کافیست تا هنگام انتخابات آمریکا، یکی دو عمر متین دیگر پیدا شوند و چندین نفر را قتل عام کنند تا حقانیت(!) دیدگاههای افراطی ترامپ آشکار و تأیید شود و تودههای آمریکا به او رأی دهند. افراطیون طالبان و القاعده و داعش، همیشه به نفع افراطیون آمریکا عمل کردهاند. رفتارهای بنلادن به نفع جورج بوش بود تا نشان دهد به خاورمیانه باید حمله کرد و کنشهای بوش به نفع القاعده بود تا نشان دهد به این آمریکای بیرحم و سفاک باید حمله کرد و برج و باروهایش را فرو ریخت.
«جان بولتون» سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل که میگفت اگر رئیس جمهوری آمریکا بودم، در حمله به ایران لحظهای درنگ نمیکردم، نمونه دیگری از یک تفکر افراطی است. او از هر حرکت و سخن افراط گرانه رئیس جمهوری سابق ایران برای اثبات رفتارهای افراطی خود بهرهبرداری میکرد.
«شارلی ابدو» نشریه افراطیون فرانسوی وقتی به اسلام توهین میکند، آن سو افراطیونی منتظرند تا اگر به نشریه شارلی ابدو، حمله شد،همه مسلمانان را هدف قرار دهند و تروریست بخوانند و مقررات و قوانین سختگیرانه و افراطی وضع کنند و موج تبلیغاتی راه بیندازند…
افراطیون همیشه همدیگر را یاری میدهند و ریزه خوار سفره همدیگرند. صهیونیسم که اساساً بر افراطیگری و خشونت بنا شده، دولتهای افراطی صهیونیستی در اسرائیل بر سر کار میآورد که اتفاقاً، آنها از قدرت گرفتن دولتهای اعتدالی و متعادل در ایران نه تنها خوشحال نیستند بلکه عصبانی میشوند. آنها، بسیار دوست دارند دولتهای افراطی در ایران حاکم باشند تا به بهانه و توجیه آن، همه جهان را علیه ما تحریک و بسیج کنند تا قطعنامههای پیاپی علیه ایران وضع شود و تحریمهای بیرحمانه، مردم ایران را در تنگنا قرار دهد.
تفکر افراطی، اشکال و صور و شعب متعدد دارد. افراطیون شیوهها و منشهای متفاوت دارند، کنشهایشان متنوع است، همه افراطیون دست به انفجار و انتحار و آدمکشی نمیزنند. ظهور و بروز رفتار افراطی، در هر نقطه و هر جغرافیا فرق میکند. اما کنه و باطن تفکر افراطی ویژگیهای مشترکی دارد: مخالفت با هر نوع اعتدال، عقلانیت، میانهروی و حرکت بر مسیر منافع عمومی و ملی. افراطیون منافع گروهی را بر منافع عمومی اولی میدانند. معتقدند همگان باید بر مبنای فهم آنها از موضوعات عمل کنند و هر رفتار متباین با این برداشت را خلاف و ناموجه و نامشروع میدانند.
افراطیگری در همه دنیا هست. در اروپا و آمریکا و آسیا و آفریقا. افراطیگری همیشه به صورت خشونت فیزیکی نمود نمییابد، گاهی با دشنام دادن به آدمها تجلی مییابد، گاهی با حمله به یک توافق ملی و بینالمللی که با اجماع مسئولان اصلی کشور به دست آمده است، گاهی با حمله به سفارت یک کشور اسلامی، گاهی با بستن یک کنسرت مجاز. افراطگری گاه با به کارگیری الفاظ زشت و رکیک، توهین، تهدید و حمله به رسانههایی که با فرد یا گروه افراطی، ولو اندکی اختلافنظر دارند، حاصل میشود.
افراطگری، رفتار پیچیدهای است. گاهی نمود و نمادهای به ظاهر موجه و شیرین میگیرد. وعده چند برابر شدن یارانهها، به شرط آنکه فلان شخص رئیس جمهور شود، نوعی کنش افراطگرانه برای فریب افکار عمومی است…
افراطیون گاهی حتی مظاهر زندگی مدرن را تخطئه میکنند، آموزش و پرورش جدید را وسیلهای برای غربی شدن و انحراف میخوانند و حتی «برنامههای بهداشتی» را توطئه استکبار میدانند …
افراطیون، معمولاًبرای منابع ملی اهمیت و اولویتی قائل نیستند. از بالا رفتن میزان رکود، بیکاری و فقر برای سرکوفت زدن به اعتدالیون، استقبال میکنند، مدام دولت را به خاطر توافق بینالمللی سرزنش میکنند اما هیچ توضیحی نمیدهند که در صورت عدم توافق، چه وضعی به وجود میآمد. افراطیون از یافتن فیشهای حقوقی، نه برای رفع و اصلاح آنها و برقراری عدالت، بلکه برای تخریب و تخطئه دولت اعتدالی لذت میبرند …
هدف آنها از هر حرکتی، نه اصل آن حرکت، بلکه زیر سؤال بردن و نفی منش میانهرو، اعتدالگرا و تعقلی است. برای همین افراطیون هرگز دوست ندارند، ضعفها و کاستیهای طرف مقابلشان رفع یا کم شود، بلکه بسیار علاقهمندند که این ضعفها صدچندان گردد تا با کمک خبرسازیهای راست و دروغ، رسوایی بزرگی به پا شود و نهایتاً تفکر اعتدالی و تعقلی به زیر کشیده شود.
به هر حال، افراط در همه دنیا، با صور و شقوق و نمودهای متعدد و رنگارنگ وجود دارد. ای کاش آنچه حسن روحانی به عنوان گفتمان پیشنهادی دولت با موضوعیت «جهان عاری از خشونت و افراطگری» به سازمان ملل ارائه داد و در مجمع عمومی تصویب شد ـ بر خلاف گفتمان «گفتگوی تمدنها» که در نطفه سقط شد ـ به بار نشیند و در ایران و جهان شکوفه دهد.