بحث ما درباره فضایل فراموش شده است؛ فضایلی که باید انسان برای سعادت دنیا و آخرتش داشته باشد، اما فراموش شده است. ضدّ این فضایل، رذالتهایی است که زیاد شده و رو افتاده است؛ اینها برای سقوط انسان و برای اینکه نسل جوان را بدبخت کند، زیاد است. لذا امیدوارم بتوانم هر بار یکی از این فضائل، و رذائلی را که ضد این فضیلت است، به طور فشرده تذکر بدهم.
دینداری
بحث امروزمان راجع به «فضیلت دین» است. دین از نظر عمل فراموش شده، مخصوصاً در نسل جوان! درحالی که دین میتواند جوان را به سعادت برساند، هیچ چیزی غیر از دین نمیتواند انسان را مهار کند. انسان یک نیروی مهارکننده میخواهد و الا نفس امّاره، شیطان درون و شیطان برون او را میبرد و چه چیز میتواند او را کنترل کند؟ بعضی گفتهاند عقل؛ اگر عقل جامعه بالا رود، انسان مهار میشود. بعضی گفتهاند علم؛ اگر علم در جامعه زیاد شود، مردم عالم شوند، آنگاه مهار میشوند. بعضی گفتهاند قانون و بعضی گفتهاند تربیت و بعضی هم گفتهاند نظارت ملی. اینها همه خوب است؛ اما نمیتوانند انسان را صد در صد مهار کنند، مخصوصاً اگر نفس اماره، شیطان درونی و شیطان برون بر سر انسان مسلط شود. اگر یکی از غرائز طوفانی شود، یک حال بحرانی درباره یکی از این غرائز پیدا شود، شیطان درون و شیطان برون انسان را میبرد.
اما یک چیز هست که میتواند انسان را صد در صد مهار کند و آن دین است. اگر انسان متدین شد. دین در مقابل همه غرائز ولو طوفانی هم شود، میتواند عرض اندام کند. برای حضرت یوسف(ع) که آن صحنهها پیش آمد، توانست پشت سر بگذارد و پیروز شود، برای اینکه متدیّن بود. بزرگی میگوید حضرت یوسف به اندازهای بالا رفت که اگر دنیا پشت به پشت یکدیگر میکرد و میخواست یک انسان را اینقدر عزیز کند، نمیتوانست، در حالی که او هیچ چیز هم نداشت و حتی خودش هم مال دیگران بود؛ اما یک چیز داشت و آن ایمان بود. ایمان یوسف(ع) را به جایی رساند که به جز خدا نداند. برعکسش زلیخا، فردی بود که هرچه یک زن میخواست، داشت: زیبایی، شوهر خوب، مال و…؛ اما یک چیز نداشت و آن ایمان بود. به اندازهای زمین خورد که اگر همه پشت به پشت یکدیگر میکردند و میخواستند او را زمین بزنند، نمیشد که به دست خود، خودش را زمین زد.
اگر جوان متدیّن شد، قطعاً در مقابل همه غرائز میتواند عرض اندام کند. غریزه حب به مال، ریاست طلبی، شهوت و امثال اینها. دین بده به جوان و رهایش کن، آنگاه میتواند به سعادت برسد. اما اگر دین نداشته باشد، در حالی که عقل داشته باشد، علم داشته باشد، قانون و نظارت ملی و تربیت باشد، نمیتواند او را مهار کند. وضع ما چنین شده است. فساد اخلاقی فراوان است. درحالی که اینها معمولاً عقل متعارف دارند، دانشگاهرفته هستند، قانون و نظارت هم هست، اما ایمان ضعیف شده است. فساد زیر سر همین بیایمانی است. وقتی دین ضعیف باشد، هیچ چیز و هیچ کس نمیتواند انسان را مهارل کند مخصوصاً نسل جوان را.
اگر بخواهیم جوانها کنترل بشوند، باید دین در مدرسه و دانشگاه حکمفرما باشد. در دبیرستانها باید دین گفته شود و نماز زنده باشد. وقتی که دین در جامعه زنده شد و مردم اول وقت نماز خواندند، جوانها با منبر و محراب سر و کار داشتند، بازار اسلامی شد و بالاخره جامعه اسلامی شد، حتماً این جامعه کنترل میشود. ما تا دین به جوانها ندهیم، نباید توقع داشته باشیم که اصلاح شود. در دبیرستانها و دانشگاهها و اجتماع و خانه، دین فراموش شده است! معلوم است وقتی به جای قرآن و نماز، ماهواره در خانه بیاید، این خانه به تباهی کشیده میشود و دیگر از جوان این خانه نمیتوانیم سعادت بخواهیم. وقتی در اجتماع دین نباشد، نماز کم رنگ باشد، انس با قرآن کم رنگ باشد، مردم از مسجد و محراب فرار کنند و نسل جوان پای منبرها نباشد، این جوان ولو پروفسور هم بشود، اما در شقاوت به سر میبرد.
کدام جامعه سعادتمند است؟ قرآن میفرماید آن جامعهای که زیربنایش ایمان و روبنایش عمل صالح و شایسته باشد. آیه شریفه «الذین آمنوا و عملوا الصالحات» ۶۰۰مرتبه در قرآن آمده است. پدر و مادر! اگر میخواهی جوانت به فساد کشیده نشود، جوانت را متدیّن کن. کاری بکن که سر و کار با منبر و محراب داشته باشد. کاری بکن که این جوان سر و کار با نوارهای دینی و اسلام داشته باشد. اگر رنگ اسلامی به این جوان دادی، کنترل میشود، و الا هیچ چیز و هیچ کس نمیتواند او را مهار بکند. متأسفانه دین کم رنگ شده است، ولو از نظر اعتقادی بگوییم که دین ضربه نخورده است که خورده است؛ ولو از نظر شعار بگوییم که دین ضربه نخورده که خورده است؛ اما از نظر عمل ضربه عجیبی به دین خورده شده است. دین که فقط اعتقاد و شعار نیست، بلکه عمل مهم است. دین یعنی اعتقادات، اخلاق و عمل.
ایمان و عمل
پیغمبر اکرم(ص) خطاب به امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «ای علی، تو نظیر قل هوالله أحد هستی. اگر کسی سه مرتبه قل هوالله بخواند، خداوند ثواب ختم یک قرآن به او میدهد. اگر کسی اعتقاد به تو داشته باشد، ثلث دین دارد. اگر تو را دوست داشته باشد، دوثلث دین دارد و وقتی متابعت از تو بکند، ایمانش کامل است.» این روایت را همه ائمه(ع) فرمودهاند که دین یعنی اعتقادات، شعار، و مهمتر از این دو، عمل؛ یعنی متابعت از قرآن و ائمه. وقتی متابعت و عمل آمد، دیندار میشویم.
الان از فضایل مهم فراموش شده در جامعه ما دین است. پدر و مادرها به فکر اولادشان نیستند. پیغمبر اکرم(ص) رد میشدند، رسیدند به یک دسته از بچهها که بازی میکردند. حضرت نگاه حسرتآمیزی به آنها کردند، بعد فرمودند: «وای به این بچهها در دوره آخرالزمان از دست پدر و مادرهایشان!» گفتند: «یا رسولالله! آیا پدر و مادرشان کافر هستند و اینها را کافر میکنند؟» فرمودند: «نه، مسلمان هستند، اما به فکر دنیای بچههایشان هستند و به فکر آخرتشان نیستند!» یعنی به فکر این هست که دخترش درس بخواند، شوهر خوب بکند و جهیزیه خوب بدهد؛ اما به فکر اینکه عفیف و متدیّن باشد و جداً عمل به اسلام کند، نیست! چه اهمیتی به دبستان بچه میدهند: غیرانتفاعی باشد، سر بزند و مواظب باشد، اینها خوب است و باید باشد. باید به فکر به دبیرستان و دانشگاه و تأمین آتیه و ازدواجش باشد، همه اینها خوب است؛ اما این یک بال است. بال دیگر هم باشد، و الا رستگار نمیشود و آن دین است.
اگر جامعه و نسل جوان متدین شد و رهایش بکنید، رو به سعادت میرود و اما اگر جوان متدیّن نشد، اگر رهایش بکنید، رو به فساد میرود، ولو اینکه نیروی مهارکننده به حسب ظاهر هم باشد، ولو اینکه شیعهگری هم داشته باشد؛ ولی چون اخلاق و انسانیت و روبنا ندارد، معلوم است که سعادت ندارد. الان جامعه ما در مخاطره عجیبی است، مخصوصاً نسل جوان. به خاطر اینکه دین در جامعه ضعیف شده است.
عواقب دینگریزی
پیغمبر اکرم(ص) فرمود: «یأتی زمانٌ علی امّتی، یفرّون من العلماء کما یفرّ الغنم عن الذئب»! یک وقتی بیاید که مردم از دین فرار میکنند، همچنان که گوسفند از گرگ میگریزد. مسجدها خلوت است، پای منبرها خلوت است. بعد فرمود وقتی چنین باشد، «ابتلاهم الله تعالی بثلاثه اشیا: خدا سه تا درد بیدرمان به اینها میدهد: یک ترفع برکه من اموالهم، ترفع البرکه من اعمارهم. عمر و مالشان دیگر برکت ندارد. دو سلّط الله علیهم من لا رحم له و لا علم له و لا حلم له. خدا بر سر آنها یک کسی را مسلط میکند که نه علم دارد، نه حلم و نه رحم دارد. سه یخرجون من الدّنیا بلا ایمان. بدون دین میمیرند.»
الان جوانهای ما در مخاطره عجیبی واقع شدهاند، مخصوصاً دشمن با جنگ نرم و توطئه جلو آمده و با ایجاد شبهه و ماهواره و ایجاد گناه جلو آمده؛ لذا جوانها در مخاطره عجیبی هستند. دوای این درد چیست؟ این است که این فضیلت فراموششده، زنده شود. مردم متدیّن بشوند و به عبارت دیگر دبیرستانهای ما اسلامی بشود. دانشگاههای ما اسلامی بشود و جامعه ما اسلامی بشود. این فقط راه برای سعادت است و الا هیچ چیز و هیچ کسی نمیتواند این جامعه و مخصوصاً نسل جوان را کنترل کند.
این یکی از فضائل فراموش شده است و به عکسش ضدّ آن یک چیزی که الان مشهور شده این است که مردم راجع به دین بیتفاوتند و این بیتفاوتی راجع به دین خطر دارد و خطرش خیلی