یار آموخت مرا شکل دگر خندیدن!
محمدعلی علومی -۸۸
 

آنچه در برخی از جشنواره‌های طنز، جالب توجه و چشمگیر است، رشد فکاهی نویسی در میان هنرمندان طنزنویسی است.
استاد همة ما، شادروان عمران صلاحی که این همه حق آموزگاری برطنز نویسان و طنز نویسی ایران دارد، فکاهه‌نویسی را ادامة طبیعی و بدیهی و منطقی لطیفه‌ها در روزگار معاصر می‌داند.
استاد عمران صلاحی، درجایی، در مقدمه‌ای بر یک اثر فکاهی ترجمه شده از انگلیسی، نوشته بودند که: فکاهه بنویسید و از این موضوع خجالت نکشید، بلکه با سربلندی بگویید که: بله! من فکاهی نویس هستم.
و جالب است که در برخی از این جشنواره‌ها، آثار چشمگیر فکاهی زیادند و در مواردی چنین آثاری حتی با بهترین آثار فکاهی دهه‌های قبل از این که عموماً در نشریة «توفیق» منتشر می‌شدند، برابری دارند، اما … گاهی فقط برابری دارند و قدمی به جلو، در بیشتر موارد، برنمی‌دارند. و این امر، البته باعث تأسف است.
چرا؟ علت و دلیل و یا بهتر است گفته شود، علل و دلایل این امر، یعنی عدم توسعة همه جانبه (ببخشید که تعبیرها شبیه نوشته‌های سیاسی و اجتماعی شد) فکاهی نویسی در ادبیات طنز ما چیست؟ چنین دلایلی به گمانم ـ که ای بسا اساساً برخطا باشند ـ در اصلی‌ترین و مهمترین شکلها عبارتند از:
الف ـ توجه به این موضوع که فرهنگ و هنر و ادبیات، مجزا از دیگر پدیده‌های اجتماع نیستند، بلکه به همدیگر ارتباط نزدیک دارند. هنگامی که یکی از مشکلات اصلی، تورم و گرانی روز افزون و بیکاری است، دیگر نمی‌شود از جماعت اهل کتاب (منظورم جماعت کتابخوان است)، توقع داشت که برای فرهنگ و هنر و ادبیات نیز هزینه صرف کند.
طرف اگر دانشجو است، ترجیح می‌دهد که چهل، پنجاه هزار تومان پول بابت یک کتاب را بدهد نان و کالباس و خیارشور بخرد تا سر کلاس از گرسنگی ضعف نکند و قس علیهذا. آنهایی هم که به ثروت‌های بادآورده رسیده‌اند، ترجیح می‌دهند که بنا به سلیقه‌هایشان یا بلیط کنسرت فلان خوانندة لس آنجلسی در آنتالیا و یا دبی را پیش خرید کنند و یا هدیه‌ای برای عیال تازه‌شان بخرند و درد سر مطالعه ـ که هیچ فایده‌ای ندارد و برایشان نان و آب نمی‌شود ـ به خود راه ندهند، و باز، مقایسه کنید و عنصر خیال را به کار بیندازید، چون که مثال‌ها بی‌شمارند…
ب‌ـ بدون تعارف بگویم که کشف نفت، ایرانی‌ها و بخصوص ما فارس‌ها را به تنبلی مزمن و انگار لاعلاجی دچار کرده است. قوة ابتکارمان ضعیف شده و خیلی‌ها می‌خواهند که بی‌زحمت، یک شبه به همه چیز برسند. کاری به این ندارم که اصلاً چنین کاری مقدور هست؟ که هست، منتهی از راههای غیراخلاقی و حتی ضداخلاق! فعلاً و علی‌الحساب، منظور ما در زمینة‌امور فرهنگی، هنری و ادبیات است.
کم نیستند کسانی که نظریات ترجمه شدة نظریه‌پردازان بزرگ جهان‌های متفاوت را پول می‌دهند و کتاب را می‌خرند و می‌خوانند و از برمی‌کنند و همان‌ها را بجا و نابجا مدام تکرار می‌کنند و عجیب است که بنا به سابقة قدیم فرهنگ پدر سالاری، مریدانی چون خود و البته تنبل‌تر از خود هم پیدا می‌کنند. یعنی آن جماعتی که حتی حالش را ندارند نظریات دیگران را که برای ما انتزاعی و مجزا از پیش زمینة تاریخی، اجتماعی و فرهنگی‌مان است، بخوانند.

code

نسخه مناسب چاپ