در مقولهی استانداردِ سختافزاریِ مدارس میتوان مراتب ذیل را در نظر آورد:
۱ـ ایمنی ساختمانها از لحاظ مقاومت در برابر زلزله، سهولت فرار هنگام آتشسوزی و حوادث، همچنین پایداری و استحکام بنا که دست استهلاک، به راحتی به هلاک دانشآموز و معلّم نرسد.
۲ـ راحتی و رفاه حداقلی، از قبیل فراهم بودن امکانات گرمایش و سرمایش، مساحت مناسب برای تجمّع شمارگانی از دانشآموزان در کلاسها و نیز دیگر ملزومات از قبیل فضای تحرّک و بازی و آبریزگاه و غیره.
۳ـ فراهم بودن به حدّ کفایت و رفع نیاز از وسایل تحریری و تحصیلی و آزمایشگاهی و ….
۴ـ …. عجالتاً توجه به موارد سهگانهی فوق از سرمان هم زیاد است!
توقع استانداردهای نرمافزاری را به مجال دیگری میفکنیم و در این مکتوبِ مختصر زیادهخواهی نمیکنیم، و امّا با نگاهی دوباره به همان موارد سهگانه، به راستی اگر دو سوم مدارس ما در ابعاد مذکور به استاندارد رسیده باشند، شکرانه دارد. در عین حال جمعیّت دانشآموزی کشور در حدّی است که باقیماندن یک سوم مدارس زیر خط استاندارد، جدّ اً قابل تأمل و پیگیری است.
در برهههایی از چهار دههی گذشته، جمعیت دانشآموزان از مرز شانزده میلیون نفر گذشت و سپس در دورهای به یمن تلاشها و تبلیغات کاهش جمعیّت (!) ناگهان دبستانها با ظرفیتهای خالی روبرو شدند. امروز که این جمعیّت به زیر سیزده میلیون نفر کاهش یافته و نیز نزدیک به چهل سال، همه از ضرورت و اهمیت آموزش و پرورش سخن میگویند و تأکید و تکبیر می ورزند ـ علیالخصوص که روز معلّم نیز نزدیک است! ـ جا دارد یک بار برای همیشه و امّا این بار از سر عزم و اندیشه بحث شیرین(!) مدارس سر و سامانی یابد و به سرانجامی خوش فرجام برسد. لازمهی این اتفاق میمون و البته ضروری آن است که در دورهای لااقل دو ساله از تعارف کم کنند و بر مبلغ افزایند و سپس بعد از حدود نیم قرن، نگویند:
مگر یک شبه میتوان معجزه کرد!؟
حقیر، که اخیراً از سر فضولی و خارج از حدّ و حدود کارشناسی نگاهی به سیاههی بودجهی ارگانها، نهادها و مؤسساتِ انواع و اقسام فرهنگی انداختم، بار دیگر بر مظلومیّت مرغان عروسی و عزای آموزش و پرورش پرپر زدم و نزدیک بود بگویم گریستم. به خصوص که فریاد استغاثه و استمداد وزیر محترم را در آن بیان خبری دوباره به یاد آوردم که از خیّرین مدرسهساز طلب کمک میکرد. شکّی نیست که مدرسهسازی توسط خیّرین و خارج از وظیفه و زحمت دولت امری نیکو و بل باقیات الصّالحات است، امّا چرا به میزانی که دولتیان اصرار بر خصوصیسازی و خصوصیگردانی مدارس دارند، در واگذاری اقتصاد کشور به بخش خصوصی انواع احتیاطات را روا میدارند؛ مبادا دیناری به خلاف و تخلّف جابه جا شود.ـ نستجیر بالله! ـ
چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. این مکتوب در صدد آن نیست که منّاعللخیر شود بر مدرسه سازان خیّر، لکن اگر خیرّین در هزار تو در توی نیازها و حفرههای دیگر اجتماعی و اقتصادی پول خود را روان کردند، آنگاه باید تاوانش را مدارس بدهند؟ از قدیم گفتهاند: مادر را دل میسوزد و دایه را دامن.
جای مادر و دایه را در آموزش و پرورش و توسعه و تجهیز مدارس تعویض و تبدیل نکنیم. وانگهی! با برخی شعارهای بلند پروازانهی نرمافزاری، توجهها را از نقایص و کمبودهای سختافزاری منصرف نگردانیم. یاد دارم در اوایل دولت مهرورزی و پیش از جریان سیّالیّت و حرکت جوهری تغییر وزرا، وزیر محترم وقت آموزش و پرورش گفت: باید از ظرفیّت(!) خالی مدارس در روزهای جمعه استفاده کنیم آن زمان در همین ستون نوشتم:
تو کار زمین را نکو ساختی
که بر کار افلاک پرداختی؟!
تا پایان آن دولت، از جمعهها که ظرفیّتی زاده نشد هیچ؛ روزهای پنجشنبهی مدارس نیز تعطیل شد!