(وما ادراک ما لیله القدر) کافیست تا هر قلمی سیاهی عجز و هر زبانی لکنت ناتوانی را در توصیف این عظمت اقرار کند.پس آنچه گویند و گفتهاند حقیقت این لیله مبارکه نیست بلکه تفسیر گونهای است بنا به ظرفیت علمی گوینده.از این رو هرچه مفسر به نشان آموختگی سزاوارتر باشد تفسیری صوابتر از این شب نورانی خواهد داشت گرچه هرگز به کنه آن نخواهد رسید.
قدر باران است که برهمه میبارد خواه عاصی و خواه مومن.مهم آنست که بدانی وباورکنی که خشکیده ای،تشنهای و نیاز به این برکت داری.آنگاه است که میرویی و زنده میشوی.
قدرفرصتی است که معبود به بنده خویش عنایت کرده است برای انابه.چراغ است تا انسان میزان انحرافش را از راه دوباره ببیندوبرگردد.
قدر خویشتن اندیشی است.جستجوی حقیقت خویش است.همان عرف نفسه تا آدمی سیری دوباره را در چیستی و چرایی خود آغاز کند وبیابد آیا آنچه هست و آنچه میکند با خلیفه الهی خود همخوان و همسنگ است؟
قدر عشق عاشق است به معشوق و عجیب حکایتی است که خالق عاشق آفریده خویش است واگر این نمیبود بهانه توبه را برای او نمیگذاشت.
ذات رحیم بندگان را به ضیافتی عظیم فرا میخواند. ندای ادعونی بیشترازپیش طنین میاندازد واجابت از همیشه نزدیکتر است.
وازاین سو بنده با زاری «الغوث» به دامن امن الهی پناه میآورد و از هرچه و هرکه جز اوست خلاصی میطلبد.
درقدر همانگونه که استغاثه میکنی شکرگزاری وهمانگاه که شکر میگویی معترف به آنکه هرگز از عهده سپاسش بر نیامده ای.چرا که قدر نعمت بزرگ دیگری است که برتو ارزانی شده است.درعین اینکه در آن واقعی بایدبیندیشی که این نعمت عظیم هم از اوست وبراین نعمت هم شکری واجب.
اینگونه است که وا میمانی در کرامت این ذات مهربان که نعمت در نعمت به تو میبخشاید و دنیادنیاتورا زیر بار منت خویش مینهد.
اینک تویی
و او
ویک قدر دیگر
تاچه اندازه به خویش و اعمالات بیندیشی وچقدر اورا ناظر و حاضر بدانی و قدر را در چه وسعتی قدر بدانی.
مصطفی صابری ـ کرمان