محیط‌بانان، حافظان ایثارگر حیات وحش
 

در خبرها خواندیم که به تازگی در استان‌های فارس و هرمزگان شماری از محیط‌بانان فداکار، در عرصه حفاظت از طبیعت و حیات ‌وحش، شهید یا مجروح شده‌اند بدون شک این رویداد، آخرین آ‌ن نخواهد بود، زیرا سودجویان فقط به دنبال منافع نامشروع خویش هستند و علی‌الظاهر ترسی هم از قانون ندارند. چون پول، قدرت و فساد به نوعی با یکدیگر در ارتباط و همواره در حال زایش و یارگیری است. مجرمان سابقه‌داری که از زندان آزاد می‌شوند، متأسفانه جرم و جنایات برایشان عادی و به عادت تبدیل شده است. هر کدام از آنان به نوعی خواسته با ناخواسته با هم مرتبطند، مقصد و مقصودشان در نهایت به یک جا ختم می‌شود و براین اساس نمی‌توان عرصه طبیعت و حیات وحش را جدای از آنان دانست. اصولاً در کارنامه اعمال مجرمان، ویترینی از انواع تخلفات وجود دارد؛ به عنوان مثال سارق مسلح بانک در قاچاق موادمخدر، سلاح و عتیقه و گاهی خاویار و حتی چوب درختان جنگلی نقش دارد تا برسیم به زنده‌گیری و به دام انداختن کَل و بُز و قوچ و بره وحشی و پرندگان کمیاب شکاری، آنان حتی بنابر سفارش شیر، پلنگ و ببر و افعی هم به فروش می‌رسانند! و این در حالی است که هیچگاه یک نفر از سر ناآگاهی و خطا به یکباره نمی‌تواند به قتل انسان همنوع خود که در حال پاسداری از طبیعت و حیات وحش است، دست بزند این عمل کار کسانی است که در حقیقت انسان‌نما هستند و بی‌رحم و سنگدل، بدون شک «شکارچی قانونمند» آدم کُش نمی‌شود، اوحامی طبیعت، حیات وحش و محیط‌بان و مأموران قانون است و خود او در حد توان با تخلف برخورد می‌کند و عاشق همیاری و دوستدار طبیعت است.

او برای طبیعت‌گردی سلاح گرم شکاری دارای مجوز با خود حمل می‌کند و اینها فقط بهانه‌ای است که برای مدتی از هیاهوی زندگی شهری و آلودگی‌های آن، به دور باشد و در بالاترین حد ممکن نیز تسلیم قانون و ماموران اجرایی آن است و گهگاه هم برای تخلیه هیجانات خود از راه درست به باشگاه تیراندازی می‌رود، جالب است که در این میان افرادی حتی به حیوانات درنده وحشی مانند گرگ، پلنگ، گراز، و خرس که از فرط گرسنگی به دام‌هایشان حمله‌ور شده‌ا ند، شلیک نکرده‌اند، چه رسد به خود اجازه دهند مقابل ماموران قانون بایستند، با این توجه که افراد توسط حیوانات مهاجم و درنده مجروح نیز شده‌اند و این عمل به عنوان یک فرهنگ و جریان‌سازی مثبت، مورد نظر کارشناسان نیز قرار گرفته است.

در مورد آسیب‌شناسی جدی در عرصه‌های گوناگون منابع طبیعی و حیات وحش، شایسته است مسئولان با حساسیت بیشتری آن را دنبال کنند و در پیچ و خم کاغذبازی‌های اداری، اصل موضوع به فراموشی سپرده نشود. در گذشته نهادهایی موازی با نام ژاندارمری، شهربانی و کمیته به صورت یکپارچه ادغام و تبدیل به نیروی انتظامی شدند که حرکت بسیار کارشناسی و قابل قبولی بود.

حال خوب است کارشناسان اهل فن در ارتباط با تجمیع یگان حفاظت منابع طبیعی، یگان حفاظت میراث فرهنگی و یگان حفاظت محیط زیست هم چاره‌ای بیندیشند و با همکاری نیروی انتظامی و تجدید نظر سازمانی در این یگان‌ها، بنابر حساسیت موضوع، توان یکدیگر را افزایش دهند. زیرا یگان‌های زمینی، هوایی و دریایی و امکانات تسلیحاتی، لجستیکی و مخابراتی اگر به یاری نیروهای سنتی و جایگزین آن‌ها بیاید، بازدهی کار و محصول آنان چندین برابر خواهد شد. شایان ذکر است در دنیا حفاظان حریم طبیعت، حیات وحش و میراث فرهنگی خود یک شبه پلیس مقتدر هستند و امکانات فراوانی در اختیارشان قرار دارد و از حمایت کافی نیز برخوردارند.

محیط‌بانان، علی‌رغم ظاهر آرامی که در کارهایشان دارند، همواره در خطر درگیری‌های فیزیکی و نقص عضو و حتی مرگ قرار دارند و آنان در گذشته متأسفانه کمتر دیده شده‌اند، اما اخیراً در رسانه‌ها بیشتر به وضعیت آنان پرداخته شده است. قشر گمنامی که در سرما و گرما، باران، سیل و طوفان در همه جای طبیعت ایران حضوری فعال دارند، کم توقع و پرتلاش هستند، چهره‌هایشان آفتاب سوخته و دستانشان پینه بسته است. حقوقشان به موقع پرداخت نمی‌شود و گهگاه عقب می‌افتد، با امکانات اندک در مقابل انواع سلاح‌های سرد و گرم و تفنگ‌های اتوماتیک دوربین‌دار دور بُرد شکارچیان متخلف می‌ایستند و اگر عکس‌العمل نشان دهند و مقابله به مثل کنند و یا برخوردی با شکارچیان متخلف صورت بگیرد بازداشت و محکوم می‌شوند! در مقابل، اشرار جری‌تر و پرروتر و گستاخ‌تر می‌شوند و با شدت عمل بیشتری به تخلفات پنهان و آشکار خود، ادامه می‌دهند راه حل معضلات یاد شده بسیار ظریف، بلندمدت و پیچیده‌ است و اقدامات هدفدار با چشم‌انداز دقیق و یکپارچه و نیز تأمین امکانات کافی به دور از هرگونه برخوردهای مقطعی و سطحی‌نگری را طلب می‌کند.

روح‌الله مهر پارسا

نسخه مناسب چاپ