اشاره: آقای مهندس توسلی یکی از نزدیکان شهید دکتر مصطفی چمران بوده و خاطرات بسیاری از او در آمریکا و لبنان دارد و آن طور که خود میگوید، واسطه رد و بدل شدن نامههای محرمانه میان پروانه ـ همسر آمریکایی دکتر چمران ـ با وی بوده است. متن زیر حاصل گفتگوی گروه تاریخ شفاهی مؤسسه امام موسی با ایشان است که به مناسبت سالگرد شهادت دکتر چمران در پی میآید.
بنده زمان ورود به آمریکا برای ادامه تحصیل، دکتر چمران را دیدم. البته به واسطه فعالیت در انجمنهای اسلامی از قبل با ایشان آشنا بودم و مکاتباتی داشتیم. در یکی از سفرها او را دیدم و به منزل ایشان وارد شدم. خانمشان پروانه، آمریکایی بودند؛ ولی کاملاً فرهنگ ایرانی داشتند و بچههایشان هم کوچک بودند. آن موقع، در زیرزمینشان ماشین تکثیری داشت که نشریه «فرهنگ جبهه» را تکثیر میکردند و من در مدتی که آنجا بودم، کمک کردم که یکی از شمارهها دربیاید.
در این سفر دکتر چمران من را به محل کارش ـ کمپانی بل ـ برد که یکی از خاطرات فراموشنشدنی من است. محلی که او کار میکرد، جایی بود که ورود به آنجا محرمانه بود. برای اینکه پروژههای ویژه مطالعاتی انجام میشد. دکتر قمر مصنوعیای را که خودش طراحی و ساخته بود، به صورت ماکت توضیح میداد. فضای کاری و تیم کاری نشان میداد که جایگاه علمی دکتر چمران بسیار بالاست.
همسر دکتر با فعالیتهای ایشان در سطح سیاسی کاملاً آشنا بودند و دکتر چمران را با آگاهی انتخاب کرده بودند. وقتی شما با خانمشان صحبت میکردید، کمتر متوجه میشدید که شخصیت آمریکایی دارند. خیلی با روحیه دکتر چمران نزدیک و آشنا بودند.
دکتر چمران بسیار بامحبت، صمیمی و دوستداشتنی بود؛ یعنی کمتر کسی بود که در کنار دکتر چمران قرار بگیرد و روحیه انسانی او مخاطب را جذب نکند. به رغم جایگاه علمیاش، رفتار کاملاً متواضعانهای داشت و با خانواده و فرزندانش بسیار محبتآمیز رفتار میکرد. یکی از پیچیدگیها و مشکلات چمران، همین جداشدن از زندگی بود.
مهندس بازرگان، دکتر چمران را به امام موسی صدر معرفی کرد و هم امام صدر و هم دکتر هر دو از این پیشنهاد استقبال کردند. دکتر چمران ایدهآلهای خودش را در محیط لبنان و در خدمت به محرومین لبنان دید و پیشنهاد امام موسی صدر برای مدیریت هنرستان فنی را پذیرفت.
چمران بسیار شیفته آقاموسی بود. واقعاً شیفته آقاموسی صدر بود و نوعی آقاموسی صدر را تقدیس میکرد، به خاطر ایثار و فداکاری و بینش عمیق اجتماعی که امام موسی صدر داشت و خود چمران هم از این نظر هماهنگ بود. این هماهنگی فکری این پیوند را به وجود آورده بود که هم امام موسی صدر نسبت به مرحوم چمران خیلی علاقهمند بود، هم چمران نسبت به امام موسی صدر کاملاً شیفته بود.
شرایط سخت آن سالها در لبنان، برای پروانه قابل تحمل نبود. دکتر چمران دو انتخاب داشت: یا با همسر و فرزندانش به آمریکا برگردد، یا در کنار جوانهای محروم لبنان بماند. چمران دومی را انتخاب کرد. وقتی نامههای عاشقانه پروانه را برای چمران به یاد میآورم که چه علاقه قلبی و نزدیکی با همدیگر داشتند و جدا شدند، میبینم واقعاً انتخاب سنگینی برای چمران بود و فقط شخصیتهایی مثل چمران میتوانند در این دوراهیها، این چنین تصمیمی بگیرد. آدم عادی نمیتواند چنین تصمیمی بگیرد.
رابطه چمران با همسرش عمیق و عاطفی بود. در زمان حضور چمران در مصر برای گذراندن دوره نظامی، رابط او و سایر ایرانیان با خانوادههایشان بودم. گروه اولی که به مصر رفتند، پنج نفر بودند و من رابط کسانی بودم که خانوادهشان در آمریکا بود، بهخصوص دکترچمران. آقای دکتریزدی با خانوادهشان رفته بودند؛ اما وضع دکتر چمران کاملاً متفاوت بود. دکتر چمران خانم و بچههایش را اگر اشتباه نکنم، از ویرجینیا به کالیفرنیا برد. خانواده همسرشان امکانات مالی خوبی داشتند؛ بنابراین میتوانستند از خانوادهشان نگهداری کنند؛ اما بخش عاطفی حل نشده بود.
من مسئولیت داشتم که از دکتر برایشان خبر ببرم؛ چون آنها نمیدانستند دکترچمران کجا رفته. به لحاظ امنیتی نمیشد در جریان باشند. من تنها رابطی بودم که باید ارتباط اینها را در این مدت با دوستانی که در مصر بودند، برقرار میکردم؛ بنابراین در شرایط سختی قرار داشتم. باید نامه دکترچمران را باز میکردم، به لحاظ امنیتی چک میکردم و قسمتهایی را که تناسب داشت، منتقل میکردم. من خودم بسیار متأثر بودم از شرایط روحی همسر ایشان و ناراحتی ایشان از دکترچمران. چون واقعاً دکترچمران و همسرشان به همدیگر عشق میورزیدند و خیلی به هم نزدیک بودند. جداییشان خیلی سخت بود و از این بابت من بسیار متأثر بودم و تأثر چمران هم در زندگینامهاش کاملا منعکس است؛ ولی عشقش به اعتقاداتش و خدمت به مردم و آن نگاه آخرتنگر و عارفانهای که داشتند، همیشه بر ارتباطات عاطفی شان غلبه میکرده است.
وقتی که پروانه از لبنان به آمریکا میرود و زندگی تنهایی که دکترچمران داشته، آقا موسی همیشه نگران دکترچمران بوده و پیشنهادهایی مطرح میکنند، ولی ایشان راضی نمیشدند که بالاخره، در شرایط ویژهای وقتی خانم غاده را پیشنهاد میکنند و با آن نزدیکیهای فکری که فراهم میشود، این ازدواج شکل میگیرد. من فکر میکنم اگر پیگیری آقا موسی صدر نبود، دکتر چمران زیر بار ازدواج نمیرفت.