اشاره: «روز بزرگداشت سعدی» فرصتی است تا مرکز فرهنگی شهر کتاب هر ساله با برگزاری همایشهایی به بررسی مشترکات سعدی با سخنسرایان کشورهای دیگر بپردازد. مشترکات و روابط فرهنگی دیرینه میان ایران و چین بر ضرورت بررسی نظرگاههای مشترک دو حکیم ایرانی و چینی میافزاید. آنچه در پی میآید، گزارشی از این مراسم است:
مناسبات اقتصادی و مشترکات فرهنگی
علیاصغر محمدخانی
بر اساس نوشتههای جهانگردان متعدد، زبان فارسی در دوران فعالیت راه ابریشم به نوعی زبان بینالمللی بوده است؛ از اینروی در چین باستان نیز مدرسههایی به تدریس زبان فارسی اشتغال داشتهاند. در گذشته و نیز امروز مهمترین عامل گسترش زبان فارسی در چین و گسترش زبان چینی در ایران روابط تجاری است. شعر و حکمت و فلسفه در هر دو کشور سابقهای طولانی دارد؛ از اینروی اشتراک فراوانی بین آن دو وجود دارد. با مرور تاریخ ادبیات فارسی درمییابیم بسیاری از شعرای فارسی از چین یاد کردهاند و آن را مرکز زیبارویان، سرزمین مشک و جایگاه گلهای رنگارنگ و معطر نامیدهاند. کنفوسیوس و فرهنگ چین برای مردم ایران آشناست؛ چنانکه در سال گذشته در ایران نزدیک به بیست عنوان کتاب درباره فرهنگ و حکمت چینی و نیز اندیشههای کنفوسیوس چاپ و منتشر شده است.
سعدی در چین
دکتر کوروش کمالی سروستانی
جغرافیای خیال سعدی محصور به مرزهای مادی نیست و شاعر پرآوازه ما علاوه بر سفرهایی که بر ما روشن است، بر سمند خیال و بر ذهن سیال، چین و ماچین را در نوردیده است و حکایت او در گلستان که از جامع کاشغر میگوید، به دوران محمد خوارزمشاه، انگیزهای شده است برای تذکرهنویسان که حکایتش را سفرنامه کنند. چنانکه نوشتهاند مردم چین همواره برای سعدی شیرازی و آثارش ارزش فراوانی قائل بودهاند و به او احترام میگذاشتهاند. این شاعر بزرگ ایران نهتنها به دفعات از چین به زبان تحسینآمیز یاد کرده، بلکه در مسیر طولانی سفرهای خود در جوانی بر سرزمین کاشغر چین قدم گذارده است. هماکنون در این شهر «مسجد آذینه» که سعدی در آن نماز گزارده است، به عنوان یادبود تاریخی نگهداری میشود و مردم بومی داستان سعدی را دهان به دهان میگویند.
در سفر سعدی به کاشغر تردید جدی وجود دارد؛ اما آنچه تردید نیست، مهر سعدی به چین است؛ به همین سیاق واژه «چین» و ترکیباتی چون: نگارخانه چین، لعبت چین، دیبای چین، کاسه چینی، صورتگران چینی، بتخانه چین، بتگر چین، نگارستان چین، حریر چین، نافه چین و بت چین در آثارش آمده است که اگر کاشغر، ترکستان، ختن و ختا را به آن بیفزاییم، بسامد واژگان مرتبط با چین در سعدی به پنجاه مورد میرسد. به روایت یکی از اساتید دانشگاه پکن آثار سعدی هفتصد سال قبل وارد چین شده است و از قرن چهاردهم به بعد گلستان او جزو کتابهای درسی مسلمانان چین بوده است. به جز گلستان، مردم چین در قدیم با غزلیات سعدی نیز آشنا بودهاند و شاهد این امر گزارش ابن بطوطه ـ جهانگرد معروف مراکشی ـ است.
متون کلاسیک متونی فرا زمانی و ماندگار هستند و با هر بار خواندن، کشفی تازه صورت میگیرد و انسانها در هر دورهای نگاه متفاوتی به آنها دارند. اخلاق، انسان، خوشبختی و زیبایی درونمایه آثار ماندگار هستند و همین نکات کافی است که با همه تفاوتهای فرهنگی و تاریخی جستجوگر معنای مشترک در آثار بزرگان حکمت و ادب باشیم؛ بزرگانی چون کنفوسیوس و سعدی که نامبرداران جهانی فرهنگ چینی و ایرانی هستند.
حد مقام انسان برای جانداران
دکتر فتحالله مجتبایی
از کنفوسیوس آثاری بر جای مانده است؛ بعضی، شروح و تفاسیر و افزودههایی است بر آثار باستانی و بعضی گفتهها و نوشتههای خود اوست؛ غالبا شاگردان و پیروانش آنها را گرد آوردهاند و اساس فکر و فلسفه کنفوسیوسی دورههای بعد بر آنها مبتنی است. از جمله این آثار یکی مجموعه «مکالمات» اوست که شامل آرای وی در اخلاق و سیاست و رفتارهای اجتماعی است و از دیرباز نهتنها در چین، بلکه در ژاپن و کشورهای مجاور چین دارای تأثیر و اهمیت فرهنگی و سیاسی بسیار بوده است.
افکار و آرای کنفوسیوس در دوران حیات او و چند قرن پس از آن در جوامع پراکنده چین و دوران کشمکشها و جنگهای محلی چندان مورد توجه و اثرگذار نبود، لیکن در اوخر سده سوم پیش از میلاد و تشکیل امپراتوری چین و هان و احیای وحدت ملی، بهویژه در دوران سلطنت رن و وو در سده دوم پیش از میلاد، بازگشت به نهادها و سنتهای اجتماعی پیشین و رویکرد به افکار کنفوسیوسی و ادبیات آن رواج یافت و از آن زمان تا ظهور انقلاب کمونیستی، همچنان مهمترین جریان فکری و فرهنگی چین بود. این بازگشت در کنار دو جریان مهم دیگر یعنی فلسفه کنفوسیوس و بوداپرستی با دامنهای بسیار گسترده بر تحولات اجتماعی و برنامهریزیهای آموزشی و تربیتی آن سرزمین حاکم بود.
از اینروی او در میان مردمان چین به عنوان استاد و معلم اخلاق شناخته شده است. بسیاری از گفتههای کنفوسیوس چنان فراگیر و همگانی و انسانی است که نظایر آنها را در اندرزنامهها و آییننامهها و آثار معلمان اخلاق و سیاست در سایر نقاط جهان از جمله در گلستان و بوستان سعدی و نصیحهالملوک منسوب به او نیز میتوان دید. هر پارسیزبان کتابخوانده هنگام مطالعه «مکالمات کنفوسیوس» بارها مطالب و مضامینی میبیند که همانند آنها را در آثار سعدی خوانده است. سعدی نیز همانند او به اخلاق و رفتار اجتماعی و تأثیر تربیت در تشکیل شخصیت افراد توجه خاص دارد.
به زعم کنفوسیوس تفاوتهای آدمیان نتیجه تعلیم و تربیت و حاصل تجربهها و شرایط زندگی آنهاست؛ به بیان دیگر چگونگی شخصیت فرد بستگی به چگونگی تربیت و تجارب او دارد. طینت و فطرت در همه یکسان است؛ اما استعداد آموختن و بهرهگرفتن از تجربهها در همه برابر نیست و بر حسب شرایط و نوع تربیت تغییر میکند. این نزدیک به نظری است که در این خبر معروف آمده است که: «کل مولود یولد علی الفطره فابواه یُهوّدانه و یُنصرانه و یُمجّسانه». سعدی نیز در تأثیر و نتیجه تعلیم و تربیت در اصلاح اخلاق و تکامل نفس آدمی با حکیم چینی موافق و همصداست. باب هفتم گلستان در تأثیر تربیت است؛ باب هفتم بوستان هم در همین معناست.
کنفوسیوس طینت و غرایز طبیعی آدمی را خوب و موهبتی از آسمان و در همه یکسان میشمارد؛ حال آنکه سعدی آن را در اشخاص مختلف متفاوت میداند و این نکته را بارها به تعابیر گوناگون در گلستان بیان کرده است؛ چنانکه در نخستین حکایت باب هفتم گلستان، تأثیر تربیت را فرع و تابع قابلیت طینت دانسته است. از دیدگاه کنفوسیوس مقصود غایی از تعلیم و تربیت، احراز خصلتها و فضیلتهای عالی انسانی است و رسیدن به کمال آدمیت که از آن در زبان چینی به «جن» تعبیر میشود و چون اصل کلمه در معنی با مفهوم انسان و انسانیت یکی است، امروزه مترجمان و محققان غربی غالبا به «آدمیت» ترجمه کردهاند.کنفوسیوس در مکالمات این لفظ را شامل این پنج فضیلت میداند: ادب، جوانمردی، ایمان، کوشایی و مهربانی. مهربانی یا محبت در تفکرکنفوسیوس اهمیت بسیار دارد.
در جای دیگر از مکالمات شاگرد از او میپرسد: «جن چیست؟» او در پاسخ میگوید: «آدمیان را دوست بدار.» آدمیت در اندیشه و گفتارهای اخلاقی سعدی هم اهمیت بسیار دارد و در آثار او محلی محوری و مرکزی دارد. او در ابیات و سطور مختلف به ستایش آدمیت پرداخته است و آن را مجموعه خصلتها و فضائلی دانسته است که انسان را از سایر جانداران متمایز میکند. او ضمن برشمردن کیفیاتی برای آدمیت، جوانمردی و ادب را از شرایط بنیادی آن میداند. در شواهدی از آثار سعدی وی آدمیت را شامل عقل و علم و ادب و هنر و جوانمردی و لطف و فضل و احسان و دلبهدستآوردن دانسته است. فضائلی که سعدی بر میشمارد، فضائل پنجگانه کنفوسیوس را در بر میگیرد و در چند مورد چون تلازم عقل و علم و هنر از آن فراتر میرود.
برای سعدی جان و حیات جاندار در هر حد و مقامی که باشد، دارای حرمت و قداست است و لطف و احسان و جوانمردی او جانوران دیگر را نیز همچون انسان شامل میشود؛ مصادیق زیادی در تأیید این معنا وجود دارد؛ از آنجمله داستان موری است که شبلی در انبان گندم یافته بود که در بوستان نقل شده است.
مردی در میانه دو فرهنگ
پروفسور بی گوی
چین و ایران دو کشوری هستند که تمدنی پنجهزارساله دارند. مبادلات فرهنگی دو کشور از زمانهای قدیم بسیار زیاد بوده است. هنگام لشکرکشی آریاییها به شرق و نیروهای چین به غرب، این دو فرهنگ در منطقه آسیای مرکزی به هم برخوردند؛ اما هیچ درگیری مسلحانهای میانشان رخ نداد، بلکه مبادله و نفوذ متقابل بین این دو فرهنگ باسابقه ریشه گرفت. این برای مبادلات فرهنگی میان تمدنهای بزرگ جهان یک نمونه و الگوست. از آغاز سلسله «هان غربی» در قرن سوم قبل از میلاد، مبادلات چین و ایران و مناطق آسیای مرکزی در شکلی چشمگیر افزایش یافت.
اقلیت مسلمان چین در زبان روزمره خود از کلمات فارسی بسیاری استفاده میکنند. نام نمازهای پنجگانه، واژههایی که مسلمانان به رهبرانشان خطاب میکنند، نام روزهای هفته، نیت نماز و مانند آنها، برگرفته از زبان فارسی است. مسلمانان چین از زبان عربی بسیار کم استفاده میکنند. آموزش سنتی اسلامی در چین نیز از زبان فارسی متأثر است. مدارس اسلامی شمال چین تاکنون تعداد زیادی از کتابهای درسی زبان فارسی را حفظ کردهاند. مراسم فارغالتحصیلی مدارس اسلامی و پوشیدن لباس مذهبی اساسا با اینقبیل مراسم در ایران یکسان است.
دوران زندگی سعدی تقریباً در اواخر سلسله «سونگ جنوبی» و اوایل سلسله «یوآنگ» بوده است. این زمان با سلسه ساسانیان شش قرن فاصله دارد؛ در این قرون ایرانیها به اسلام گرویدند؛ آنها برای فرهنگ اسلامی دانش و خرد غنی ارمغان آوردند. بسیاری از فقیهان برجسته، اندیشمندان و نویسندگان پا به عرصه گذاشتند. در روند گسترش دین اسلام به شرق ایران، فارسی به زبانی برای یادگیری دانش اسلامی و نیز به زبان مهم و دیپلماتیک سلسلههای «یوآنگ» و «مینگ» بدل شد. در اواخر قرن ۱۶ سلسله مینگ، بنیانگذار آموزش اسلامی چین، گلستان را به عنوان یکی از کتابهای آموزشی مدارس اسلامی قرار داد. پس از آن گلستان در فهرست کتابهایی است که دانشآموزان مدرسه اسلامی برای اندیشیدن درباره حقایق آفرینش، درک مکتب تصوف، بهبود سطح خواندن متون فارسی و افزایش سطح ادبی باید بخوانند.
سعدی در گلستان مسائل فکری و تجربههایی را بیان میکند که در عمر خود دریافته است. گلستان گنجینهای از حکمت است؛ در آن پند و اندرز، قرآن، حدیث و شناخت معنوی و صوفیانه با یکدیگر پیوند خوردهاند؛ سعدی در این اثر مردم را متقاعد میکند که راه راست را پی گیرند و کارهای نیک انجام دهند، عقیده خود را حفظ کنند و ایتام و فقرا را یاری رسانند و پاکی و سلامت نفس خود را بپایند. این کتاب زمینههای سیاسی، اقتصادی، آموزشی و پرورشی را در برگرفته و واقعا تصویری کامل از انسان قرون میانی در منطقه آسیای مرکزی ارائه میدهد.
دو پنجره به جهان
دکترضیاء موحد
به گزارش دکتر فان یو لان (نویسنده تاریخ فلسفه چین)، مردم این کشور قارهمانند قرنها سرزمین خود را خود دنیا میپنداشتند؛ گویی بیرون رفتن از چین به مثابه بیرون رفتن از دنیا بود! کنفوسیوس نیز معتقد بود: «کوه که از جای خود تکان نمیخورد، نمونه انسان خوب است و خوبان آرام بر جای میمانند و اهل تحملاند.» اما سعدی که در اقصای عالم گردش میکرد، نظری دیگر دارد:
درخت اگر متحرک شدی ز جای به جای
نه جور اره کشیدی و نه جفای تبر
سعدی و کنفوسیوس به دو فرهنگ و تمدن متفاوت تعلق دارند، با فاصله زمانی و مکانی دور از یکدیگر؛ اما شباهتهایی هم دارند که به نمونههایی از آها اشاره میکنم تا نشان دهم خاستگاههای یکسانی ندارند. در چنین مسائلی ظاهربینی فریبنده است. اخلاق و آداب و موسیقی از جمله مباحثی است که دیدگاه سعدی و کنفوسیوس درباره آنها یکسان است. درباره اخلاق و آداب آنچه ازکنفوسیوس در دست داریم، مجموعه برگزیدهای است از کلمات قصار که منسوب به اوست و بی هیچ نظم و ترتیب معینی دنبال هم آمدهاند. نظیر این منتخبات، باب هشتم گلستان سعدی است که اغلب کلمات قصار است؛ مانند آنها را در هفت باب دیگر گلستان و بابهای بوستان هم میتوان یافت.
کنفوسیوس درباره مراعات پدر و مادر میگوید: «در خدمت پدر و مادر باید آنان را به مؤدبانهترین طریق از عمل اشتباه بازدارید. اگر نصیحتتان را نادیده گرفتند، نباید نافرمانی کنید، بلکه محترمشان بدارید. شکایت مکنید، حتی اگر نارحت شوید»؛ اما سعدی در اینباره میگوید: «در تصانیف حکما آوردهاند که کژدم را ولادت معهود نیست. بل احشای مادر بخورند و راه صحرا گیرند… و جز چنین نتواند بودن. در حالت خردی با مادر و پدر چنین معاملت کردهاند، در بزرگی چنین مقبلند و محبوب!» کنفوسیوس درباره درست به کاربردن واژهها میگوید: آن که صاحب هستی باطنی است، صاحب کلمات نیز هست؛ اما آن که صاحب کلمات است، لزوماً صاحب هستی باطنی نیست.» سعدی در اینباره میگوید:
هان! تا سپر نیفکنی از حملة فصیح
کو را جز این مبالغة مستعار نیست
دین ورز و معرفت که سخندان سجعگوی
در کف سلاح دارد و کس در حصار نیست
سعدی و کنفوسیوس در فلسفه سیاسی جلب اعتماد مردم را اصل برتر میدانند. کنفوسیوس میگوید: «حکومت صالح باید دارای سه هدف اصلی باشد: تدارکات شایسته، ارتش نیرومند، جلب اعتماد مردم. اگر لازم افتد یکی از این سه فدا شود، آسانتر از همه ارتش را میتوان فدا کرد، سپس تدارک خواروبار (مرگ همواره روزی آدمی بوده است)، و اعتماد خلق را هرگز. اگر خلق بیاعتماد شود، حکومت بر آن محال میگردد.» سعدی در اینباره میگوید: «ای ملک، چون گردآمدن خلق موجب پادشاهی است، تو مر خلق را پریشان چه میکنی؟
با رعیت صلح کن، وز جنگ خصم ایمن نشین
زانکه شاهنشاه عادل را رعیت لشکر است
کنفوسیوس و سعدی هر دو اهل نصیحت و تحکیم اخلاق و اوامر و نواهی رفتاری و سیاسی هستند؛ اما نکته اینجاست که آبشخور این مباحث در سعدی دینی و مبتنی بر قرآن و سنت است و در کنفوسیوس عقلانی و فلسفی است. در منتخبات کنفوسیوس سخنی از کیفر پس از مرگ و بهشت و دوزخ نمیرود. در واقع به قولی، متافیزیک کنفوسیوس متکی بر نیروی فوقانسانی مطلق است که خواستههای آن نیرو را عوامل انسانی در جهان محقق میکند. او از این مرز فراتر نمیرود.کنفوسیوس بر خلاف سعدی دنبال یافتن «فیلسوفْ پادشاه» بود و برای یافتن و تربیت چنین انسانی با دولتمردان نشستو برخاست میکرد؛ شغل دولتی میپذیرفت و گله میکرد که کسی گوش به حرفش نمیدهد و کائنات او را واگذاشته است.
سعدی وکنفوسیوس از دو فرهنگ بسیار متمایز برآمدهاند. میتوان این نکته را از تفاوت نظر ایشان درباره موسیقی دریافت؛ حال آنکه هر دو به آن علاقه دارند. به عقیده سعدی:
بهْ از روی خوب است آواز خوب
که آن حظ نفس است و این حظ روح
یا در جاهایی از رنجی باز میگوید که از شنیدن صدای بد تحمل کرده است. او در اینباره میگوید:
زیبقم در گوش کن تا نشنوم
یا درَم بگشای تا بیرون روم
بر همین اساس میتوان تفاوتی معنایی را دریافت که کنفوسیوس از موسیقی اراده میکند با معنایی که سعدی در فرهنگ اسلامی در پی تثبیت آن است. کنفوسیوس از موسیقی آن نظمی را اراده میکند که در قواعد رفتار است. برای او موسیقی محور نظم و انتظام زندگی است که میگوید: «کسی که موسیقی را درمییابد، با آن به رموز اخلاقی پی میبرد» یا «والاترین موسیقی همیشه خوشگوار است و اخلاق برین همیشه ساده است.» با ارجاع به این گفتار درمییابیم که وی در واقع قواعد رفتار و حسن آداب و موسیقی را دو وسیله عمده تربیت میدانست.
آنچه از سعدی در دست داریم (بر خلاف منتخبات کنفوسیوس) اقوال و یادداشتهای مریدان نیست؛ نظم و نثرهایی است که نوشته دست اوست نه آثار منسوب به او. سعدی بیش از هرچیز، هنرمند کلامی و شاعری طراز اول است. برای او زبان تنها وسیله خبرگزاری و رساندن پیام نیست. سعدی از کلام شئ هنری میسازد؛ شئیی که به خودی خود تماشایی، زیبا و خوشآهنگ است. به این معنا تفاوتی ماهوی به اعتبار رفتار با زبان میان سعدی وکنفوسیوس است. زبان برای کنفوسیوس حکم تور را دارد برای ماهیگیر. تور تا زمانی به کار میآید که برای صید لازم باشد؛ پس از آن وظیفه تور به پایان میرسد و به گوشهای افکنده میشود؛ اما برای سعدی تور همچنان تور میماند؛ اهمیت زبان به رساندن پیام محدود نمیشود. وظیفه زبان تازه پس از به سخن درآمدن آغاز میشود.
خیرخواهی سعدی وکنفوسیوس
پروفسور چینگ من لی
سعدی با دلسوزی و مثبتنگری نسبت به زندگی، گلستان زیبا را پرورش داد و به زمینه وحدت انسان با خداوند رسید. همین نقطه بزرگی و عظمت او بوده است. اندیشه خیرخواهی سعدی باعث شده است که او به جهان ورود یابد و مورد احترام جهانیان قرار گیرد. شاعر و فیلسوف آمریکایی امرسون میگوید: عشق و علاقه سعدی کل بشر است. روح سعدی مردم جهان را متأثر کرده است. افکار او نیز با توسعه بشر تا ابد خواهد ماند. اندیشههای سعدی با متفکر سیاستمدار و آموزگار چین باستان، کنفوسیوس، شباهت بسیار دارد.
آرمانهای سیاسی و ارزشهای اجتماعی آن دو شباهتهای بسیاری به یکدیگر داشت. هر دو سالها در محیط جنگی زندگی کردند و قلبشان برای مردم میتپید. هر دو فعالانه در جامعه بودند و با گفتار و کردار خود با پادشاه ستمگر مخالفت میکردند و حامی سیاستهای خیرخواهانه بودند. آنان بر اهمیت دانش و آموزش و پرورش در تحولات اجتماعی تأکید میکردند. سعدی کوشید با آموزههای دینی و اخلاقی مشکلات حاد اجتماعی را حل کند؛ او میخواست پادشاه مستبد و فاسد را از بین ببرد؛ اما منش کنفوسیوس تنها برای زمان صلح مناسب است، نه برای دوران آشفتگی. این مسائل ناشی از محدودیتهای آن دو است. در هر صورت اندیشه و سیاست خیرخواهی آنها برای نسلها ثروت معنوی گرانبهایی است که کسی نمیتواند انکارش کند.
انسان متعلق به جامعه است و نمیتواند بدون ارتباط زندگی اجتماعی داشته باشد؛ بنابراین دستاورد فردی در جامعه مدرن بسیار با اهمیت است.کنفوسیوس معتقد است اگر کسی میخواهد به آدمی متخلق و بافضیلت تبدیل شود و احترام مردم را به دست آورد، باید رفتار خود را مهار کند. سعدی در گلستان یادآور میشود که باید برای بازگشتن به بشریت تلاش کنیم. فرد باید نسبت به خانواده و جامعه احساس مسئولیت کند؛ اگر بیش از حد بر رقابت و منفعت تأکید کند و در همه کارها خود را محور قرار دهد تنها موجب رشد غیرطبیعی جامعه میشود.
به اعتقاد سعدی وکنفوسیوس، خردمندان باید کشور را اداره کنند. بر اساس نظریه کنفوسیوس اگر ماهیت بشر بد باشد، جامعه نمیتواند انسان خوب و سیاست خیرخواهی داشته باشد. سعدی در گلستان معنایی مشابه را بیان کرده است. به اعتقاد او اگر حکمرانی در پی برقراری ثبات و آرامش در جامعه است، باید دست از بردارد و خیرخواهی را پیشه کند. هنوز هم روح این سیاست در اداره مملکت یک ابزار مدیریتی مؤثر محسوب میشود.
پس از ورود مردم به جامعه مدرن بر حاکمیت قانون و جامعه حقوقی بیشتر تأکید شده است؛ اما حکومت بر مبنای قانون، متناقض با حکومت بر مبنای اخلاق نیست؛ اگر این دو به طور مؤثر ترکیب شوند، در ایفای نقش هنجارهای حقوقی میتوان همزمان از نقش آموزش هم استفاده کرد. با این روش هر دو میتوانند مکمل یکدیگر باشند و جامعه را به سمت توسعه سالم هدایت کنند. روح محبت نکته دیگری است که سعدی وکنفوسیوس بر آن تاکید کردهاند. هدف سازمان ملل متحد حفظ صلح و امنیت بینالمللی تعریف شده است؛ پایه و اساس صلح محبت و مهربانی به همه است.
در سطح روابط بین کشورها سازمان ملل طرفدار محبت است؛ از جوانمردی و بخشش طرفداری میکند؛ مشوق گفتگوی برابر و مخالف خشونت و انتقام است. امروز در حالی که صلح و توسعه به موضوع روز تبدیل شده و نزد دولتها و مردم به رسمیت شناخته شده است، هنوز هم برخی عوامل تهدیدکننده صلح در جهان جاری است. میتوان افکار خیرخواهی سعدی و کنفوسیوس را ترویج کرد. امیدواریم با اجرای مداوم سیاست خیرخواهی کنفوسیوس، صلح دائمی را به دست آوریم و نیز امیدواریم شعر «بنیآدم اعضای یکدیگرند» واقعا به اصلی برای همزیستی مسالمتآمیز میان کشورها تبدیل شود.
همزبانی سعدی و کنفوسیوس
دکتر رضا داوری اردکانی
بررسی نسبتهای میان سعدی وکنفوسیوس هم دشوار است، هم آسان؛ از اینروی دشوار است که جهان کنونی شرق را به دشواری میشناسد؛ تفسیری که از امروز تفکر چینی (کلا شرق دور) صورت میگیرد، درخور تأمل است. جهان متجدد باید از لایههای متعدد بگذرد تا به تفکر شرقی دست یابد؛ اما حکما در هر جا و متعلق به هر دورانی باشند، به یکدیگر میرسند و همزبان میشوند. بنابراین میتوان بین سعدی و کنفوسیوس نیز همزبانیها یافت؛ گرچه برای من دشوار است به عالم کنفوسیوس وارد شوم.
سعدی کیست؟ ما همه او را شاعر میدانیم؛ شاعر به معنای مطلق لفظ است؛ یعنی اگر اروپاییان قرون وسطی «استاد» میگفتند و مرادشان ارسطو بود، اگر ما هم سعدی را «شاعر» بگوییم، غلو نکردهایم؛ اما سعدی امتیازهای دیگری دارد. ما در تاریخ شعر و ادب فارسی شاعرانی داریم که دانشمند نیز بودند و این عجیب نیست. اما سعدی امتیازی دارد که او را ممتاز میکند؛ هیچ شاعری چون او کتاب بوستان و گلستان و نصیحهالملوک ننوشته است؛ هیچ شاعری کتاب حکمت ننوشته است. باید در نظر داشته باشیم حکمت با فلسفه تفاوت دارد؛ فلاسفه ما ذوق به کار گرفتهاند و حکمت قرآن را بر فلسفه اطلاق کردهاند؛ این اطلاق بیجا نبود؛ چراکه فلسفه حاوی حکمت نیز است. به هر روی سعدی حکمت نوشته است. باید توجه داشت حکمت کنفوسیوس حکمت سیاسی است که البته از اخلاق جدا نیست. در مقام قیاس این دو باید توجه داشت که سعدی نیز اهل حکمت سیاسی است و آنچه در این زمینه نوشته است، از قبیل مطالب عادی و معمول در این حوزه نیست.
سعدی در آثارش به هیچ روی مدح پادشاهان را نگفته و چاپلوسی نکرده است. او تنها کسانی را ستایش میکند که به عملکردشان اعتقاد داشته است. او در سیاست صریح سخن گفته است. سعدی یکی از شاعرانی است که بیش از اکثر شاعران ما به ایران قدیم و شاهنامه توجه داشته است. تعلق خاطر سعدی به شاهنامه تحقیقپذیر و تأملپذیر است. همه مثالهای او درباره عدل برگرفته از تاریخ ایران قدیم است. بسیار نامطلوب است که هنگام مطالعه اشخاص آنها را در یک طبقهبندی قرار دهیم؛ مثلا میگوییم سعدی اشعری است؛ به یاد داشته باشیم همه متفکران سنیمذهب ما اشعری هستند؛ اشعری نیز آدم بزرگی بوده است؛ اما این طبقهبندی یعنی چه؟ سعدی، سعدی است. او از فکر و تعلیمات اشعری استفاده کرده است؛ او مسلمان است، قرآن و تفسیر و کلام خوانده است؛ سعدی عالم است و به ایران و شاهنامه نیز علاقه دارد.
از کنفوسیوس پرسیدند: «سیاست درست چیست؟» آنچه در پاسخ میگوید سه مورد از چهار دستوری است که حضرت علی(ع) در نامهاش به مالک اشتر تأکید میکند.کنفوسیوس در پاسخ به این پرسش فراهمآوردن لشکر و مهمات، تأمین معاش مردم و جلب اعتماد عمومی را اصول سیاست درست میداند. باز میپرسند: «کدامیک از اینها را میتوان به ناچار کنار گذاشت؟» پاسخ میدهد: «نان و اعتماد باید باشند.» میپرسند: «از میان این دو کدام یک را میتوان کنار نهاد؟» پاسخ میدهد: «نان را کنار بگذارید؛ زیرا همه میمیرند؛ اما اگر اعتماد نباشد، حکومت نمیماند.» کنفوسیوس بر مطلب دیگری نیز تأکید کرده که در حکمت قدیم یگانه است: «نام درست بر چیزها بگذارید؛ بد را خوب مخوانید و خوب را بد منامید؛ زبان را آشفته مکنید؛ در آشفتگی زبان روابط مردمان آشفته میشود و قوام مملکت از دست میرود.»