تقدیم به ساحت امام رضا(ع)
هشتمین مهر
کامران شرفشاهی
روز ولادت گل
روز طلوع نور است
سرتاسر دو عالم
سرشار از سرور است
***
روزی شگفت و زیبا
روزی به رنگ دریا
میلاد یک ابرمرد
مردی ز آل طاها
***
مردی که مهربان است
محبوب و رازدان است
او هشتمین ستاره
از نسل آسمان است
***
میآید و دو گیتی
در مقدمش غزلخوان
فصل تولد او
فصل امید انسان
***
مفهوم هر چه پاکی
او معنی بهار است
دلها ز شوق مهرش
همواره بیقرار است
***
میآید و دو باره
عطر محمد آید
جان دوبارهای بر
آیین احمد آید
***
او از تبار خورشید
از ایل روشنیهاست
او نور چشم موسی
نور علی و زهراست
***
بر شیعیان مبارک
میلاد آن یگانه
میلاد حضرت عشق
آن مهر جاودانه
زیارت
آقاجون، سلام علیکم
منم اون زائر خسته ت
زائری که دل سپرده
به تو و دل شکستت
***
دلی که میدونه دردِ
همه دلشکستهها رو
میدونه حتی زبونِ
همة پرندهها رو
***
آقاجون، یه سینه حاجت
یه دل شکسته دارم
پرم از گریه فراوون
پیش پات میخوام ببارم
***
بذا گوشه ضریحت
دلمو دخیل ببندم
میدونی ارادتم رو
عاشقم، علاقهمندم
***
واسة زیارت تو
اومدم پای پیاده
منم اون که بیقراره
منم اون عاشق ساده
خورشید خراسان
قاسم یوسفی ـ امیدیه
هر که در کوی تو آمد، غرق ایمان میشود
کفر زانو میزند، کافر مسلمان میشود
آدم و خاتم که سر بر آستان تو نهند
جبرئیل از شوق تو اینجا پرافشان میشود
ای پناه بیپناهان، ای رسول مهربان
هر غریب آشنا، با تو چو سلمان میشود
میزبان مهربانی چون تو مولایم که دید؟
بر سر خوان کریمت هر که مهمان میشود
گر صدف با قطره باران درّ و گوهر میشود
هر دهان از ذکر تو لعل بدخشان میشود
صبحگاهان کز افق سر میکشد چون آفتاب
از سر شوق تو دیگر مهر تابان میشود
پرسشی دارم طبیبان جهان را، پس چرا
هر که از بهر شفا سوی خراسان میشود؟
سرزمینی را که مست از عطر روحافزای توست
ذره، ذره خاک آن خیر فراوان میشود
گرچه قابل نیست شعرم، همّت مورم که هست
تحفة این مور تقدیم سلیمان میشود