بیزارم از ریاست و سوداش
بیزار از این جماعت کلاش
ما را که اهل منطق و ذوقیم
ناچار کردهاند به پرخاش
عمری است کار ما شده هر روز
یادش به خیر و باید و ای کاش
انگار شد شعار مدیران
اول به فکر جیب خودت باش!
مردم همه گرسنه و اینان
غرق حقوق و عیدی و پاداش
از لقمه حرام، حرامی
گستاخ گشت و پرخور و عیاش
تا ته برنج خورده و ته دیگ
هم کل آش خورده و هم جاش
یارب گدا مباد به مصدر
بالا مباد اراذل و اوباش
دیگر بس است غارت و تزویر
من خستهام از این همه کنکاش
هم حال من از آش، به هم خورد
هم کاسههای داغ تر از آش…