فضایل فراموش شده
آیت‌الله‌العظمی حسین مظاهری
 

فضیلت حیا

حیا فوق العاده مقدس است و آثار فراوانی دارد؛ به‌ اندازه‌ای مهم است که پیغمبر اکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع) فرمودند: کسی که حیا ندارد، دین و عقل ندارد: «من لا حیاء له، لا دین له»، «من لا حیاء له، لا عقل له». حیا اقسامی دارد که یک قِسمش حیا در خانه است. افراد در خانه باید از نظر گفتار و کردار و لباس متعارف باشند. پسر یا دختر حق ندارد در خانه ـ ولو در مقابل خویشان ـ نامتعارف باشد؛ آن مختص زن و شوهر است. اگر زنی بخواهد در مقابل دامادش نامتعارف باشد، جایز نیست و خلاف حیاست. دختر از نظر لباس و نشستن و همه نظر در خانه، حتی در مقابل پدرش باید متعارف باشد. اینکه محرَم است، حرفی است و ادب و حیا را مراعات‌کردن، حرف دیگری است. پدرشوهر که عروس مثل دخترش است، اما همین عروس خانم آنطور که پیش شوهرش است، نمی‌تواند پیش پدرشوهرش باشد و پوشش باید مراعات شود.

خیلی تأسف دارد که دشمن توانسته با ماهواره‌ و اینترنت به حیا ضربه بزند و حسابی هم زده است! همه باید حیا را در خانه مراعات کنند. قرآن می‌گوید در مقابل بچه‌ها که بالغ هم نشده‌اند، باید متعارف بود. می‌فرماید بچه ممیز تو هم حق ندارد در وقتی که پیراهن خواب به تن داری، تو را ببیند. قرآن از طرف کسی است که ما را ساخته و ما را خوب می‌شناسد و مصالح و مفاسد ما را خوب درک می‌کند. اگر دنیا بخواهیم، اگر آخرت بخواهیم و اگر بخواهیم فساد اخلاقی در خانه و اجتماع نداشته باشیم، باید به این نکات قرآن توجه کنیم. احدی پیغمبر اکرم(ص) را در پیراهن خواب ندیده جز زنانش. حتی روایت داریم که قبل از بعثت، وقتی می‌خواست بخوابد، تا چراغ خاموش نمی‌شد، لباس رو را درنمی‌آورد. بعضی اوقات عمویش حضرت ابو‌طالب می‌گفت: لباست را درآور و بخواب، می‌فرمود: صبر کنید تا چراغ خاموش شود. آنوقت هنوز بعثتی نبود، آنهم در آن محیط پر از بلا و فساد!

این راجع به خانه بود، و اما راجع به خارج خانه: مرد باید لباس متعارف داشته باشد به طوری که برآمدگی بدنش پیدا نباشد. وقتی مرد چنین است، معلوم است که زن چه باید بکند: «یا ایّها النّبیُّ قُل لأزواجک و بناتک و نساء المُؤمنین یُدنین علیهنّ من جلابیبهنّ، ذلک أدنى أن یُعرفن فلا یُؤذین: اى پیامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوششهاى خود را بر خود فروتر گیرند؛ این براى آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند، [به احتیاط] نزدیکتر است.» (احزاب، ۵۹) یا رسول‌الله، به همه زنها بگو که چادر سر کنند. چه زنها و دخترهای خودت و چه زنهای غریبه، همه چادر سر کنند؛ برای اینکه وقتی چادر سر کنند، برآمدگی‌های تن پیدا نیست که مرد از عقب او نگاه کند و تحریک شود و این مصائبی که الان پیدا شده، پیدا ‌شود. معلوم است چه مفاسدی پیش می‌آید که الان آمده است و ما بی‌اعتنا شده‌ایم و فکرش را نمی‌کنیم که ناموس ما در مخاطره عجیبی واقع شده است.

شما خیال می‌کنید که چادر را از دست دادید، نفعی کردید؟ خیر، چادر علامت شخصیت است. اصلاً نصف بیشتر این فساد اخلاقی بر اثر بی‌چادری است. برجستگی تن زن نباید نمایان باشد حتی برای محرم‌ها؛ اما الان در صدی نود مانتوها پیداست و این بی‌حیایی و خلاف اخلاق است. شیطان از کم شروع می‌کند، اما به کم قانع نیست. اول که می‌خواهد شروع کند، می‌گوید مانتو و چادر چه فرق می‌کند؟ باید سر تا پا پوشیده باشد، الان سر تا پا که پوشیده است حال چادر باشد یا مانتو باشد! سال اول انقلاب من در همین اصفهان منبر می‌رفتم و گوشزد کردم که‌: در آینده این مانتو خیلی ضرر دارد؛ مواظب باشید که زنها مانتویی نشوند. پیغمبر اکرم(ص) می‌فرمود: «شرورترین افراد، زنی است که حیا نداشته باشد.» حالا این طرز حجاب زنهاست!

اینکه موی سر پیدا باشد، بچه‌بازی نیست و ما ساده گرفته‌ایم. پیغمبر(ص) از معراج برگشته بود و می‌گریست، زهرا هم گریه کرد. گفت: زنهایی را در آتش جهنم دیدم که به مو آویزان شده بودند. جبرئیل گفت: «اینها زنانی هستند که مویشان را نامحرم دیده است.» اول مانتو بود و روسری و روگرفتن و مانتو تا روی پا و کم‌کم کوتاه می‌شود و حالا مثل یک کت و شلوار شده است و باز اگر رها کنیم، کوتاهتر هم می‌شود! شیطان جنی و انسی از کم شروع می‌کنند؛ اما قانع نیستند. تا برساند به آنجا که بالاتر از آن بی‌دینی نشود. جامعه ما خیلی بی‌حیا شده است. این لباسش و آن طرز گفتار و کردارش! بازاری که یک وقتی سر تا پایش را تقدّس گرفته بود؛ آن وقتی که من در مدرسه صدر طلبه بودم و در بازار رفت و آمد داشتم، این بازار تقدّس خاصی داشت. تقیّد به ظواهر شرع داشتند، حالا همه بی‌اعتنا هستند و با همین زنها خرید و فروش می‌کنند. یک مانکن برهنه در مغازه می‌گذارد و به خاطر یک بلوز، عفت عمومی و حیا را ضربه می‌زند. اینها خیر نمی‌بینند. ما هم عاقبت بخیر نمی‌شویم برای اینکه اینقدر بی‌توجه هستیم. اصفهان شهید داده و این شهدا نفرین می‌کنند. به معلولی ‌گفتم: «حالت چطور است؟» ‌گفت: «آتش زغال روی دست چقدر می‌سوزاند؟ دل من از فساد اخلاقی این‌طور می‌سوزد. ما رفتیم معلول و مجروح شدیم و برادرهای ما شهید شدند، برای اینکه این فساد اخلاقی را داشته باشیم؟» همه جا هست: در خانه با این ماهواره‌ها و بعضی از فیلم‌های تلویزیون. در ماه مبارک رمضان، تلویزیون همه شده سریال! یک سریال پیدا کنید که حیای اسلامی را رعایت بکند. کجا اسلام می‌گوید که این خنده‌های زن با مرد درست است؟ کدام مرجع تقلید می‌گوید که درست است؟ خنده زنها در مغازه‌ها و اهمیت دادن به بی‌حجاب و بدحجاب به خاطر اینکه یک بلوز یا یک جفت جوراب یا کفش به او بفروشید! کدام مرجع تقلید این را امضا می‌کند؟

سر تا پای ما شده بی‌حیایی: در خانه بی‌حیایی، در کوچه بی‌حیایی و این نمی‌شود. مرحوم آیت‌الله اراکی زمان طاغوت در صحن مطهر حضرت معصومه(س) نماز جمعه می‌خواند. بعضی اوقات می‌گفت: «خدا دیرگیر است، اما سختگیر است!» خدا دیر می‌گیرد، اما وقتی می‌خواهد محمدرضا را بکشد، بیست و پنج کیلویش می‌کند و در مصر می‌کشد. حُسنی مبارک را آوردند گذاشتند در قفس! هرچه ‌گفتند گناه نکن و با اسرائیل نساز؛ نشنید و در حالی که می‌توانست فرار کند، خدا نگذاشت، حالا خودش و بچه‌هایش گیرند و چه ذلت عجیبی! وقتی انسان به دین بی‌اعتنا شد، خدا غیرت دارد و غیرتش هم خیلی زیاد است، اما حلم دارد و وقتی حلمش سر آمد، وضع خیلی بد می‌شود. انشاءالله به برکت شهدا و معلولین و مجروحین و نظر لطف امام زمان، این وضع پیش نمی‌آید، اما احتمالش بس است که یک وقت خدا غضب کند و اگر خدا غضب بکند، دیگر نمی‌دانیم که به کجا می‌رسد!

ابراهیم(ع) و نمرود

خدا خیلی با نمرود راه آمد. حضرت ابراهیم هرچه می‌گفت، قبول نمی‌کرد و ادعای خدایی هم کرد؛ اما حضرت ابراهیم صبر کرد و حتی به آنجا رسید که او را در آتش انداختند، اما خدا نخواست که بسوزد و «یا نارُ کونی بَرداً و سلاماً علی ابراهیم» را نشان داد. ای مردم، ببینید که خدا هست؛ ببینید که خدا ولیّ خودش را در وسط آتش نجات می‌دهد؛ ببینید و متنبّه شوید! الان هم از این معجزه‌ها زیاد است و می‌گوید: دست از این بی‌حیایی و فساد اخلاقی بردارید و بترسید! اما نشد که حلم و عفو خدا شامل حال نمرود شود. اصلاً در تاریخ هست که این‌طور افراد باید با ذلت بمیرند؛ یعنی علاوه بر آتش جهنم، باید با ذلت بمیرد تا جهنم برود. بدیها اینها را گرفته است؛ لذا نمرود لشکر آورد در بیابان که می‌خواهم با خدا بجنگنم! دید که حضرت ابراهیم تنها آمد؛ پس لشکر خدا کجاست؟ ناگهان پشه‌ها آمدند و هر کدام در دماغ یک نظامی می‌رفت و مغز را می‌گزید و نظامی می‌افتاد روی زمین. نمرود فرار کرد رفت روی تختش نشست تا فکر کند. به آن پشه خطاب شد: برو در دماغش، اما او را نگز. رفت در دماغ نمرود؛ می‌آمدند با چیزی به سرش می‌زدند؛ وقتی می‌زدند، پشه ساکت بود و همین که نمی‌زدند، وزوزش بلند می‌شد. بالاخره همین طور زجرکش شد! اگر بنا شد که حرف‌شنوی از خدا نباشد، یعنی در مقابل خدا قد علم کرده‌ایم و جنگ با خدا، پیروزی ندارد!

پایان بنی‌امیه

بنی‌امیه خیلی بد کردند. حتی امام حسین را کشتند، اما خدا با اینها راه آمد، تا آن خلیفه آخر که مروان حمار بود. ابومسلم خراسانی مسلط شد و مروان فرار کرد. افراد ابومسلم تعقیبش کردند. هرکجا رفت، هر ده و شهری که رفت، راهش ندادند؛ رفت به یک بیابان در خرابه‌ای منزل کرد. لشکر خراسان رسید، از ترس دستپاچه شد، از اسب پیاده شد تا بول کند، در همان حال او را گرفتند که یک عرب گفت: «ذهبَ الدوله بالبوله: دولت بنی‌امیه به یک ادرارکردن از بین رفت!» آوردند پیش ابومسلم، جسارت کرد، زبانش را درآوردند و انداختند پیش گربه، او هم آن را خورد. کسی آنجا بود گفت: «لااله الاالله! چند روز قبل او زبان غلامش را درآورد و انداخت همین گربه خورد!» اینها تاریخ است. یازده جا در قرآن می‌خوانیم که تاریخ بخوان؛ اما نه اینکه سرسری بخوانی. قرآن خیلی تاریخ دارد و ما باید توجه داشته باشیم که این بی‌حیایی که الان در جامعه حکمفرما شده و نعمت بزرگی را که از دست داده‌ایم، خیلی خطر دارد. باید همه مواظب باشیم که خدا غضب نکند. بی‌حیایی و بی‌عفتی و بی‌غیرتی که هم در خانه هست و هم در کوچه و بازار و خیابان، خیلی ضرر دارد؛ لاأقل ضررش این است که برکت از عمر و کسب و مال ما برداشته می‌شود و زندگی توأم با غم و غصه و دلهره و اضطرابی خواهیم داشت تا بمیریم.

نسخه مناسب چاپ