ایرانیان و قوم ژرمن
من فکر میکردم که فقط در جنگ بینالملل دوم (۴۵ ـ ۱۹۳۹ ) که در عصر ما اتفاق افتاد، ملت ایران منتظر بودند آلمانها (بهطوریکه نگارنده در صفحه ۱۸۳ دومین کتابم بهنام خاطرهها و نغمهها، عطر گیسو نگاشتهام) پیروز شده و به ایران تشریف بیاورند و کلک دولتهای استعماری انگلستان و روسیه را بکنند؛ حالا نگو که در جنگ بینالملل اول نیز همانطوریکه فوقاً اشاره شد، ملت ایران چنین انتظاراتی داشتهاند.
شاهد صادق ما، در اینجا نیز همزمان خاطرات عبداللهخان بهرامی در مورد سرگذشت نایب حسین کاشی است که در صفحه ۳۳ مجله خواندنیها شماره ۸۸ مورخ ۲۷ تیرماه ۱۳۵۱ چنین آمده است:
«ماشاالله خان ـ پسر نایب حسین ـ دستور چای و قلیان داد و از اخبار جنگ و اوضاع تهران از ما سؤالاتی میکرد. او پرسید آیا آلمانها در تهران هم قشون حاضر کردهاند؟… در اصفهان بنا به گفتة او، آلمانها قریب یکهزار سوار اجیر کرده و به همه اسلحة جدید دادهاند. ماشاالله خان اظهار داشت، بچههای ما خیلی بهطرف آنها رفتهاند و جزء سواران آلمانها شدهاند، چون آلمانها دوست و طرفدار اسلام هستند.
… اوج سمپاتی ایرانیان از آلمان در جنگ بینالمللی دوم ـ اواخر حکومت رضاشاه آشکار شد و همان است که بنده در صفحه ۱۸۳ کتاب خاطرهها و نغمهها نوشتهام.
«عموم مردم ایران اعتقاد داشتند که ایشان یعنی هیتلر ـ پیشوای آلمان ـ العیاذ بالله معاون امام زمان هستند! و عنقریب قشون ظفر نمون آلمان به رهبری ایشان از دروازههای قفقاز به ایران رسیده و ملت را از شر دولتهای استعماری روس و انگلیس خلاص میکنند… خود هیتلر هم اصلاً ایرانی و اهل کرمان هستند و ژرمن (ژرمان) همان «کرمان» است که حرف «ک» تبدیل به «ژ» شده است!»
هجوم متفقین به ایران
اگر چه مقداری از اصل مطلب دور میشویم، اما از لحاظ پایان دادن به جریان اوضاع ایران در دو جنگ جهانی، شاید تذکار مختصر خاطره مخلص از واقعه سوم شهریور ۲۰، پر بیراه نباشد.
صبح روز سوم شهریور، ۱۳۲۰ که بنده در سنین ۱۳ـ۱۴ سالگی بودم، مثل روزهای دیگر، فارغ از غمهای زمانه که مختص ایام کودکی است، در حجره ـ دفتر ـ نقاشی و قالیبافی محمد
دبیر الصنایع معروف به «دبیر نقاش» استاد خودم که در طبقه بالای سرای با عظمت امینالدوله کاشان قرار داشت، مشغول نقاشی بودم. ساعاتی بیش نگذشته بود که ناگهان از آسمان صداهایی غریب برخاست که ما تا آن زمان چنان صداهای سهمناکی نشنیده بودیم. من و سایر کارکنان آن حجره به اتفاق آقای دبیر با سرعت به بام مرتفع سرای ایمن الدوله برشدیم تا آسمان پر سر و صدا را نظاره کنیم… هواپیماهای ناشناس، این پرندگان آهنین بال، غران و زوزه کشان همچون کلاغان سیه بال و پر در هوا و فضای آبی رنگ و آرام کویر کاشان به جولان درآمده و از عقب آنها صدها و هزاران شیئی سفید رنگ پرپر زنان در هوا معلق و سرانجام بر زمین فرو میافتاد.
آقای دبیر، یکی از کارکنان خود را جهت به دست آوردن یکی از آن فضلههای هواپیما به خارج از بازار فرستاد. آن اوراق، اعلامیههای بیگانگان ـ متفقین ـ بود که به منظور آگاهی ایرانیان از وجود تعدادی جاسوس و خرابکار آلمانی مقیم ایران خبر میداد که بر ضد متفقین مشغول توطئه هستند و تجاوز نیروی هوایی و زمینی متفقین (انگلیس و روس و آمریکا) بهسرزمین ایران فقط از راه خیرخواهی و پاکسازی و بیرون راندن آلمانها از ایران است و بس!
code