در حاشیه بر پایی همایش بررسی آموزش درس تاریخ در مدارس کشور
رویکرد کتاب‌‌های درسی تاریخ به مفاهیم اسلامی
 

موضوع آموزش تاریخ در نظام آموزشی ایران، همواره با چالش‌هایی مواجه بوده است. در نظام سنتی تعلیم و تربیت به خصوص در حوزه‌های علمیه، تاریخ، درسی حاشیه‌ای و سرگرم‌کننده تلقی می‌شد و بعضاً در سطوع مقدماتی این نظام، مطالعه کتاب‌های تاریخی به وقایع صدر اسلام و تاریخ انبیاء، برای وعاظ و مبلغان توصیه می‌شد. تا اینکه با ورود اندیشه‌های نوین به ایران و از جمله نظام جدید تعلیم و تربیت ـ‌که با تاسیس دارالفنون کلید خورد ـ انتظار می‌رفت علوم انسانی و از جمله تاریخ نیز همچون سایر دروس مهندسی و نظامی مورد توجه قرار گیرد، اما چنانکه نقل شده است، ناصرالدین شاه قاجار نسبت به تدریس تاریخ در این مدرسه اقبالی نشان نداد. او از تاثیرات آگاهی بخش این علم به خصوص آگاهی محصلان از تاریخ و نظام سیاسی غرب، هراس داشت. هر چند مدتی بعد با انقلاب مشروطه، امید نیل به این مطالبه افزایش یافت. اما هرج و مرج سیاسی آن سال‌ها و البته تاثیرات جنگ جهانی اول بر کشور، شرایط را برای آموزش علوم انسانی دشوار ساخت. ناگفته نماند که در این میان یک استثنا وجود داشت و آن مدرسه علوم سیاسی بود. که ۸ سال قبل از مشروطه و به منظور تربیت کادر اداری وزارت امور خارجه، تاسیس شد. کما اینکه مدرسه حقوق نیز که بعدها ـ در دوره پهلوی اول ـ‌ با مدرسه علوم سیاسی ادغام شد، ماموریتی مشابه داشت.

مصادره کتاب‌‌های درسی تاریخ

رحیم روح‌بخش، دبیر اجرایی همایش آموزش درس تاریخ در مدارس کشور با یادآوری این که تدریس تاریخ پس از تحولات دوره‌های بعد از قاجار امیدوارکننده بود، می‌افزاید: با آغاز سلطنت پهلوی، دولت رسماً با تاسیس صدها مدرسه در اقصی نقاط کشور، متولی آموزش و تدوین کتاب های درسی شد. در این دوره طی مصوبات شورای عالی معارف، آموزش برخی دروس علوم انسانی در دستور کار وزارت معارف قرار گرفت، اما علی‌رغم اهتمام ویژه به توسعه مدارس و حتی تاسیس دانشگاه تهران و ده‌ها مرکز دارالمعلمین و دارالمعلمات در ایالات و ولایات، کارگزاران فرهنگی در این دوره به‌خصوص مقطع دوم سلطنت رضاشاه، تاریخ را مصادره به مطلوب کردند و با هدف هویت‌سازی قومیتی ایدئولوژیک به بهره‌برداری از آن پرداختند.

از همان زمان سیطره این نگاه به انحای مختلف و البته با فراز و نشیب‌هایی ،بر علم تاریخ به‌خصوص تاریخ رسمی تداوم یافته است. کما اینکه هر چند در دوره به‌اصطلاح فضای باز سیاسی ۱۲ ساله نخست سلطنت محمدرضا شاه این رویکرد کم‌رنگ شد، اما به تدریج و با تحکیم سلطنت وی، بار دیگر نگاه ایدئولوژیک بر کتاب‌های درسی تاریخ سیطره افکند و این پروژه در آغاز دهه پنجاه و با شروع جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی به اوج خود رسید.

گفتمان دینی و انقلابی

روح‌بخش در ادامه سخنانش می‌افزاید:‌ با وقوع انقلاب اسلامی، شرایط عوض شد. به‌طوری که کوتاه مدتی بعد، گفتمان انقلابی و دینی جای ایدئولوژی نظام سابق را گرفت. این گفتمان یکسره تمامی ایدئولوژی‌های سیاسی اعم از سلطنتی، کمونیستی و لیبرالیستی را به چالش طلبید و ایدئولوژی مذهبی را بر صدر نشاند. ۲ سال بعد با شروع جنگ تحمیلی، شرایط برای تثبیت این گفتمان بیش از پیش فراهم آمد و علی‌رغم برخی تحولات و فراز و نشیب‌ها، این رویکرد همچنان به‌عنوان ایدئولوژی‌ حاکم بر کتاب‌های درسی تاریخ در آموزش و پرورش و به‌خصوص کتاب درسی تاریخ معاصر، سیطره دارد. وی همچنین می‌گوید: برپایی همایش آموزش درس تاریخ در مدارس کشور به‌نوعی درصدد به چالش کشیدن این گفتمان بوده است و در این راستا کارگروه آموزش و پرورش انجمن ایرانی تاریخ، متشکل از جمعی از معلمان تاریخ مدارس تهران، برگزاری این همایش را در دستور کار خود قرار داد که ماحصل قریب یک سال فعالیت دست‌اندرکاران همایش، دریافت قریب ۹۰ چکیده مقاله بوده که ۷۵ چکیده مقاله منتخب از آن، در مجموعه‌ای به چاپ رسیده است. باعث خوشوقتی است که معلمان تاریخ آموزش و پرورش استان‌های و شهرستان‌ها از این همایش استقبال قابل توجهی کردند، به‌طوری که دو سوم چکیده‌ها و مقالات همایش متعلق به آنان بوده است که بر این اساس، اغلب سخنرانی‌های همایش به معلمان تاریخ از سراسر کشور اختصاص یافت. گفتنی است که در این همایش ۲۰ نفر از صاحبان مقاله، در قالب ۵ نشست، یافته‌های علمی خود را ارائه دادند.

تحریف واقعیت‌های تاریخی

هیات رئیسه نشست نخست همایش بررسی آموزش درس تاریخ در مدارس کشور را آقایان دکتر محمد باقر آرام عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه ابهر، دکتر علی‌رضا ملایی‌ توانی عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، خانم ملاحسنی سر گروه تاریخ آموزش و پرورش قزوین و خانم آهنگری سرگروه تاریخ منطقه ۹ تهران و عضو کارگروه آموزش و پرورش انجمن ایرانی تاریخ، به‌عهده داشتند. در این نشست که در سالن اصلی آرشیو ملی ایران برگزار شد، دکتر حمیدرضا عریضی ـ استاد تمام روان‌شناسی عمومی دانشگاه اصفهان در سخنرانی خویش با عنوان «بررسی احساس درونی معلمانی که بخشی از آگاهی تاریخی دانش‌آموزان را حذف می‌کنند» خاطرنشان کرده است: تاریخ به عنوان یک جریان مشروعیت بخشی به نظام‌های حکومتی بوده است و به‌همین دلیل در کتاب‌های درسی، که دانش‌‌آموزان قرار است از آن تاریخ را بیاموزند، ناخودآگاه جهت‌گیری‌هایی دیده می‌شود که در توجیه اعمالی است که حکومت‌ها انجام می‌دهند. از این رهگذر، دانش‌آموزان به جای آن که حقایق تاریخی را بیاموزند، گاهی ناگزیرمی‌شوند رویدادهایی را که هرگز رخ نداده است، به عنوان واقعیات تاریخی بپذیرند یا واقعیات به گونه‌ای تحریف می‌شود که حقایق تاریخی پوشیده می‌ماند و به جای آن، رویدادها به شکل دیگری بازتاب می‌یابند ویا بخشی از تاریخ حذف می‌شود تا به صورتی مطلق نگرانه، مورخ در کتاب درسی به مشروعیت سازی

یا مشروعیت زدایی از افرادی بپردازد. دکتر عریضی سپس نتیجه می‌گیرد: تاریخ به گونه‌ای در جامعه ما روایت شده است که بخشی گزینشی از آن روایت می‌شود و واقعیت‌ها پنهان می‌ماند. معلمان تاریخ واقعیت‌ها را می‌دانند، اما ناچار در بازگویی تاریخ به صورت گزینشی عمل می‌کنند و اینرو دچار ناهماهنگی‌های شناختی می‌شوند و در صدد برمی‌آیند که به گونه‌ای آن را توجیه کنند.

وجدان تاریخی معلمان

به گفته دکتر عریضی، یافته‌های پ‍ژوهش نشان می‌دهد که به طور کلی معلمان تاریخ تصور می‌کنند در تاریخ رسمی اعم از کتاب‌های درسی و غیردرسی، به گونه‌ای روحانیت به مثابه طبقه‌ای قلمداد می‌شود که تیپ ایده‌آل خطاناپذیر در مواجهات تاریخی است. به این معنی که هرگز خطایی را نمی‌توان به او نسبت داد و برعکس کسی که در مقابل او قرار گرفته، نمایان گر

جبهه باطل است. وی در تبیین علل این رویکرد معلمان می‌افزاید: از نظر آنان، اول آن که نقش علم تاریخ، ساخت ذهنیتی در دانش آموزان است که آن‌ها به غرب بدبین بمانند، زیرا غرب استعمارگر بوده است و نقش تاریخ نیز چیزی بیش از هشدار دادن به دانش‌آموزان برای تلقیح آن‌ها در مقابل نفوذی نیست، که سمی است. دوم این که تاریخدان باید واقعیت‌های تاریخی را که پیچیده است، به گونه‌ای ساده‌سازی کند و بنابراین برای رسیدن به یک چارچوب کلی، برخی از عدم تطابق‌ها باید کنار نهاده شود تا دانش‌آموزان درک کلی از تاریخ پیدا کنند.

نکته سوم این که معلمان بیشتر طرفدار نقش شخصیت در تاریخ بودند و از نظر آن‌ها این شخصیت نه به صورت یک فرد واقعی و با گوشت و خون، بلکه به مثابه یک طبقه اجتماعی خاص که پرورش دهنده این نوع شخصیت خاص است، ظاهر می‌شود. کما این که روحانیت به عنوان نمونه ایده‌آل بیگانه ستیزی تلقی می‌شود.

دکتر عریضی اظهار می‌دارد: یک خط مشترک در همه این معلمان ،به گونه‌ای غم نان و معاش بوده است که باید حقیقت خاصی را ارائه دهند که از ارائه آن توسط قدرت متمرکز بر جامعه،‌ بازداری نشود. به عبارت دیگر، همه آن‌ها علی‌رغم آن که حذف آگاهی تاریخی در ذهن‌های دانش‌آموزان را به صورت هشیار انجام می‌دادند، اما در انجام آن مانعی نمی‌دیدند و آن را برای خود توجیه می‌کردند.

این توجیه احساس درونی آن‌ها را التیام می‌داد، زیرا از طریق ناهماهنگی شناختی احساس گناه نداشتند و بلکه از نظر آن‌ها، کار کاملاً درستی بود. زیرا تاریخ آن نیست که رخ داده است و واقعیت دارد، بلکه تاریخی است که حکومت‌ها می‌سازند.

معلمان تاریخ با معضلی به نام«تاریخ رسمی» روبه‌رو هستند که همواره در کتاب‌های درسی بازتاب یافته است. این جاست که نقش وجدان تاریخی در معلمانی که ناگزیر به تدریس آن هستند، برای آن‌ها منبعی از تنش و فشارهای روانی را ایجاد خواهد کرد که برای گریز از آن، باید نوعی توجیه برای خود بسازند که ناهماهنگی‌های شناختی در آن‌ها را کاهش دهد. اما همین ناآگاهی مضاعف سبب می‌شود که واقعیات تاریخی به تدریج حذف شود و یک ملت حافظه تاریخی خود را از دست بدهد.

پروژه ملت سازی با درس تاریخ

دکتر معصومه شکور قهاری ـ کارشناس ارشد اسناد دانشگاه آزاد اسلامی در سخنرانی‌اش با عنوان «همسویی کتاب‌های درسی تاریخ مدارس با پروژه ملت‌سازی عصر پهلوی اول» خاطرنشان کرده است: از آنجایی که باستان گرایی و ملی‌گرایی از مولفه‌های اصلی ایدئولوژی آن دولت و ملت‌سازی آن عصر به شمار می‌آمد، بالطبع انعکاس اهداف ایدئولوژیک دولت و تکیه بر تاریخ مشترک ایرانیان در کتاب‌های درسی تاریخ، نمود بیشتری یافت. به طوری که در راستای پروژه ملت‌سازی عصر پهلوی اول، دولت از آموزش و پرورش و ابزارهای آموزشی مانند کتاب‌های درسی به عنوان «دستگاهی ایدئولوژیک» استفاده کرد.

شایان ذکر است که کتاب‌های دوره پهلوی اول به ۲ قسمت «پروگرامی» و «وزارتی» قابل تقسیم‌بندی است. منظور از کتاب‌های پروگرامی، کتاب‌هایی است که پیش از یکسان‌سازی کتاب‌های درسی، بر اساس آخرین پروگرام شورای عالی معارف تهیه می‌شد. کتاب‌های وزارتی نیز کتاب‌هایی را در بر می‌گیرد که در راستای یکسان سازی کتاب‌های درسی مطابق مصوبه هیأت وزیران تألیف و چاپ آنها در مقطع ابتدایی از سال ۱۳۰۷ هجری شمسی و در مقطع دبیرستان از سال ۱۳۱۷ هجری شمسی در انحصار دولت و زیر نظر وزارت معارف و بعدها وزارت فرهنگ قرار گرفت.

وی برای اثبات این ادعا خاطرنشان می‌کند. به منظور بررسی کمی انعکاس اهداف ایدئولوژیک دولت در کتاب‌های درسی، ۳۷ کتاب درسی مورد بررسی قرار گرفته است. از آنجایی که تا سال چهارم ابتدایی، دانش آموزان کتاب تاریخ مجزایی نداشته‌اند، کتاب فارسی دربرگیرنده مطالب تاریخی بود. بنابراین از این تعداد ۱۸ عنوان کتاب فارسی نیز مورد بررسی قرار گرفته است و در مسیر تحقق پروژه ملت‌سازی، سیاست‌گذاری آموزشی در متون درسی تاریخ تأکید بر مولفه‌های مرتبط با ایدئولوژی آن دولت نظیر حب وطن، پادشاه، زبان فارسی، نژاد آریایی، پیشینه عظیم فرهنگی ـ تمدنی ایران باستان، خلق و خوی ایرانیان قدیم ومفاخر ایرانی را در دستور کار خود قرار دادند.

دکتر شکور قهاری آن گاه نتیجه می‌گیرد: تحلیل محتوای متون درسی تاریخ مدارس در عصر پهلوی اول، بیانگر آن است که کتاب‌های درسی تاریخ در القاء و نهادینه‌سازی تصویر رسمی از ایرانیت جدید،‌ همسویی بسیاری با سیاست‌های ایدئولوژیک این دولت داشته است و بر اساس اسناد موجود تاریخی، مولفین کتاب‌های درسی عصر پهلوی از جمله نویسندگانی نظیر فروغی، اقبال، شمیم و فلسفی موظف بودند مطالبی را به رشته تحریر درآورند که علاوه بر مواد علمی و ادبی، موید خصال ملی و ملکات راسخه‌ای باشند که از عهد باستان سررشته نهاد ایرانیان بوده است، مانند میهن‌پرستی، شاه‌پرستی، راست‌گفتاری، درست‌کرداری و دیگر صفات و اخلاق نیکو که منظور اصلی از هر تعلیم و تربیت بوده است.

وی همچنین می‌گوید: میزان فراوانی مفاهیم مربوط به تاریخ باستان، بیانگر آن است که در میان سلسله‌های عصر باستان بیش از همه سلسله ساسانیان مورد توجه مولفین کتاب‌های درسی بوده است و این امر بیشتر به دلیل بیان احیای عظمت مجدد ایران پس از عصر هخامنشیان،‌ توسط ساسانیان است. از ۵۸۳ مورد فراوانی مربوط به عصر باستان ۲۰۴ مورد مختص ساسانیان بوده است و در میان پادشاهان باستان نیز از میان ۱۶۴۵ مورد فراوانی، بیشترین رکورد مربوط به انوشیروان با ۳۴۸ مورد فراوانی است.

سیاست‌های ملت باورانه آموزشی

دکتر شکور قهاری می‌افزاید: در تاریخ ایران بعد از اسلام نیز محتوای متون کتاب‌های درسی تاریخ بیشتر از هر چیز به احیای ایرانیت و بیان استقلال عنصر ایرانی پس از حمله بیگانگان می‌پردازد و از ۹۴۷ بار فراوانی سلسله‌های پس از اسلام، سامانیان با ۱۲۸ مورد: بیشترین رکورد فراوانی را به خود اختصاص داده است و این امر بیشتر به دلیل بیان شرح خدمات سامانیان در احیای زبان فارسی، ترویج علم و ادب فارسی و تلاش برای رهایی از سلطه اعراب بوده است. به طور کلی می‌توان گفت که سیاست‌های آموزشی عصر پهلوی اول، ملت باورانه بوده و در پی ساخت و ارائه تصویری جدید از ایرانیت بوده است که آموزش و تعلیم این تصویر رسمی از خلال کتاب‌های درسی تاریخ به دانش آموزان، در اذهان سه ـ چهار نسل از ایرانیان بر جای مانده است.

هادی برزویی ـ سرگروه تاریخ آموزش و پرورش سبزوار نیز در سخنرانی‌اش با عنوان «سایه جناح بندی ‌های

سیاسی و رویکرد ایدئولوژیک بر کتاب‌های درس تاریخ»،‌ با اشاره به این که در مهر ماه ۱۳۷۸ خورشیدی، کتاب تاریخ ایران(۲) وارد نظام آموزشی کشور شد، اما از همان روزهای نخست، با مخالفت‌‌های بی‌سابقه‌ای روبرو شد می‌گوید: علی‌رغم این که مؤلف کتاب اعلام کرد که چارچوب‌های آموزش و پرورش را رعایت کرده و به تعبیر خودش «تاریخ رسمی» را تألیف کرده است، اما منتقدان رضایت ندادند و بر فشارها افزودند تا وزارت آموزش و پرورش ناگزیر کتاب را از چرخه آموزشی حذف کرد. حال این سؤال مطرح است که چرا کتاب یاد شده بر خلاف شیوه مرسوم در وزارت آموزش و پرورش و پیش از آگاهی از بازخورد کتاب در میان دانش آموزان و دبیران تاریخ، به سرعت حذف شد؟ وی سپس این شرایط را محصول سیطره نگاه ایدئولوژیک در تاریخنگاری رسمی ذکر می‌کند و نتیجه می‌گیرد: ایدئولوژی‌ها می‌کوشند ارزش‌های خود را در جامعه حاکم سازند که دم دست ترین

و فراگیرترین نهادها برای این منظور نیز نظام‌های آموزشی است.

حامد سلطان زاده ـ دانشجوی دکترای تاریخ ایران اسلامی دانشگاه تهران، در سخنرانی خویش با عنوان: «تغییرات محتوای کتاب‌های درسی تاریخ دوره راهنمایی ایران در سال‌های ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۸ شمسی»، با نگاه اجمالی به کتاب‌های درسی تاریخ راهنمایی قبل از انقلاب خاطرنشان می‌کند: نشانه‌های اصلی گفتمان شاهنشاهی پهلوی(شاه، میهن و غرب مدرن) در محتوای کتاب‌های تاریخ راهنمای دوره پهلوی بازتاب گسترده‌ای داشته وگفتمان شاهنشاهی پهلوی در زمان حکومت رضاشاه و سال‌های پادشاهی محمدرضا پهلوی پس از کودتای ۲۸ مرداد تا آستانه انقلاب اسلامی بر صحنه سیاسی ایران، چیرگی داشته است. در این گفتمان، حکومت پادشاهی قدرتمند عامل شکوه ایران تلقی می‌شد و ایران نیز به عنوان میهن دیرینه پرافتخار بازنمایی و گفتمان‌های قوم گرا ،طرد می‌شد. همچنین غرب مدرن هم به عنوان الگوی توسعه، بازنمایی می‌شد و «پادشاه» دال مرکزی این گفتمان بود.

وی آن گاه به تغییرات کتاب های تاریخ در بعد از انقلاب می‌پردازد و می‌گوید: کتاب‌های درسی تاریخ مقطع راهنمایی تحصیلی پس از سال ۱۳۵۹ بر مبنای گفتمان جمهوری اسلامی ایران تدوین شده‌اند. هدف نهایی این گفتمان، بازسازی جامعه بر اساس اصول اسلامی است و در این راه به دست آوردن قدرت سیاسی، مقدمه‌ای ضروری تلقی می‌شود .در این گفتمان مفاهیمی مانند جمهوریت، روحانیت، قانون،‌ آزادی و استکبارستیزی در کنار دال مرکزی «مکتب اسلام» معنا می‌شوند. گفتمان جمهوری اسلامی می‌کوشد تا از سنت‌ها، نهادها و شعائر مذهبی و به‌طور کلی اصالت دینی جامعه، در برابر هجوم فرهنگ سکولار غربی دفاع کند. با این حال این گفتمان از مفهوم‌های مدرنی مانند مردم، جمهوریت، قانون، آزادی و برابری استفاده می‌کند و می‌کوشد تا آن‌ها را درون گفتمان خود، مفصل‌بندی کند.

هویت ایرانی در کتاب درسی

راهنمایی تحصیلی

سلطان‌زاده در ادامه سخنانش به ۲ تغییر مهم در کتاب‌های درسی تاریخ راهنمایی در سال ۱۳۶۷ و ۱۳۶۸ شمسی، اشاره می‌کند و خاطرنشان می‌سازد: توجه به ریشه‌های پیشا اسلامی

هویت ایرانی و حذف مطالب مربوط به نهضت‌های آزادی‌بخش، از زمره این تغییرات بوده است. این تغییرات را می‌توان با توجه به ایجاد مفصل‌بندی های جدید

در گفتمان جمهوری اسلامی ایران، انقلاب اسلامی به‌عنوان جنبشی تلقی می‌کرد که اهداف و آرمان‌های آن فراتر از مرزهای جغرافیایی ایران می‌رود. با این حال لزوم حفظ جمهوری اسلامی به‌عنوان «ام‌القرای دارالاسلام» اگر چه از مواضع دینی مطرح شد، ولی از نظر عملی و نظری مستلزم حفظ امنیت و تمامیت ارضی ایران بود.

به همین دلیل که در زمان جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران،‌ عناصر ایرانی هویت ملی که در سال‌های نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی رنگ باخته بود، مجدداً احیاء و به رسمیت شناخته شد که توجه به ریشه‌های پیشااسلامی هویت ایرانی در کتاب درسی تاریخ اول راهنمایی تحصیلی سال ۱۳۶۷ نیز در همین راستا بوده است.

گروه گزارش

نسخه مناسب چاپ