اشاره:«تناقض ابروها»عنوان چهارمین دفترشعر«بهروزقزلباش»،شاعرمطرحروزگار ماست. این دفتر شامل هفتاد قطعه شعرسپید با درونمایه شعرعاشقانه- اعتراض است که مخاطب آن بزرگسالانند. شاعره نامی،خانم سودابه امینی،نقدی مبسوط و مفصل بر این مجموعه نوشته و به بررسی شعر شاعر و ویژگی های تکنیکی و فرمی و محتوایی آن پرداخته اند که بخش اول آن را پنجشنبه پیشین در همین صفحه از نظر گذراندید. اینک، ادامه و قسمت پایانی این نقد را در این شماره پی می گیریم.
***
«… و دستانت چه برف سپیدی داردر در پیراهن آبی منرهوای این بارشردر ابرهای سیاهی که میرسد از فردار تمام راه های رسیدن بسته است.» (۱۳)
اما شاعر باز تعریف معشوقه از خویشتن خویش را به خود او واگذار میکند و در این موضوع نیز موفق بوده است. شعر « ابعاد چندم تو» را در صفحه ۱۱۲مرور کنید.
هندسه مفهومی
اگرشاعران سمبولیست معتقدبودند که شعر باید از راه آهنگ کلمات ،حالات روحی واحساساتی را که امکان بیان مستقیم آنها نیست به خواننده یا شنونده القا کنند و اگر به زعم این شعرا، استفاده از نماد موجب میشود که شعر و اثر سمبولیستی را هرکس بنا به درک و احساسات خود بفهمد، و اگر شعر کهن فارسی دربعضی از انواع از سمبولها ونمادها بهره گرفته است؛ امروز و به ویژه از دوره نیما به بعد شعرفارسی از وجوه مختلفی دچار دگرگونی شده است. نمادسازی وسمبولیسم جای خود را به مفهوم سازی درشعرداده است .
پیش از این کلمات مرکز ثقل مفهومی در شعر بودند که اکنون مصراعها وگاه کل متن جای آن را گرفتهاند و کلمات در ساخت و ارائه مفهوم مورد نظر شاعر نقش کمرنگتری را به عهده گرفتند.
درچنین وضعیتی، شاعران به جای استفاده از نمادها وسمبولهای رایج درشعرکهن، باید تلاش ذهنی بیشتری میکردند تا بتوانند شکل درونی شعر خود را متناسب باسازههای مفهومی مورد نظرخود طراحی کنند. این مهم در دفتر تناقض ابروها رخ داده است، بیآنکه از بار ارجاعات کلمات آن کاسته شود، به جز در بخشهایی که شاعر عمداً به واسطه شخصی نگاری رمزگان، رمزگشایی شعر را دست نیافتنی کرده است، به واقع میتوان گفت که هندسه مفهومی شعر به صورت کامل تری اتفاق افتاده است.ارجاعات تاریخی، ادبی، و عرفانی کلمه «می»را به خاطر آورید. واضح است که وجوه مختلفی از منظر شناخت شناسی از «می» وسعت مفهومی آن را تا چه اندازه گسترش میدهد. این در حالی است که خواننده تنها یک کلمه خوانده است. «می» در تناقض ابروها ارجاعات تاریخی ادبی و اجتماعی-عاشقانه خود را از فضای مدرن زبان اخذ میکند ، بیکه مسیر تداعی معطوف به زمینه سنتی را از آن دریغ کند.
به نمونه زیر از این منظر توجه کنید(۱۴):
«آرامش کوهستانردرگورر شکارچیانر زیر پای شیرهای سنگی(۱۵)رچه میتوان کرد؟ر از رنگهای خزان در باد…»
نمونه ای دیگر(۱۶): به ارجاعات کلمات«پیراهن- گرگ-خنجر- خونین- دستهای بریده-چاقو- پوست – رگ» در سطرهای زیر توجه کنید.
«…چنگ میزندر پیراهن مرا گرگی ر در خاطرات خنجر خونینی رکه دست های تو را بریده بودرچاقو کلمه تیزی استرکه بر پوست این شب سیاهرانتظار رگ مرا بن بست است…»
به شخصی نگاری رمزگان در سطرهای زیر در بخشی از شعر« ای وای…»(۱۷)توجه کنید:
«بیهودگی در چشمهای تو نیست، نازنینربر دیوار چهارم غربیر نه تابلویی که تو را گریه میکندر بر دست های زمستان پنجم، مطهری رکه سردی تو رارجاوید میشود.»
نمونهای دیگر(۱۸):
«…تو در کلمات منی رمثل خونی که میریزدر آن جا که خانهاتر شماره خودش را هفده باشد.»
نمونه ای دیگر(۱۹):
«…وخانهای که نمیخواهی راز پلههای ابدی زیر زمین رپایین میرود هنوز. ردر ارتفاع چهارم چشمانتراز عمق پلههایی که از قیامت بر میگردندربالا نمی رود …»
و بسیاری دیگر از پاره تناقض ابروها چنین است.
معماری معنای شعر
مهندسی مفهومی شعر، نیازمند معماری معنای شعراست و به چند عنصر مهم نیازمند است .
۱ــ دایره واژگان منتخب شاعر ونحوه بهکارگیری وچینش آنها به گونهای که شخصیت متن موردنظرشاعر رابه دست دهند.
۲ــ فضای حسی عاطفی حاکم برشعر،شامل فضای سرد،فضایگرمرفضای تلخ رفضای شیرین و…فضای عاطفی بینپرسوناومکانها،زمانها،اتفاقها
وشخصیتهای برساخته و برخاسته از ذهن ،دنیا و زبان شاعر
۳ــجغرافیایشعر:شاملجغرافیایفرهنگیرجغرافیایتاریخیر جغرافیایمعنویر جغرافیای جنسیتیرجغرافیای زبانرجغرافیای مسلط بر فضای حسی- عاطفی که محل استقرار شاعر در آن جغرافیاست و …
۴ــ نحو روایت:روایت فردیرروایت جمعیرروایت مبتنی برخیالرروایت مبتنی برواقعیت و…
۵ــ طراحی شخصیت
۶ــ انتخاب پرسونا و برقراری نسبت بین پرسونا و سایر شخصیتهای شعر
۷ــ فضای اجتماعی حاکم بر شعر
۸ــ تجسم تخیل شاعر در؛ تصاویر ساکن و جاری
۹ــ بافت زبانی شعر وتناسب آن با مفهوم شعر
۱۰ــ کادربندی(اسکلتسازه)اشعار:شروع وپایانرمرکز ثقل یا مراکز ثقل مفهومی شعر
تمام عناصری که از آنها یادشد، در نسبت با یکدیگر و متناسب با طراحی مورد نظر شاعر- معمار د رایجاد هندسه مفهومی شعر نقش دارند. در تناقض ابروها این هندسه به نحو بایستهای سامان یافته است و این شامل مجموعه اشعار«تناقض ابروها»ست.
در زمـان نیما وشاگردان برجـسته او نیز این کــار در ســاختار تک شعرها اتفاق افتاده است؛ مثلا در شعرهایی مثل «داروک»؛ «آی آدمها» و«مهتاب» نیما، «نشانی» سهراب سپهری و شعر «زمستان » اخوان از این منظرشعرهایی قابل تاملاند.
ضرورت تکرار
در عصر سرعت و تراکم اطلاعات، فرصت برای اندیشیدن به معانی عمیق اندک است کوتاه نویسی درداستان،استفاده از رسانههای شنیداری، و… برای اثرگذاری برمخاطب ،از تمهیداتیاستکه صاحبان اندیشه به کار میبندند. دراین میانه شاعران نیز برای ارتباط بیشتر بامخاطب از روشهای متناسب با شرایط امروز بهره می برند.
اگرنیما وشاگردان ممتاز او هندسه مفهومی درتک شعرها را جایگزین سمبولیسم پیش از خود کردند؛ شاعران امروز به دلیل تعدد صداها نیازمند این هستند که برای شنیده شدن بیشتر و اثرگذاری بر مخاطبان خود به تکرار مفهوم در اشعار متعدد بپردازند. مبنای اثر بخشی شعر بر مخاطب از سوی شاعر بر تعدد وکثرت شعر است و وحدت مفهوم. شاعر امروز برای به یاد ماندن در حافظه ادبی جامعه مخاطبان خود تکرار مفهوم را جایگزین سمبولیسم درشعر میکند. این امر البته به شرایط واقعی جامعه مخاطبان نیز مربوط است .یکی از این روش ها تکرار مضمون یکسان درقالبهای متکثر است که شرح آن رفت.(مفاهیم صریح خیانت را در جای جای«تناقض ابروها» ملاحظه کنید)
تصور اجتماعی
اولین عامل در انتخابهای ما تصوراتی است که از مسائل مختلف پیرامون خود داریم؛چون غالباً نگاه ما به آنها رفتار ما را با آنها تعیین میکند.
فرد از برخورد با اشیا،قوانین،آیینها، اصول و افراد برداشتهایی میکند که غالباً با برداشتهای دیگران متفاوت است.انتخاب شدگی شاعر برای روایت تصور آن بخش از من شاعرانه او که به منزله ضمیر جامعه ظاهر می شود در نگاه و رفتار شاعر با موضوع تعیین کننده است.اما آنجا که شاعر از من فردی خود حرف میزند، مخاطب را با معشوقه تنها میگذارد و میگذرد.
رفتار او و موقعیت او و نام و نشانی او با توصیفهای جانشین اسم از معشوقه خود نمایی میکند که استعارهای از جامعه در صورتی دیگر است. برای همین است که تصورات اجتماعی مخاطب«تناقض ابروها»به محض خواندن اولین شعر این کتاب از خلوت شخصی او خارج میشود و به صحنه شعر، که همان صحنه اجتماع است پرتاب میشود :
«تو اتفاق افتادیر درصفحات حوادث روزنامههار نامی از تو نبودر عشق رحادثهای شبیه تو بودر که رو به روی آینه افتادر و بعد از این دیگرر صفحات حوادث روزنامه رار بدون نام تور امضا نمیکنمر…»(۲۰)
می دانیم که صفحات حوادث روزنامه سرشار از اخبار عبور از خط قرمزهای اجتماعی است؛ سرشار از کشمکشهای عاطفی؛ اضطرابها و رنجهایی که انسان خود به دوش خود مینهد و باشگفتی و به ناگزیر ؛خویشتن را درآینه آن به تماشا مینشیند.
اگر زمستان اخوان، مخاطب را دچار سرمای عاطفی میکند(یا سرمای عاطفی مخاطب را به رخش میکشد)،« تناقض ابروها» مخاطب را دچارحس تند خشونت ؛تیغ وتهدید میکند؛ یاد آور خشونت و تهدید و تیغی است که مخاطب در معرض آن است که البته ویژگی هر دو فضا خارج شدن از تعادل عاطفی ست.
کلمات، معانی، تصاویر، تأثرات، واقعیت، خیال، منطق، نحو سنت و شرایط اجتماعی، همه و همه درهمنشینی بایکدیگر قرار میگیرند تا پریشانی امروز آدمی را به تصویربکشند. انتخاب جغرافیای زبانی خاص(صفحه حوادث روزنامه) از سوی شاعر، انتخاب بسیار هوشمندانهای است. اشخاص، اشیا، رنگها، مفاهیم بنیادی فکری، عواطف سرگردان درمتن شعرها وحتی عناصر طبیعت؛ همه وهمه در ارتباط با همین جغرافیای زبانی در «تناقض ابروها» معنا میشوند . به خاطر این طراحی هوشمندانه برای شعرهای این کتاب باید به شاعر دست مریزاد گفت .
من نویسی فردی واجتماعی
مـدل انتخابی شاعر در«تناقض ابــروها» مــن نویسی است .خود نویسی- خویشتن نگاری که گاه به نیابت از شخص ثالث مثلاً معشوقه انجام شده است.
پرسونای تناقض ابروها عاشق است ، اما نه عاشقی که درشعرکهن فارسی سراغ داریم و نه عاشقی که در عاشقانههای معاصر خواندهایم و نه حتی عاشقی که درشعرهای بهروزقزلباش درکتابهای شعرچاپ شدهاش پیش از این خواندهایم. عشق «تناقض ابروها»درتناقض باهمه عشقهای پیشین درشعر فارسی است .هندسه مفهومی «تناقض ابروها» دارای یک مفهوم در هسته مرکزی مثلثی است که از اتحاد و امتزاج عشق وخیانت و مرگ (خشونت)حاصل شده است. معشوق و عاشقدرتناقضابروها،هریک قربانی شرایط ناگزیر(خیانت و مرگ)خویشاند تا چشنده لذت شعور و فرزانگی شاعرانه بر آمده از زیستی عاشقانه نباشندکه به دلیل خیانت، صورت و سیرتی محال یافته است.
می دانیم که شارل بودلر(۲۱)نخستین شاعر مدرن به معنای حقیقی کلمه بود. او نه فقط سرحلقه همه شاعران مدرن، بلکه به تعبیری نیای تمامی روشنفکران مدرن محسوب میشود. بودلر نخستین هنرمندی بود که ابهامات وتناقضات مدرنیته وآمیختگی زیبایی وزوال وفرهنگ وفساد زندگی مدرن را تا به آخر و باچشمان باز تجربه کرد و آنها را هم درشکل وهم درمحتوای اشعارش جلوهگر ساخت .قصد من از اشاره به این نکته، مقایسه شاعر تناقض ابروها با شارل بودلر نیست. بودلر آدم دیگری است و از فرهنگ دیگری و این یک نیز متعلق به جهان دیگری است که تماشایدیگری دارد و بر زوال زیبایی دیگری دچار است؛ اما درشکل گیری هندسه مفهومی شعرهای تناقض ابروها،مؤلفههای زندگی اجتماعی امروز، همان نقش و اثر بخشی را بر شعر های قزلباش داشتهاند که مؤلفههای زندگی اجتماعی بودلر در اشعار بودلر.
عشق دربستر جامعه اکنون ایران چرخشهایی داشته به گونهای که روایتگر انحطاط وگاه سقوط ارزشهای اجتماعی وفردی ماست .
شاعرتناقض ابروها درنسبت باجامعه اکنون خویش ،آمیختگی زوال و زیبایی را دستمایه اشعارش در این کتاب کرده است. سقوط سهمگین عشق و به خط خیانت افتادن او درجهان تناقض ابروها در لایه اول شعر، نوعی روایت شخصی یا من نویسی فردی است. به لایه دوم شعر که وارد میشویم، منهای متعددی راوی این عشق آلوده به خیانتاند که شاید شما هم جزو آنان باشید و درلایه سوم ابعاد سیاسی عشق وارزشها؛ ارزشهای از دست رفتهای خودنمایی میکنندکه موجبات اعراض و اعتراض شاعری را فراهم میکند که دچار توطئه شده است.
توطئهای که درگره گشایی این توطئه، خوشی را در پی ندارد بلکه به توصیهای ختم میشود که میگوید:«بگذار جنهم باشد»(۲۲)به این ترتیب جهان عاشقانه فردی شاعر با جغرافیای جهان شعر او برابر و به قدر تاریخیت مضمون خیانت و عشق، گسترش پیدا میکند.اما او تنهاست، نگاه کنید:
«حالا تو ماندهای ر و روایتی که نبودراین شکل تازه عقاب استر روی صندلیهای سیاه وسپیدر و ابعاد تازه شمار برصندلیهای رنگین، در ارتفاع پنجم دیگر ر درحجم اسم کوچک آن نامردر این تیغر تقاص خون برادر من است ر از تمام رنگ های قرمز جهان ر درشب خون!»
هندسه مفهومی در تناقض ابروها
شاعر تناقض ابروها دوجغرافیا را دریکدیگر ضرب کرده است.فضای عاشقانه که به جهان کاملاً شخصی شاعر پیوند میخورد و فضای اجتماع با وقایع روزانه و شبانهای که از آن میگذرد. حاصل ضرب این دو افق در ذهن شاعر،گرهخوردگی بین دو اقلیم ظاهرا متنافری است که به یگانگی و انطباق در درون و برون خویش رسیدهاند.
حالا نه تنها تنافری بین آنها نیست بلکه تلاقی بین دو دنیا محرز است. از منظر مفهومی، مثلث«عشق ، خیانت و مرگ» مرکز اندیشه، عاطفه، خیال و زبان شاعر در تناقض ابروهاست.
نظام نشانه شناسی بصری و نظام نشانه شناسی مفهومی این دفتر بــا اتـکاء بــه همین مثلث طرح ریزی شــده و قــابل باز خــوانی و باز شناسی هستند. بنابر این از هر نقطه از کتاب که شروع به خواندن کنیم، به همین مثلث میرسیم .مثلثی که دنیای فردی و اجتماعی شاعر را در برگرفته و او را دچار اعتراض بزرگی کرده است؛ اعتراض به تهی شدن از ارزشها.
ارزشهایی که در گذشته بوده و اکنون نیست. و عمد در محذوف دانستن آنها ، تمهید انتساب مبادرت به خیانت را برای شاعر فراهم کرده است. هرچند به انکار آن بر خاسته باشد.« می تابد ماهر تو فرشتهای ر هم چشم شیطان نمیشوی ر تو ماهیر بتاب بر این غریبه که روزی ر دوستش داشتیر بیدروغ وخیانتر بگذار بگذرد این شبر درپناه تبسمتر ای عشق ر ای کاشهای بودن باهم راردریا میغلتد دردامنتر و میوزد بادر درگیسوانترو باران امار درچشمهای من ر می باردر آرام آرامر و می تابد ماه براین نیمه تاریک.»(۲۳)
برخـی از رمزگـانهای بصـری کـه در تناقـض ابروها به نفع شکل گیری و اثبات مثلث عشق ؛ خیانت و مرگ به کار گرفته شدهاند،عبارتند از: رنگهای گرم، بنفش، قهوهای، رنگهای کثیف ،سیاه وسپید،مشکی
اشیا: تیغ، کفشهای زرشکی، هیزم، شمشیر، عقربهها، پیراهن، تابلو، چاقو، کتیبههای سنگی، عقیق انگشتر،…
عناصر طبیعت:ریشه گیاهان، دریا، سنگ، جنگل، اقیانوس، گرداب، کلاغ، کبوتر، کوهستان ،سیب و …
عناصر و اجزای مکانی: اتاق،گورستان، دیوار، ستون، خیابان، خانه،پنجره ،آیینه،….
فضای عمومی تناقض ابروها، فضای خشک وخشونت بار شهری است که در دایره حوادث بسته شده و تمام عناصر آن درخدمت زوال انسانیت هستند. عناصر خشونت باری که با استفاده از آنها فضای بیمارگون آن افشا شده و درجای جای کتاب دیده میشود. ترکیبها و عباراتی از این دست: «دروغ گرد قرمز(سیب)؛ کتیبههای خیانت؛ سر بریده؛ خنجرخونین؛ زهر؛جنازه چهارم »؛ و… «هرجا که حقیقت کوزه بر دوش میگذردر از تشنگی خانهها،ابرها و چشمها…» و…«دهان شهر چه گورستان بازی دارد»و…«نفرین به اعداد که پلاک خانه تو نیستند» و…«…بیرون پنجرهای که از شعر به کلمه ر راهی نیست…تنهایی تو را ر هیچ خیابانی نمیپرسد»و…«رنگ تنت را میپاشدر برتمام شهرر عطرت که از تمام خانههای شمالی این شهررلرزیدن من است… » و بسیاری از پارههای دیگر شعرهای تناقض ابروها.
تنهایی و سرگشتگی و فریب خوردگی، برای روح آشفتهای که در این شعرها به تصــویر کشیده شده ، درجـای جای کتاب خودنمایی می کند .«خیال این بازیر که «می رسم به آخرخط»مار استر هیچ پله ای مرار به خانه تو نمیرساندر حتی اگر این مارراژدها نشودر بالا میاندازمرخوشبختی تو رار درپنج تاسهای هرگز عصرر برتمام عقربههاربی تو…»حتی وقتی که صورت بازی به خود می گیرد به بلعیده شدن توسط مار میانجامد چنان که در شعر پیش گذشت.
این عشق و این خشونت چندان برای مخاطب شعر لذت بخش نیست وگاه او را از خواندن شعرهای کتاب تناقض ابروها باز میدارد؛ چرا که آدمی گاه از باز خوانی خشونت در خاطرات شخصی خویش نیز دچار آزار و آسیب عاطفی میشود.اما شاعر نمیتواند به احساس خود خیانت کند.هرچند تلخ اما روایت از منظر شاعر صادقانه است، حتی اگر متن گزارش شاعر گم شده باشد.
«متن گمشده:گم میکنی متن مرار در دو چشم صدای ممتد خندانترو حرفی که درکشیده شدنرادامه توست ر سرانجام شکستن رار پنجرهایستر درجدارههای کبودیپوستر حتی دفرخیال این دایره رار درضربان یا من الاهور ضریب تنهایی کسی نیستر تنها تو تشویشی رچرخیدن مرا درخونر تناقض ابروهایتر درمخالفت باهمر چه پرستویی ستر نشسته برادامه گیجگاه ر بالای دوچشمهر بی ترس ازپریدن مرغکهار و نازکای کوچک تپیدنر برای نوشیدن.»(۲۴)
نکته ظریف اما این است که با وجود همه اضطرابها و اعتراضها، نیاز به فریب خوردن در پرسونا او را به خود فریبی (تجاهل العارف بودن) وا دار میکند.
خود فریبی همراه با تردید ، وفا به جای خیانت مألوف از معشوقهای که رفته است و امید در دل نا امیدی . شاعر ناگزیر این پرسش را در جان خویش و همراه با آرزویی نایافتنی طرح میکند که: « آیا… بر میگردی؟» بعید به نظر میرسد. اما چرا باید شاعر را تا لبه نا امیدی محض ببریم؟ بگذار همچنان از خویش و معشوقه و جامعهای که شما آن را زندگی میکنید بپرسد و دلخوش این پرسش بماند… یا پاسخش را مطالبه کند ،هرچند خود معترف به عقیم بودن رویش دوباره باشد که گفته است:« گیاهان در بهاری که نمیرسد رخواهند رویید.»یعنی محال است که گیاهان در بهاری که نمیرسد برویند و تو هم (درست به همین دلیل )بر نخواهی گشت.
« می روی بردامن کوهستانر غروب؛چه رنگ سرخی داردر دردستهای تورگیاهان؛ در بهاری که نمیرسدر خواهند روییدر آیا تو هم بر میگردی؟»
وجود روزنه امید و امید به طلوع سپیده سحر در تناقض ابروها ، به واسطه اعتقادها و ارزشهایی است که اگر نبودند، مرگ در معنای مطلق آن، قطعی بود.
البته که:« این مرگر تقاص خون برادر من است» و در جای دیگری آورده است:« گورستانر کلمه آفرینش نیستر ستون های نامرئی بر واقع بودگیر هم نیستر توییر نشسته رو به روی خودتر منم.»
ـــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت ها:
۱۳ــ از شعر« فاصله»،ص،۸۹
۱۴ــ تناقض ابروها صفحه ۱۲۴
۱۵ــ شیر سنگی روی گور نشانه شجاعت و مرگ سرخ است.
۱۶ــ تناقض ابروها، ص۱۰۰
۱۷ــ همان ،ص ۹۳
۱۸ــ همان،ص۹۸
۱۹ــ همان،ص ۱۰۸
۲۰ــ شعرآغازین کتاب به نام « تو اتفاق افتادی»،ص،۸
۲۱ــ شارل پییر بودلر(ه آوریل هههه – هه اوت هههه) شاعر و نویسنده فرانسوی بود. او علاوه بر شعر به کار نقد روی آورد. شارل بودلر از مطرحترین ادیبان مکتب سمبولیسم بود. او در سال هههه بر اثر یک سکته قلبی واز کار افتادن نیمی از بدنش از دنیا رفت. شارل اولین کسی بود که واژه مدرنیته را در مقالات خود به کار برد .
۲۲ــ نام آخرین شعر تناقض ابروها
۲۳ــ شاعر عاشق، خویش را نیمه تاریک و معشوقه را نیمه روشن یک وجود انگاشته است و در حالی که ماه بر او می تابد، هنوز نیمه عاشق تاریک است.
۲۴ــ شعر صفحه ۴۶ تناقض ابروها
ـــــــــــــــــــــــــــــ
منابع :
۱- ارغنون رفصلنامه فلسفی ؛ ادبی، فرهنگی رشماره ۱۴ سازمان چاپ وانتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامیئ زمستان۱۳۷۷
۲ – مارکوزه، هربرت ربعد زیبا شناختیرترجمه داریوش مهرجویی رتهرانر هرمس۱۳۷۹
۳ – قزلباش ، بهروزرتناقض ابروها رانتشارات هنر رسانه اردی بهشترتهران ۱۳۹۱
۴ – فصلنامه فرهنگستان هنررخیال ۱۷
۵ – داد،سیمارفرهنگ اصطلاحات ادبی