پیشینة موضوع
دربارة عدد هفت کتب و مقالات زیادی نوشته شده است؛ از جمله «شگفتیهای عدد هفت» از محسن آشتیانی، «اسرار و رموز اعداد و حروف» از احمدآقا شریف، «بررسی جایگاه عدد هفت در ادب فارسی» از آمنه حسنزاده. هر یک از این کتابها زاویهای خاص به بررسی جایگاه عدد هفت پرداختهاند اما مقالة حاضر دربارة نمود و محتوای ترکیباتی است که عدد هفت در آنها بهکار رفته است.
مقدمه
فیثاغورث میگوید: «تمام جهان هستی براساس اعداد ساخته و پرداخته شده است.»
همواره در تمامی فرهنگها و مذاهب، برخی از اعداد در حوزة باورها و اعتقادات مردم علاوه بر ارزش کمی، دارای ویژگیهای کیفی نیز هستند که ایدئولوژی و جهانبینی معتقدان به آنها را شکل میدهد. اعدادی مانند چهل، هفت، سه، سیزده که هر کدام با داشتن خصلتهایی مانند تقدس، خوشیمن، بدیمن، و نحس بودن و غیره، رفتار، اعتقادات و عملکرد مردم را تحت تأثیر قرار داده و زمینهساز آیینها و مراسم بسیاری شده است. در میان اعداد خاص، هفت از نظر وسعت و اهمیت، در میان اکثر پیروان ادیان گوناگون جایگاه خاصی دارد و عددی است مقدس و برگزیده. از زمانهای بسیار کهن، اقوام مختلف به عدد هفت توجه مخصوص داشتهاند. «سومریها و بعد سامیها و مردم سرزمینهای ایران و یونان و هند، تقسیمبندی هفتگانة زمین، ایام هفته و بسی چیزهای دیگر مورد اعتقاد ایشان با عدد هفت همراه بوده و با این عدد محدود میشده است و اگر مدلول آیه «و منالارض مثلهن» (سورة طلاق، آیة ۱۲) را مربوط به تقسیم هفت اقلیم بدانیم، احتمال سامی بودن این تقسیم بیشتر میشود. هفت بار طواف به دور کعبه و هفت بار رمی جمره و سعی بین صفا و مروه در مراسم حج و قرار گرفتن هفت اندام بر زمین در موقع سجده نماز، مذهبی بودن عدد هفت و اعتبار آن را بیشتر کرده است.» (مصفی،۱۳۸۱، ۸۳۹: ۸۴۰)
طالعبینی آریایی، در معرفی این عدد چنین آورده است: «عدد ۷، نماد و جوهرة از خودگذشتگی، اخلاقمداری، اشراق و شفقت، پاکی، روشنایی، ذات منزه آفریدگار،نیروی آفرینش و جهان هستی و معنویت است و خرد را پیروز میکند و هر کس طالعش را تحت تأثیر عدد هفت بداند، آن را خوشیمن میداند…» (حسنزاده، ۱۳۷۶: ۳)
صادق هدایت نیز متوجه متفاوت بودن این عدد بوده و در کتاب «نیرنگستان» نوشته است: «عدد هفت دارای خاصیت و اعتبار مخصوصی است و در همة افسانهها و قصههای قدیمی به آن بر میخوریم. در قصههای هفت کفش آهنی و هفت عصای آهنی، هفت آسمان، هفت روز هفته، هفت رنگ، هفت گنبد بهرام، هفت خان رستم، هفتسین، هفت اختران، هفتدختران، هفت کشور و غیره». (هدایت، ۱۳۸۸: ۱۲۸)
در اعتقاد زرتشتیان، وجود هفت امشاسپند و هفت عامل شر و داشتن هفت آتشکدة مقدس و تقدس هفت ستاره و هفت آسمان و… بازگوکنندة ارزش عدد هفت است. هندوان هفت پروردگار به نام آذیتا و ایرانیان هفت ایزد به نام امشاسپندان، تصور آسمانی و ستارهای داشتهاند. تقسیمات هفتگانة کشوری و لشکری، و حتی تقسیم آسمان به هفت ناحیه و سپردن هر ناحیه به یک اختر اهورایی و یک اختر اهریمنی، نشانة اعتقاد ایرانیان به اصالت و ارزش عدد هفت بوده است. با توجه به اهمیت فوقالعاده عدد هفت در نظر اقوام مختلف جهان و نفوذ و تأثیر آن در ادبیات فارسی، سعی کردهایم نمودهای کاربرد این عدد را در کتب درسی ذکر کنیم.
۱٫ هفت اختر (ادبیات سال سوم علوم انسانی، ص ۱۱۶).
قمر و عطارد و زهره و شمس و مریخ و مشتری و زحل را سیارات سبع نامیدهاند و نام فارسی آنها این است: ماه، تیر، ناهید، خورشید یا مهر، بهرام، برجیس و کیوان، به اعتقاد قدما جای این هفت اختر در هفت فلک یا هفت آسمان است: ماه در فلک اول، تیر در فلک دوم، ناهید در فلک سوم، مهر در فلک چهارم، بهرام در فلک پنجم، برجیس در فلک ششم و کیوان در فلک هفتم.
۲٫ هفت اورنگ جامی (ادبیات سوم نظری، ص۶۵)
هفت اورنگ جامی شامل هفت مثنوی به شرح زیر است:
اورنگ اول: سلسلهالذهب به بحر خفیف در ذکر حقایق عرفانی، اورنگ دوم: سلامان و ابسال به بحر رمل مسدس محذوف یا مقصور در عرفان و اخلاق و همراه با حکایات و تمثیلات، اورنگ سوم: تحفیالاحرار به بحر سریع در وعظ و تربیت همراه با حکایات و تمثیلات، اورنگ چهارم: سبحهالابرار در یکی از متفرعات بحر رمل در ذکر مقامات سلوک و تربیت و تهذیب همراه با حکایات و تمثیلات، اورنگ پنجم: یوسف و زلیخا به بحر هزج مسدس مقصور یا محذوف در داستان یوسف و زلیخا و در نظیرهسازی با خسرو و شیرین نظامی، اورنگ ششم: لیلی و مجنون به پیروی از لیلی و مجنون نظامی و بر همان وزن و اورنگ هفتم: خردنامة اسکندری به بحر متقارب در ذکر حکمتها و موعظهها از زبان فیلسوفان یونان.
۳٫ هفتبندگویی (متون نظم و نثر پیشدانشگاهی، صص ۵۱ و ۵۳)
به ترکیببندی که در هفتبند سروده شود هفتبند میگویند. البته هفتبند شامل ترجیعبند هم هست. هرچند هفتبند حسن کاشی ترکیببند بوده است.
۴٫ هفتپیکر یا هفتگنبد یا بهرامنامه. (ادبیات سال اول، ص ۴۴)
یکی از مثنویهای خمسة معروف نظامی، داستانسرای بزرگ ایران در قرن ششم، که آن را در سال ۵۹۳ به نام علاءالدین کرب ارسلان ساخته است. این منظومه دارای ۵۱۳۶ بیت است و موضوع آن داستان بهرام گور است که از داستانهای معروف عهد ساسانی است. نظامی ابتدا کودکی و جوانی بهرام را تا سلطنت او سروده و بعد قصة هفتگنبد را، که به دستور بهرام به هفترنگ و برای هفت دختر از شاهان هفت اقلیم ساخته شده بود، شرح میدهد. نظامی در این داستان قصههای عجیب و تازهای ساخته است که از زبان دخترها برای بهرام نقل میشد.
۵٫ هفتخان رستم (ادبیات سوم انسانی، ص۸، سوم نظری، صص ۵۹ و ۶۵، زبان و ادبیات پیشدانشگاهی، صص ۱۹۶ و ۲۰۱)
هفتخان به هفت مرحله از سرگذشت رستم و اسفندیار گفته میشود. برخی وجه تسمیة این کلمه را آن دانستهاند که رستم و اسفندیار بعد از هر کامیابی و موفقیت، خوانی (سفرهای) از غذاهای لذیذ میگستردند اما به نظر میرسد که این توجیه کافی نیست. هنگامی که رستم برای نجات کیکاووس به مازندران میرود با هفت مرحلة خطرناک روبهرو میشود که از تمام این مراحل با توکل بر یزدان و به کمک نیروی پهلوانی خود عبور میکند. در خان اول به کمک رخش، شیر درندهای را میکشد، در خان دوم تشنگی بر او غلبه میکند که به کمک میشی به چشمة آب دست مییابد، در خان سوم بر اژدها پیروز میشود؛ در خان چهارم زن جادوگر را میکشد؛ در خان پنجم پهلوانی به نام اولاد به دست او کشته میشود؛ در خان ششم با ارژنگ دیو مبارزه میکند و در خان هفتم دیو سپید را میکشد و شاه ایران را نجات میدهد. (یاحقی، ۱۳۸۶: ذیل «هفتخان.»)
۶٫ هفت خط (ادبیات سوم نظری، ص۱۵)
قدما جام را با هفت خط مجسم کردهاند که به ترتیب از بالا به پایین عبارت است از: خط جور، خط بغداد، خط بصره، خط ارزق، خط ورشکر، خط کاسهگر و خط فرودینه. پیشینیان، جامجم یا جام شراب را با هفت خط میدانستند. شادروان دکتر غنی مینویسد: «گویند جام جمشید هفت خط داشته از این قرار: ۱٫ خط جور، ۲٫ خط بغداد، ۳٫ خط بصره، ۴٫ خط ارزق (= سیاه = خط شب)، ۵٫ خط اشک یا رشک (= خط خطر)، ۶٫ خط کاسهگر، ۷٫ خط فرودینه» (خرمشاهی، ۱۳۷۵: ۱۰۸۶).
شاید هفتخط جام در ادبیات فارسی معادل هفت زینه یا پله یعنی هفت مرحلة دیانت منقوش مهری باشد. (شمیسا، ۱۳۷۶: ۳۸)
در فارسی امروز به معنی بدجنس و گربز و محیل است.
۷٫ هفت دوزخ (ادبیات سوم انسانی، ص۱۲۵)
گویند دوزخ یکی است؛ مگر طبقات هفت دارد و اسامی هفت طبقه این است: سقر، سعیر، لظی، حطمه، جحیم، جهنم، هاویه که از همه اسفل است. (رامپوری، ۱۳۶۳: ذیل «هفت دوزخ»)
۸٫ هفتسین (ادبیات سوم انسانی، ص۶۳)
از مشهورترین مراسم نوروز آراستن است، و آن
گرد آوردن هفت چیز است که نام آنها با حرف «س» آغاز گردد. معمولاً بین اشیای ذیل: سیب، سیاهدانه، سنجد، سماق، سیر، سرکه، سبزه (دانههای گندم و امثال آن که قبلاً در بشقابی کاشته و سبز کردهاند)، سبزی، سمنو، هفت چیز را انتخاب میکند. سنت مزبور بسیار کهن به نظر میرسد. در خصوص وجه تسمیة هفتسین نظرات متنوعی وجود دارد.
بسیاری، آن را اشارهای بر هفت فرشتة کیش زرتشتی میدانند که در نزد ایرانیان بسیار ارجمند و والاست و هر یک از سینهای خوان هفتسین را نمایندة یکی از فرشتهها میدانند و میگویند: هر یک از آن هفتخوانی را که ایرانیان به هنگام نوروز میچیدند، نمایندة یکی از این هفت سپنتا (امشاسپند) است و چون تلفظ سپنتا دشوار بوده، تنها به گفتن «هفتسین» بسنده کرده و رفته رفته «هفتسین» را در یک خوان گرد آوردهاند و به نظر دکتر مهرداد بهار، آیین «هفتسین»در ارتباط با تقدس هفت سیاره بوده است و گمان بر این بوده که اگر کسی هر هفت سیاره را به خود جلب کند، خوشبخت میشود.(روحالامینی، ۱۵۲:۱۳۷۶)
گروهی دیگر میگویند هفت سین در ابتدا هفتشین بوده است و با قائل بودن قدمتی دیرین برای آن معتقدند در زمان ساسانیان، سفره هفت شین رواج داشته و رودکی سمرقندی این هفت شین را چنین توصیف کرده است:
عید نوروز، مردم ایرانرمینهادند از زمان کیانرشهد و شیر و شراب و شکرّنابرشمع و شمشاد و شایهاندر خوان. که با آمدن اسلام و تغییر برخی آواها درگفتار و معتقدات دینی مردم ایران، به هفتسین تبدیل گردیده است و برای تأیید این گفته شراب را مثال میزنند که به دلیل حرام بودنش در مذهب اسلام، سرکه جایگزین آن گردیده است! علاوه بر آن از هفت میم سخن به میان میآورند و حتی امروزه در برخی از روستاهای فارس و خراسان سفرهای با هفت جزء (میگسترند) که با «میم» شروع میشود: مدنی (لیموشیرین)، مرغ، ماهی، میگو، مسقطی، ماست و مویز.
ولی امروزه آنچه در خوان نوروزی به نام هفت سین متداول است، همان سفره هفت سین است که «هفت» چیز با مطلع «س» (سنجد، سیب، سبزه، سمنو، سیر، سرکه و سماق) هسته اصلی آن را تشکیل میدهد و خیر و برکت و زیبایی آن با حضور کتاب مقدس(قرآن)، گلاب، آینه و غیره مضاعف میشود.(حسنزاده،۲:۱۳۷۶)
۹٫ هفت شهر عشق = هفت وادی(ادبیات سوم انسانی، ص۱۲۴ و متون نظم و نثر پیش دانشگاهی، ص۱۳۵)
وادی در لغت به معنای رودخانه و رهگذر آب سیل یعنی زمین نشیب کمدرخت که جای گذشتن آب سیل باشد و صحرای مطلق آمده است. در اصطلاح شیخ عطار مراحلی است که سالک طریقت باید طی کند و طی این مراحل را بیابانهای بیزینهاری تشبیه کرده است که به کوههای بلند و بیفریادی منتهی میشود. سالک برای رسیدن به مقصود، ناگزیر از عبور از این بیابانهای مخوف و گردنههای مهلک است و آن را به وادیها و عقبات سلوک تعبیر کرده است.
صوفیان مقدم در تصوف هفت «مقام» تصور کردهاند؛ از این قرار:۱٫مقام توبه، ۲٫ ورع،۳٫زهد،۴٫ فقر،۵٫صبر،۶٫رضا،
۷٫توکل. و ده «حال» از این قرار: ۱٫مراقبه۲٫قرب،۳٫محبت،
۴٫خوف،۵٫رجا،۶٫شوق،۷٫انس،۸٫ اطمینان ۹٫مشاهده،۱۰٫یقین. اما صوفیان قرون بعد بر این تعداد افزودند؛ از جمله ابوعبدالله انصاری که به ده وادی معتقد است. عطار در مصیبتنامه، پنج وادی تصور کرده است و در منطقالطیر هفت وادی، از این قرار: طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا. (گوهرین،۳۳۴:۱۳۷۴)
۱۰٫ هفت قرآن (ادبیات دوم،ص۳۲)
«هفت قرآن در میان» عبارت تعویذگونهای است که پیش از نام بردن از مصیبت یا درد و رنجی صعب میگویند.
«هفت قرآن در میان، یکی از اصطلاحاتی است که به اعتقادات عوام مربوط است.»(هدایت،۷۸:۱۳۳۸)
۱۱٫ هفت کشور یا هفت اقلیم(ادبیات پیشدانشگاهی، ص ۲۵)
عبدالحسین نوشین درباره «هفت کشور» چنین آورده است: «هندیان و ایرانیان پیشین گیتی را به هفت پاره قسمت میکردند. این هفت پاره در گاتها به نام هفت بوم آمده است… سپس نام بوم به کشور تبدیل شده است. گذشته از اوستا و نامههای پهلوی نام هفت کشور در «مقدمه قدیم» شاهنامه، که به مقدمه شاهنامه ابومنصوری نیز معروف است، آمده است…
در کتابهای دوره اسلامی هفت کشور یا هفت اقلیم را به این نامها آوردهاند:۱)هندوان، ۲)عرب و حبشان،
۳) مصر وشام، ۴) ایرانشهر(که در مرکز هفت کشور است)، ۵) صقلاب و روم، ۶)ترک و یأجوج،۷) چین و ماچین یا چنان که در غیاثاللغات نوشته شده است، چین و ترکستان و هند و توران و ایران و روم و شام…» (نوشین، ۱۳۸۵: ذیل «هفت کشور»)
درکتاب فرهنگ اصطلاحات نجومی چنین آمده است:«هفت اقلیم تقسیمی است بر مبنای اعتقاد به اصالت عدد هفت.
ایرانیان و نیز رومیها دنیای شناخته شده زمان خود را به هفت کشور یا هفت اقلیم تقسیم نمودند و هر اقلیمی را به یکی از سیارات هفت گانه نسبت دادند. ایرانشهر جزو اقلیم پنجم و منسوب به زهره شد.(مصفی، ۸۴۳:۱۳۸۱)
نتیجهگیری
اعداد در تمامی فرهنگها علاوه بر ارزش کمی، دارای ارزش کیفی نیز هستند. در میان اعداد، عدد هفت از جایگاه و تقدس و اعتبار خاصی برخوردار است. این عدد نماد کمال، خوشیمنی، تقدس، پاکی و … است. عدد هفت در مذاهب و تاریخ جهان و در تصوف و سنن و آداب اهمیت داشته است. این عدد با ترکیبات مختلف از جمله هفتسین، هفتخان، هفت شهر عشق و هفت اختر در کتابهای درسی به کار رفته است.
منابع——————
۱٫ حسنزاده، آمنه؛ جایگاه عدد هفت در ادب فارسی؛ شماره ۱۰ر۱۸ر۱۳۷۶٫
۲٫ خرمشاهی، بهاءالدین؛ حافظنامه؛ ج۲، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۷۵٫
۳٫ دهخدا، علیاکبر؛ لغتنامه؛ انتشارات و چاپ دانشگاه تهران،۱۳۷۲٫
۴٫ رامپروری. غیاثاللغات؛ به کوشش منصور ثروت؛ امیرکبیر،۱۳۶۳٫
۵٫ روحالامینی، محمود؛ آیینها و جشنهای کهن در ایران امروز؛ امیرکبیر، ۱۳۶۳٫
۶٫ شمیسا، سیروس؛ طرح اصلی داستان رستم و اسفندیار؛آگاه، ۱۳۶۷٫
۷٫ صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات ایران؛ تلخیصی از دکتر ترابی؛ ج۳، انتشارات فردوس،۱۳۷۸٫
۸٫ کتب ادبیات فارسی دورههای متوسطه و پیشدانشگاهی.
۹٫گوهرین سیدصادق؛منطقالطیر؛ انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دهم،۱۳۷۴٫
۱۰٫مصفی، ابوالفضل؛ فرهنگ اصطلاحات نجومی؛ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۱٫
۱۱٫ نوشین، عبدالحسین؛ واژه نامک؛ تهران: انتشارات معین،۱۳۸۵٫
۱۲٫ هدایت، صادق؛ نیرنگستان؛ تهران، ۱۳۳۸٫
۱۳٫ یاحقی، محمدجعفر؛ فرهنگ اساطیر و داستانوارهها در ادبیات فارسی؛ فرهنگ معاصر، ۱۳۸۶٫
به نقل از نشریه شماره ۵۲ زبان و ادب فارسی رشد