برایم نوشتی - برایت نوشتم
هرچه که هست مال همه است
 

چشم‌هایت را ببند و در یک مسابقه نقاشی شرکت کن. شاید نتیجه خنده‌دار باشد اما اگر با همین چشمان بسته چند قدم بروی، دیگر نمی خندی. اصلا ممکن است نتوانی راه بروی.
دست‌ها و پاها هم همین طور؛ اگر ببندی و بخواهی چیزی را با دندان برداری یا توپی را با چانه‌ات شوت کنی، می‌بینی که سخت است.
البته این سختی روی دیگری هم دارد. روی قدرت گرفتن، توانایی‌ها را بروز دادن و نشان دادن این که آدم با انگیزه و با استعداد، همیشه می‌‌تواند بر زندگی پیروز شود و تعیین کننده موقعیتش باشد. این که اگر امکانات جامعه برای بروز دادن علایق و توانایی‌ها در دسترس همه افراد باشد، آن وقت است که می شود فهمید افراد معلول یا محروم، چگونه تفاوت‌ها را کنار می‌زنند و در شرایط یکسان، حتی می درخشند و موفق‌تر از بقیه عمل می‌کنند.
با این مثال‌ها یا یاد خیلی از افراد افتادید که دچار ناتوانی یا ضعف در هوش یا اعضای بدنشان هستند یا خودتان این شرایط را دارید و احساس کردید حرف دل شما را زده‌ایم.
پس همه ما به نوعی با معلولیت ذهنی و جسمی، آشنا هستیم. ولی کیفیت زندگی و نوع برخورد با این قصه را شاید ندانیم یا درست ندانیم و لازم است در این زمینه اطلاعات به دست بیاوریم. زیرا کسانی که مادرزادی این شرایط را ندارند و کاملا سالم هستند نیز در هر لحظه عمر ممکن است قسمتی از سلامتی‌شان را موقت یا همیشگی از دست بدهند.
مواجهه با شرایط خاص
در گزارش بازدید گروه فیزیک استان همدان از یک مدرسه ژاپنی آمده است:
ژاپنی‌ها افتخار می‌کنند که اگرچه در جنگ جهانی دوم همه چیز خود را از دست دادند اما معلم داشتند. پس همه چیز را می توانستند
دوباره به دست بیاورند. آن‌ها خانه‌هاشان را کوچک و مدرسه‌ها شان را بزرگ می سازند.
در هر کلاس مدرسه، دانش‌آموزان از حیوانی نگهداری می کنند
و درکلاس مهارت زندگی، میز و چرخ خیاطی و اتو و کابینت و ظرفشویی و گاز خوراک پزی دارند و کار با آن‌ها را تمرین‌ می‌کنند.
در دفتر مدیرمدرسه یک صندلی چرخ‌دار است که دانش آموزان
مدرسه هر هفته یک روز به نوبت از لحظه ورود به مدرسه تا زمان خروج، روی آن می‌نشینند و روز بعد احساس خود را به صورت انشاء می‌نویسندو برای سایر دانش‌آموزان بیان می‌کنند. به این ترتیب بچه ها یاد می گیرند که قدر سلامتی خود را بدانند و با مشاهده یک معلول جسمی او را تحقیرو تمسخر نکنند.
شما چطور؟ کودک یا نوجوان معلول ببینید یا خدای ناکرده مریض شوید یا پدر و مادر یا خواهر و برادر معلول داشته باشید یا در اثر حادثه، بخشی از زیبایی ظاهری خودتان یا اطرافیانتان از دست برود یا دوست و همکلاسی شما، چشمش انحراف داشته باشد، لکنت داشته باشد، پایش مصنوعی باشد، دستش کوتاه باشد، پدر و مادرش نابینا یا ناشنوا باشد یا ناپدری و نامادری داشته باشد یا اصلا فرزندخوانده باشد و از بهزیستی به فرزندی پذیرفته باشد و هزار احتمال دیگر، آیا می‌دانید باید چه کار کنید؟ شرایط را چطور بپذیرید و بدون ناراحتی یا شکست و خجالت، حتی با شادمانی و انگیزه با این مسائل روبه رو شوید؟
به نظرتان نباید در این باره کمی فکر کنیم؟ داستان بخوانیم؟ فیلم ببینیم؟ به مراکز نگهداری از این افراد برویم و با آن‎ها آشنا شویم و با خانواده و معلممان صحبت کنیم؟
اسباب بازی‌های خاص
اسباب بازی‌ها هرچه بیشتر شبیه افراد، ابزارها و وسایل حقیقی موجود در زندگی روزمره می‌شوند، بامزه‌تر می‌شوند. انگار دنیای گالیوری آدم بزرگ‌ها را به اندازه دنیای لی‌لی‌‌پوتی کودکان می‌کنند و به شیرین‌ترین روشی،آرمان ‌های اجتماعی و نیاز‌ها و مهارت‌های زندگی را به بچه‌ها می‌فهمانند.
برای همین است که اسباب بازی‌ وسایل معلولان طراحی شده است تا کودکان و سایر افراد جامعه نسبت به این موضوع آگاه شوند. به کمک بازی با عروسک‌های معلول و وسایل خاصی که دارند آمادگی لازم برای داشتن دوستی معلول در سنین پایین یا کنترل وضعیت مشابه با وضعیت کودکان معلول، از طریق بازی فراهم می‌شود و حلقه گمشده ارتباط و مهارت مواجهه با معلولیت در زندگی کودکان پیدا می‌شود.
بهتر است همه ما امتحان کنیم.

code

نسخه مناسب چاپ