاه ناصر شد و سکان حاکمیت مصر، بزرگترین و قدرتمندترین کشور عربی وقت را در اختیار گرفت. سادات با اسرائیل روابط سیاسی رسمی برقرار کرد و یکباره به تهران آمد و دست در دست شاه نهاد. در دوران سادات، نگاه به شرق (شوروی) ناصر، چرخشی کامل پیدا کرد و مصر در اختیار آمریکا قرار گرفت.

سفارتخانه مصر در تل‌آویوو سفارتخانه اسرائیل در قاهره گشایش یافت. این دوره ای است که اتحادیه عرب افول کرد و سازمان کنفرانس اسلامی با عضویت رسمی بیش از ۶۰ کشور مسلمان نهادینه شد.

در این چرخش تاریخی در حالی که سادات در اوایل دوران ریاست جمهوریش دوبار با اسرائیل جنگید و پیروزی به دست نیاورد، چرخش به «مصالحه» به جای مقاومت و سازش با اسرائیل جایگزین گردید که تا امروز نتیجه‌ای برای آزادسازی فلسطین و ثبات برای کشورهای عربی ببار نیاورده است.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سیاست جمهوری اسلامی ایران ادامه همکاری با سازمان کنفرانس اسلامی گردید، تا با شعار «وحدت اسلامی» جبهه‌ای از مقاومت با مشارکت کشورهای مسلمان در برابر نژاد پرستی صهیونیست‌ها را سامان دهد. جبهه مقاومت با پیروزی انقلاب اسلامی چنان متحول شد که به قول «ژنرال موشه‌دایان» که انقلاب اسلامی ایران را زلزله بزرگ نامید، سکاندار مبارزه علیه نژادپرستی رژیم صهیونیستی شد. خاورمیانه بعد از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و تحولات جهانی مسیری را طی کرده است که امروز در باور عمومی درجهان مرکز بحران‌های جنگ و تروریسم شده است . اکنون خاورمیانه سه شاخص ویرانگر پیدا کرده است:

۱ـ اغلب دولت‌های آن دچار انواع و اقسام فساداند.

دلارهای نفتی آنها مصروف خرید انواع و اقسام ادوات نظامی و جنگی از شرق و غرب می‌گردد.

۲ـ اغلب دولت‌های مستقر در خاورمیانه، و جاهت مردمی ندارند و حاکمان « امنیتی»‌اند.

۳ـ در حالی که مردم در کشورهای خاورمیانه با دولت‌های خود تنافر دارند، دولت‌‌ها نیز با یکدیگر یا تضاد منافع دارند و یا درحال تهدید‌های خصمانه بسر می‌برند و سهم بزرگی از ثروت ملی را در مسابقه خرید تسلیحاتی هزینه می‌کنند. در حالی که فقرزدگی مردم آن بیداد می‌کند.

***

در چنین بستر واقعی از بسط جنگ و تروریسم است که نشست سازمان همکاری اسلامی در استانبول ترکیه تشکیل گردید. مصر کودتا زده به ریاست جمهوری ژنرال سیسی، ریاست دور جدید سازمان را به اردوغان رئیس جمهوری ترکیه تحویل داد.

ملک‌سلمان شاه سعودی هفته قبل از قاهره دیدار کرد و بسیار تلاش کرد تا مگر «سیسی» را به استانبول برای انتقال ریاست در نشست سازمان همکاری اسلامی بکشاند. اما شکست خورد و به جای سیسی، معاون او برای چند ساعت در نشست حضور پیدا کرد و بعد از مراسم کوتاه انتقال ریاست، خاک ترکیه را ترک کرد. بیانیه نهایی نشست استانبول ۲۰۰ بند دارد که گنجاندن ۴ بند درباره ایران در آن، موضوع روز رسانه‌ها و اغلب محافل سیاسی شده است. اگر چه درباره این ۴ بند، اتفاق نظر کامل در نشست استانبول به دست نیامد و اردوغان مانع شد تا متن آن در نشست پایانی قرائت گردد. گزارش خبری آن به صورت فشرده در یکی از روزنامه‌های صبح تهران چنین شرح داده شده است:

بیانیه ضدایرانی چگونه شکل گرفت؟

پیش‌نویس سند فوق الذکر که ۲۰۰ بند دارد، در جریان نشست کارشناسان ارشد کشورهای عضو در نهم و دهم اسفند ماه سال گذشته به ریاست ترکیه در جده تدوین شد و هیات رسمی ایران به دلیل عدم اعطای روادید از سوی دولت عربستان امکان حضور و مشارکت در این نشست را پیدا نکرد. بنابراین چهار بند ضدایرانی که در بیانیه وارد شد، در حقیقت در همان اجلاس جده تهیه و در غیاب ایران وارد بیانیه کارشناسان در نشست استانبول در چند روز گذشته شد. ریشه این چهار بند هم به اجلاس اضطراری وزرای خارجه سازمان همکاری اسلامی در دی ماه سال گذشته در جده، که عراقچی هم در آن حضور داشت، برمی گردد که بعد از حادثه حمله به سفارت عربستان در تهران صورت گرفت و سعودی‌ها توانستند با تطمیع برخی از اعضا چند بندی را در آن فضا علیه ایران تصویب کنند. به گفته عباس عراقچی به رغم اینکه تصمیمات سازمان همیشه با اجماع همراه بوده است، اما در اجلاس اخیر به طور روشن اجماع وجود نداشت، اما ریاست جلسه و کشورهایی که به دنبال این قضیه بودند، این بندها را به هر نحو مصوب تلقی کردند.

واکنش‌ها به حضور ایران

در واکنش‌های صورت گرفته به حضور ایران در این نشست باید گفت که عمده این واکنش‌ها به دو دسته تقسیم می شود؛ دسته اول این واکنش‌ها از سوی کارشناسانی است که معتقدند ایران نباید در این اجلاس شرکت می کرد یا اگر شرکت کرد، در سطح معاون وزیر خارجه حضور پیدا می کرد. استدلال این گروه به این موضوع برمی گردد که وقتی از قبل مشخص شده که در این اجلاس، بیانیه‌های ضد ایرانی قرار است علیه ایران تصویب شود، این حضور آن هم در سطح عالی چه معنایی می‌تواند داشته باشد. در واقع گنجاندن و تصویب ۴ بند ضدایرانی باعث تقویت استدلال این گروه شده است.

در مقابل این واکنش‌ها، اما دسته دیگری از کارشناسان معتقدند که عدم حضور ایران در این اجلاس عملا به معنای این بود که ایران صحنه را خالی کرده و تسلیم این صحنه آرایی عربستان شده است. استدلال این گروه به این موضوع برمی گردد که اتفاقا حضور ایران آن هم در سطح عالی موجب می شود تا ایران ضمن رایزنی و اتخاذ یک دیپلماسی فعال بتواند مانع از تصویب و قرائت بندهای ضدایرانی شود. در واقع عدم قرائت بیانیه پایانی در نشست سران و دیدارهای متعدد رئیس جمهوری با سران کشورها باعث تقویت این گزاره شده است.

پیش‌تر رئیس جمهوری اسلامی ایران، اگرچه ابراز داشت که عربستان و ایران مشکل یکدیگر نیستند؛ اما گفت که حمایت برخی کشورها از تروریسم مشکل اصلی جهان اسلام است. وزیر خارجه ایران نیز در واکنش به تلاش‌های مخرب سعودی‌ها در استانبول علیه ایران و حزب الله، سرنوشت وزیر خارجه رژیم بعث عراق را به مقامات سعودی یادآور شد. محمدجواد ظریف در واکنش به طرح ضدایرانی سعودی‌ها که با حمایت برخی از هم پیمانانش ارائه شده بود، این اقدام را برخلاف روح همبستگی اسلامی و در راستای منافع رژیم صهیونیستی خواند و نسبت به عواقب این رویکرد مخرب هشدار داد. عباس عراقچی معاون وزیر خارجه نیز که از روز یکشنبه هفته گذشته برای شرکت در نشست کارشناسان این سازمان به استانبول رفت، با بیان اینکه هیچ گونه ملاقاتی در هیچ سطحی با سعودی‌ها صورت نگرفته، گفت: مسلما سازمان از این مواضعی که علیه ایران و حزب الله گرفته در آینده پشیمان خواهد شد.

سیاست خارجی هر کشوری تابعی از سیاست‌های داخلی آن است. در نقد تجربه تلخ از نشست سازمان همکاری اسلامی بسیار می‌توان نوشت، اما ضربه‌ای که اشغال سفارت عربستان در تهران به کیان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران وارد کرد را باید در طراز ضربه به منافع ملی ارزیابی و دید. مدیر کل پیشین خاورمیانه وزارت خارجه در باره این «تجربه تلخ» و چرایی بیانیه پایانی اجلاس در استانبول آن را چنین ترسیم کرده است که شرح واقعیت آن است:

سازمان همکاری اسلامی باید نخستین جایی باشد که ایران و دیگر کشورهای اسلامی، مشکلات‌شان را در آنجا مطرح می‌کنند. البته باید توجه داشت که نتایج حاصل از کنفرانس اخیر و صدور بیانیه‌ای با ۴ بند ضدایرانی حاصل یک یا دو شب اجلاس اخیر نیست بلکه این بیانیه حاصل یک پروژه است که در سطح کارشناسان، وزرا و در نهایت سران مطرح شده است. بندهای ضدایرانی در بیانیه اخیر را باید هزینه حمله به سفارت عربستان در تهران به دنبال اعدام روحانی شیعی، شیخ نمر دانست.

در این میان بحث‌هایی نیز مطرح است که ایران نباید در سطح رئیس‌جمهوری در چنین اجلاسی شرکت می‌کرد اما باید توجه داشت که حضور نیافتن ایران در سطح سران، تنها باعث می‌شد که میدان برای عربستان سعودی خالی شود. دیپلماسی ایران باید با یک سیاست مبتنی بر عقل پیش برود و نه براساس احساس. درخصوص عملکرد این سازمان که باید در جهت تحکیم روابط کشورهای اسلامی باشد اما ظاهرا عکس آن عمل می‌کند، باید گفت که هر سازمانی شرایط خاص خود را دارد و کشورهای عضو این سازمان چون عراق، لبنان، لیبی، یمن، مصر و… اغلب مشکلات بسیاری دارند. در این میان کشورهایی مانند ترکیه و عربستان از فضا استفاده کرده و دیپلماسی فعالی را در پیش گرفته‌اند.

تمامی این فاکتورها در تصمیم‌گیری‌های این سازمان موثر است. جهان اسلام مشکلات عدیده‌ای دارد و دموکراسی در جهان عرب یک حلقه مفقوده است.در این میان مشکلات میان تهران و ریاض نیز بر اوضاع جهان اسلام تاثیراتی برجای گذاشته است. انتقادی که نسبت به عربستان و برخی کشورهای اسلامی وارد می‌شود این است که آنها سعی می‌کنند برخی مشکلات دوجانبه‌شان‌ را به جای آنکه از طریق دیپلماسی و به‌صورت دوجانبه حل کنند در چنین اجلاس‌هایی مطرح می‌کنند تا از برخی طرق برای خود یارگیری کنند.

این رویکرد نه تنها باعث حل مشکلات نمی‌شود بلکه بر اختلافات می‌افزاید. تجربه تلخ از نشست سازمان همکاری اسلامی در استانبول به دور از فضای احساسی باید از مسیر بازنگری مجدد دیپلماسی منطقه‌ای جمهوری اسلامی، مورد ارزیابی قرار گیرد تا برای آینده مسیر پیش‌گیری از نفوذ صهیونیست‌ها به خصوص در گسترش و اختلاف افکنی میان دولت‌ها در کشورهای مسلمان، فراهم گردد.

نسخه مناسب چاپ