فرهنگ، یک زنجیره است که ارتعاش هر یک حلقه از آن، دیگر حلقات را بیپژواک نمیگذارد و سستشدن یکی، به ارتعاشات دیگری میانجامد. اگر فرهنگ را یک زنجیرهی به هم متصل و مرتبط بدانیم، هم حلقات باید با یکدیگر متناسب و موزون بنشینند و بخوانند و هم سررشتهدارانِ این زنجیره، در یک دستگاه و با یک هارمونی هماهنگ بنازند و بنوازند و نه آن که، هر یک برای خود بتازد و لاجرم از دیگری ببازد.
هنگامی که سخنگوی رسمی کابینه از عجز دولت در کنترل ۵۳۰۰ میلیارد تومان بودجهی فرهنگی سخن میگوید و ۷۵ درصد این بودجه را متوجه بخشهای غیردولتی میداند، معلوم میشود که هم حلقات این زنجیره بسیار ناموزون و نامتناسب در کنارهم نشستهاند و هم سررشتهداران و حلقهگردانان هر یک به سبک وسیاقی فرهنگداری و فرهنگسازی، نماید و نتیجه همان میشود که به زعم حقیر بهترین تعبیر در موردش به کار رفت:
ولنگاری؛ یعنی همه چیز رها، که به غلط میگویند به امید خدا!
ایضاً زعم حقیر آن است که تعبیر ولنگاری فرهنگی را جفاست اگر در چند محور محدود و همچنان برطبق ذائقههای شخصی و جزیی و رسانهپردازی زندانی کنیم: یکی به شماتت از نحوهی ممیزی کتاب بپردازد و دیگری به هنر در سینماها بتازد و لابد در تمام خطبههای نماز جمعهی این هفته، هماهنگ و یکصدا به حجاب. نه، جدّاً این جفا و فروکاستن در حق یک سخن دردمندانه است که: کلام الملوک ملوکالکلام، رهایی فرهنگی که تعبیر دردمندانه و پرسوزش همان ولنگاری است، به کسانی مربوط میشود که اصولاً درک درستی از مفهوم فرهنگ ندارند. چرا جای دور برویم و آدرسهای پیچ در پیچ بدهیم؟ همین چند روز پیش و در طلیعهی کمیسیونبندیهای مجلس نوپا، واماندهترین کمیسیون از نظر تعداد داوطلب، کمیسیون فرهنگی بود.
این یعنی چه؟ از دو حالت خارج نیست: یا اکثریت قریب بهاتفاق نمایندگان، خود را فاقد صلاحیت و تخصّص برای حضور در کمیسیون فرهنگی میبینند و یا در عین برخورداری از توان و صلاحیّت، آن کمیسیون را فاقد جاذبههای لازم برای عضویت یافتهاند. هر کدام از این دو حالت، خود یک ضایعهی فرهنگی است. اگر واقعاً این تعداد نماینده، به درد همهی کمیسیونها میخورند جز کمیسیون فرهنگ، که چه عرض کنم! و اگر اهل فرهنگ هستند ولکن جاذبهی حضور در دیگر کمیسیونها دل نازنین و فرهیختهشان(!) را ربوده که باز چه عرض نمایم! نورعلی نور، البته حقیر معتقد است به فرض حضور و نیز داوطلبی مشفقانهی افراد توانا و کاردان در کمیسیون فرهنگی مجلس، تازه کار در حدّ تدوین طرح و تصویب قانون محدود میماند و اصل ماجرا در آن اراده و عزمی است که اجرای قانون را بیکم و کاست برتابد و در هزار چم و خم لابیرنت رانتها و فرصتها و غنیمتجوییها، مصالح فرهنگی فدای منافع عدهای بیگانه از فرهنگ نشود.
فکر میکنم آن ولنگاریهای اقتصادی و اخلاقی که در برههای اوج گرفت و حجاب ضخیم آن در جلوی چشمان برخی، موجب شد تا دهانشان بسته شود و بر وظایف نظارتی خود تغافل ورزند، موجبات ولنگاری فرهنگی امروز را فراهم آورده است.
ولنگاری فرهنگی یکی از نتایج تأسفبار قاچاق کالا، رکود تولید داخلی و بیکاری بیش از ۵ر۳ میلیون جوان بیکار(براساس آمار رسمی) و واردات تزیینی زندگیها و سفرههای پررنگ و بیدردی است که کودتای خاموش و خزندهاش گلوگیر جامعه شده است.