کرک سمپل، نویسنده مقاله، با آوردن مثالهای فراوان و آمار فراوانتری مینویسد دیگر اما چنین نیست و بسیاری از مهاجران در آمریکا، علیرغم در دست داشتن مدارک و شرایط لازم، دیگر اشتیاقی برای شهروند شدن را ندارند. مثال اولی که میآورد درباره جاناتان، یک گرافیست ایتالیایی است که سی سال قبل به ایالات متحده مهاجرت کرد، تحصیلاتش را در یکی از دانشگاههای آن کشور به پایان رساند، زندگی بسیار موفقی پیدا کرد و اکنون با همسر و دو فرزندش مقیم نیویورک است. او اما شهروند آمریکایی نشده است و میگوید این انتخاب شخصیاش است. دلیلش را نیز اینگونه بیان میکند که نمیخواهد و نمیتواند منکر هویت اصلیاش شود و یا آن را تغییر دهد. جاناتان میگوید: «اگر تبعة آمریکا شوم احساس خواهم کرد از ایتالیایی بودنم کاسته میشود. من حقیقتاً خودم را آمریکایی احساس نمیکنم.»
با وجود اینکه میلیونها تن درون خاک ایالات متحده و یا برون از آن امید شهروند شدن را در سر میپرورانند، اما حقیقت دیگری به ظاهر متناقض در مورد میلیونها مهاجر قانونی دیگر در خاک ایالات متحده صدق میکند: حدود ۴۰ درصد از این مهاجران قانونی که دارای گرینکارت هستند (یا همان کارت سبز آرمانی اکثر جوانان دنیا) و مدارک دیگرشان تکمیل است و راحت میتوانند تقاضای شهروندی و پاسپورت آمریکایی کنند، به این اقدام دست نمیزنند. کمبودی دارند: و آن کمبود نداشتن اشتیاق است.
طبق آمار فدرال، درخواست تابعیت در ایالات متحده در سالیان اخیر نوسان داشته است. در سال ۲۰۰۸، با ۰۵ر۱ میلیون متقاضی به اوج رسید اما در سال ۲۰۱۰ به ۰۰۰ر۶۲۰ تن تنزل کرد و در سال گذشته، یعنی در سال ۲۰۱۲، با ۰۰۰ر۷۵۷ نفر قدری صعود داشت.
آقای مکلوید و همسرش که مقیم ایالات متحده هستند، تبعه انگلستانند و دو فرزندشان در ایالات متحده متولد شدهاند، اما آنها تمایلی ندارند که تبعة ایالات متحده گردند و میگویند: «ما در اصل اروپایی هستیم. هویت انسان که عوض شدنی نیست.»
آقای آلن دوبوفور اهل کلمبیاست و ۶ سال است در ایالات متحده مقیم است. کارت سبز دارد، همسرش آمریکایی است و دو فرزندش هم متولد ایالات متحده هستند. دلیل او برای عدم پذیرش تابعیت به نظر از سایرین عمیقتر است. او از سیاست خارجی ایالات متحده سخت دلزده است و میگوید: «به همین دلیل دیگر شهروند آمریکایی بودن جاذبة سابق را ندارد و دیگر آش دهان سوزی نیست.»