چرایی و چیستی پیدایش رژیم‌های غذایی ـ بخش دوم و پایانی
یافته‌های نوین پزشکی سنتی
 

گفت: می‌توانی کمک کنی، چه رژیم غذایی را برگزینم که بیمار نشوم؟

گفتم: تو می‌توانی کمک کنی یک رژیم غذایی برگزینم و از سردرگمی بیرون بیایم؟

بیشترین یورش پزشکی سنتی به لبنیات است. ناخنک زدن همزمان به ماست و غذاهای گوشتی و یا خوردن پنیر پس از غذای گوشتی (که در فست فودها بسیار دیده می‏‎شود)، از بزرگترین لغزش‌های نابخشودنی از نظر پزشکی سنتی است.

‏اسید لاکتیک ماست، گرچه گوشت خام را برای کباب نرم می‌کند، ولی در دستگاه گوارش نیز سبب پوسیدن گوشت می‌شود و انسان را بیمار می‎کند. ماست، و ماست و خیار(هردو سرد)، پای ثابت غذاهای سنتی (چلوکباب ایرانی)است، و اگر اندکی سبزی (گرم و قلیایی) معجزه‌گر هم کنار بشقاب برنج باشد، سرآخر، دست‌نخورده روانه دلو آشغال خواهد شد! حتی سالاد هم چندان بد نیست و می‌تواند اسید دیگر غذاهای ایرانی را خنثی کند، ولی از بس سس مایونز دارد که ویژگی سبزیها را نیست و نابود می‌کند.

از دید پزشکی سنتی، پنیر در وعده چاشت نیز، زیانبار و بلغم‌زاست و چشمداشت انرژی از آن بیجاست. ره‌آورد این ماده لبنی بیهوده سنگین، مگر سستی، کندیِ کارکرد ذهن و افت تمرکز نیست و حتی خواب‌آوری شبانگاه آن نیز، دروغی بیش نیست و بیشتر انسان‎‏ را می‌اندازد، تا این که به خواب خوش فرو برد! نشانه بد آن‌هم برخاستن سخت در بامداد فردا از رختخواب است و دردی که از پشت سر تیر می‌کشد.‏ پزشکی سنتی امروز حتی پای اصلاح‌گرهای پنیر را کمتر به میدان می‌کشد و بیشتر کوشش آن پاک‌کردن پنیر از لیست غذای روزانه انسان‌هاست؛ در حالی که می‌توان از زیره‌سیاه، سیاه‌دانه و آویشن استفاده کرد، که البته باز نباید مصرف پنیر بیش از ۳۰ گرم در شب باشد. از دید پزشکی سنتی، ماست حتی با اسفناج (قلیایی بسیار مفید) نیز زیانبار است، زیرا تولید اگزالات کلسیم می‌کند که به سنگ کلیه و مثانه می‌انجامد.‏

ماست، دوغ، بستنی، شیر، سرشیر، خامه، برای «بلغمی‌سرشت»‌ها سم است. این دانش پزشکی به افراد «بلغمی‌سرشت» سفارش می‌کند که تا مدت‌ها از لبنیات دوری کنند و «سردخور» نباشند و غذاهای گرم (ارده، عسل، خرما) را وارد برنامه غذای خود سازند؛ که بی‎توجه‎ای به غذاهای اصلاحگر برای درمان چیرگی بلغم در بدن، به سیستم ایمنی بدن آسیب بیشتری وارد می‌آورد و این سیستم، خودویرانگر(اتوایمیون)خواهد شد؛ و اگر یک زمانی، افراد بلغمی خواستند کمی ماست بخورند، حتماً با پونه، نعناع، آویشن و زیره سیاه و زنیان باشد.

معجون غریب و شگفت

امروز به علوفه چهار پایان، کودهای شیمیایی (ازت و اوره)، جوش‎شیرین، گوگرد، منیزیم، آهک، نمک، پودر استخوان، نان‌کپکی، مدفوع مرغان صنعتی (سمی) و فاضلاب کشتارگاه‌های صنعتی را می‎افزایند و شیری که از این تغذیه به دست می‌آید، مردم به گمان شیر بسیار سالم و پاستوریزه برای رشد به کودکان خود می‌دهند! فقط با این معجون، آنان موفق می‎شوند که با شتابی باورنکردنی،‌ وزن یک گوساله را در زمانی اندک، از ۴ کیلوگرم به ۱۶۱کیلوگرم برسانند! آیا کسی هست جلوی نجاست‌خواری چهار پایان بی‌زبان را بگیرد؟

به گمان پزشکی سنتی، برآیند مصرف لبنیاتِ دستاورد دامداری آلوده مدرن، شیره بلغمی است که در سراسر بدن ته‌نشست می‌شود و جلوگیر کار درست اندام‌ها و آشفته‌سازِ کارِ غددِ بدن است. کلسیم ماست نیز مانند کافئین چای، اگر با غذا خورده شود، بدن را به کژروی می‌کشد و وا می‌دارد که به جای آهن غذاها، کلسیم ماست را جذب ‌کند و آهن را با ادرار بیرون بریزد. البته پونه و زیره و همچنین نعناع و کرفس و جعفری و کلم به همراه ماست، سبب جنباندن سلول‎های استخوان‌ساز می‌شود، ولی دیدگاه نوی دانش پزشکی سنتی، رأی به نخوردن ماست با غذا می‌دهد. ‏بیشتر لبنیات در بامداد و ناهار مصرف می‌شود، در حالی که روند جذب کلسیم فقط در شب انجام می‌گیرد! با این حال گاهی در روز و زمان ناهار، ۵ اسید(سس مایونز سالاد، دوغ، برنج، مرغ، کباب) با هم به جنگ استخوان‌ها فرستاده می‌شوند!‏

یورش دوم به نان

بنیادی‌ترین غذای مردم، نان و در کنارش برنج است. در پزشکی سنتی نیز آمده که غذای تندرستان نان است؛ چون نان و برنج سیرکننده‌اند؛ ولی از دید پزشکی سنتی، نان‌های گندم بی‌سبوس و برنج بی‌شلتوک، یبس‌آور است؛ و نیز بادآور و رفلکس‌آور؛ و تازه این دوتا از چالش‌هاست؛ چالش دیگر سردبودن برنج و اسیدی‌بودن نان گندم و برنج است و برای همین برنج سرد را باید با زیره سیاه خورد. ‏

پزشکی سنتی معتقد است که نان را داغ داغ هم نباید خورد و دست‌کم ۳ ساعت باید بماند تا دستگاه گوارش دچار مشکل نشود. حتی نان سبوسی را نیز باید ۷۰ بار جوید!‏

گرم‌ترین زمان در درازنای روز، زمان ناهار است؛ اما پزشکی سنتی، ناهار را وعده‌گاه خوب غذایی نمی‌داند و بر این باور است که باید بدن را از گرمترشدن رهبانی کرد؛ بنابراین سفارش‌اش به برگذشتن از این وعده‌گاه غذایی است، و خوردن غذای سنگین(خُوی ما ایرانیان) را در ۱۲ نیمروز و ۱ عصر، زیانبار و بلغم‌زا و سودآور می‌داند؛ و دیگر این که ناهار، غلظت خون را به همراه دارد؛ و سفارش می‌شود که برای بالابردن سیستم ایمنی بدن و توازن طبیعت آن و حفظ رعنایی اندام و دور کردن بیماری از خود، از پرداختن به ناهار چشم‌پوشی شود و به خوردن یک سیب درختی و نیم‌ساعت چرت قیلوله بسنده شود.‏

نخوردن میوه با غذا

با غذا نباید میوه خورد، مگر زیتون و انار؛ که از دید پزشکی سنتی، خوردن این هر دو میوه(انار و زیتون)، بدون غذا مفید نیست! میوه‌ها باید در میان‌وعده‌ها خورده شود و هربار یک میوه گزینش شود، که آمیزش آن‌ها با هم، برای بدن ناسازگاری غذایی به وجود می‌آورد. بدتر از همه، خوردن «شیرمیوه» است که به فراوانی در آب‏‎میوه‌گیری‌ها رواج دارد؛ باید توجه داشت که لبنیات با گوارش سنگین خود با میوه‌هایی که نیم‌ساعته گوارش می‌شود و برای جذب به روده‌ها می‌رود، سرِ سازش ندارد.

بنیان درمان دانشمندان نام‌آوری همچون بوعلی‎سینا، زکریای رازی و اهوازی ‏ارجانی، بر ۴ ویژگی تن آدمی«شیره‎ها»چهارگانه بلغم، صفرا، سودا، دم(خون) و همچنین بر گرمی و سردی بدن انسان استوار بوده و بر آن پایه، درمان بیماری‌ها انجام می‌گرفته است. ‏

از اینرو در پزشکی سنتی، هر انسانی اگر سرشت(طبع) بدن خود را نشناسد، همیشه بیمار خواهد بود. برای نمونه، انسان سردمزاج(بلغمی)، اگر ماهی بخورد، سردی خواهد کرد و دچار درد مفاصل می‌شود و همیشه خواب‌آلود خواهد بود.

پزشکی سنتی بر این باور است که برنامه غذای روزانه ما در دست سرشت سرد یا گرم و‌تر یا خشک بدن ما است و طبیعت چیرهِ بدن ما بلغم، خون و سودا و یا صفرا است که نوع غذای هر یک از ما(متفاوت با دیگری) را سرو می‌کند؛ حتی اگر زن و شوهری که زیر یک سقف زندگی می‌کنند و روزان و شبان‌شان با هم سپری می‌شود، چه بسا غذاهایشان متفاوت از هم باشد، ولی خود نمی‌دانند.(آیا برخی چالش‌ها در زندگی زناشویی، ریشه در همین سرشت سرد و گرم ندارد؟)‏

از دیگر سو توجه پزشکی سنتی به غذاهای اسیدی و نیز بازها(قلیا)است که تلخ و چرب‌اند. قلیا(مانند خون، آب شفاف دهان، آب آهک) از ترکیب‌ فلزهای قلیایی است که می‌تواند چربی‌ها را در خود حل ‌کند.‏

غذا چه می‌شود؟

برای نمونه، «شیره سودا» در بدن، سرخِ تیره است؛ شیره بلغم در بدن، شفاف کمرنگ است؛ شیره دم(خون) در بدن، با وظیفه اکسیژن‌رسانی، به رنگ قرمز است و شیره صفرا، که کارش گوارش غذاست، به رنگ زرد در بدن پدیدار می‌شود.

پزشکی سنتی بر این باور است که هر غذایی که می‌خوریم، گوارش می‌شود و سپس به شکل شیره(خلط) درمی‌آید و به کمک میلیون‌ها پرز روده بزرگ به اندامگان می‌رسد و یا گلوگز وارد جریان خون می‌شود؛ و اگر بدغذا و تک غذا باشیم و الگوهای غذایی ما غیر طبیعی و یا محدود باشد، یکی از شیره‎ها در بدن چیره خواهد شد و بیمار خواهیم شد؛ گرچه این بیماری همیشه کشنده نیست و گاه در ریختِ خستگی و خواب‌آلودگی پدیدار می‌شود، ولی به هررو گونه‌ای بیماری است و تداوم دارد و بر سراسر زندگی انسان تاثیر ویرانگر می‌گذارد. البته اگر چه

‏ژن(مزاج)، سرشتی انسان است و بیرون از اراده آدمی، ولی قابل کنترل است. افزون بر این، فقط غذای بد نیست، بلکه آلودگی هوا نیز بر ایفای نقش شیره‌ها در بدن تاثیر منفی می‌گذارد؛ زیرا بی‌اکسیژن، هیچ لقمه‌ غذایی جذب بدن نمی‌شود.

‌سرشت‌های گوناگون

از دید پزشکی سنتی، گوشت گاو برای سوداوی‌ها خوب نیست و خون را غلیظ می‌کند و بار سنگینی برای کبد است و تیرگی پوست می‌آورد و سبب عصبیت و افسردگی، وسواس و بزرگ‌شدن سپرز (طحال) می‌شود و باید جایش را به گوشت گوسفند جوان(با طبیعت گرم و تر و معتدل) بدهد.

در انسان‌های «سرشت‌سودآوی»، پسماند شیره (خلط) سودا در رگ‌های مغز و دیگر ارگان‌های آنان ته‌نشست می‌شود؛ پسماندی که پیامد سوخت‌وساز بدن است. اگر غذاهای سودازا و فعالیت‌های سودایی(جنسی)کم نشود، سرانجام کار به پارکینسون می‌رسد!‏

سودآوی‌ها باید از غذاهای سرد و خشک (برنج یبس‌آور) بپرهیزند و از غذاهای گرم و تر(عسل) استفاده کنند.

حساسیت به صدا و تیرکشیدن سر، از دردهای آشنای سوداوی‌ها است. آنان باید «یخ‌دوستی» را کنار بگذارند و از کوزه آب بیرون یخچال، بنوشند.

پزشکی سنتی، سفارش‌اش به آدم‌های با سرشت‌های گرم وخشک، خوردن میوه و سبزی بیشتر و گوشت کمتر است و در گزینش غذا به «سرد» و «تر» بودن باید بسیار توجه کنند. ‏برای این دسته انسان‎ها، تخم‌مرغ، سیر، پیاز، گوشت قرمز، بادمجان، موز و… سم است؛ و باید رویکرد غذایی‌شان به سوی پرتقال و انار، شاتوت، خیار سبز، سیب، گلابی و…باشد.‏

این گروه از انسان‎ها که از نگرانی، تنش‌های فکری، اسهال خونی، آشفتگی‌کبد، سرفه‌های خشک، بی‌خوابی، سوزش‌ادرار، لاغری و شوره سر رنج می‌برند، و تا کنون ریشه‌ بیماری‌های خود را نمی‌دانستند، باور بیاورند که اگر پیرو دستورات غذایی ویژه خود باشند، از این‎ها رهایی خواهند یافت! ‏

همان‌گونه که انسان‌های با«سرشت سرد و خشک»، باید راز تندرستی خود را در آب‌هویج، آب‌سیب، آب و لیموترش و دیگر مایعات طبیعی بجویند تا از درد بی‌خوابی، افسردگی و درد تنهایی برهند. پرهیز غذایی برای اینان که لذت غذا را همیشه در ماست و نمک‌سودها جسته‌اند شاید بسیار سخت باشد، ولی چاره‌ای ندارند مگر این که رویکرد به گوشت بره و شتر و مرغ محلی، سیب، گلابی، نعناع، ریحان، ترخون، جعفری، ساقه کرفس و… داشته باشند؛ که مگر این‌، باید چشم‌به‌راه بی‌خوابی و بدخوابی‌های شبانه و افسردگی و بزرگی طحال باشند.‏

شیره بلغم مانند سفیده تخم‌مرغ است و رهبانِ سیستم ایمنی (لنفاوی)بدن. «بلغمی‌سرشت‌ها» شیره بلغم بدن‌شان زیاد است (انسان‌های با سرشت سرد و تر)، باید غذاهای گرم و خشک بخورند تا به توازن برسند. ریخت‌شناسی بلغمی‌ها، پوست‌روشن، بور و یا سفید و با موهای بور یا سفید است.‏

جواد زیباکناری ـ کارشناس مواد غذایی در این مورد می‌گوید: انسان‌های ‌دموی (خون)، قیافه‌ای قرمز و پرخون و چاق و ماهیچه‌ای دارند؛ این انسان‌‌های خوش‌خو و خودبنیاد از تابستان بیزارند. پوست نرم و گرم آنان، خَوی(عرق) زیادی دارد و با رگ‌های برجسته‌ای که می‌توان شمرد. افراد دموی باید غذاهای خنک و سرد مانند آش‌آلو و آب زرشک و خیار و مرکبات و ماست بخورند تا از آتش بدن‍‌شان کاسته شود.

دموی‌ها باید از گرم‌خوری نیز بپرهیزند و به سرد و خشک‌خوری (بادنجان، عدس…) که مزاج سرد و خشک دارند، رو آورند. دموی‌ اگر غذای گرم خود مانند خرما را همنشین غذای سرد نکند، جوش و خارش بدنش را فرا خواهد گرفت و دچار گرگرفتگی، بی‌تابی، کهیر، سوزش‌ادرار، سوزش سردل، و زخم دهان خواهد شد.

او می‌افزاید: ریخت‌شناسی بلغمی‌ها از روی اشتهای زیاد به غذا و شیرینی، پوست سفید و سرد و نرم و نم‌دار و کم‌عرق و موهای نرم و نازک، قابل شناسایی است. ‌صفراوی‌ها نیز نه تکیده و نه چاق و پاییز و زمستان‌دوست وحاضرجوابند و مانند گنجشک پرحرف؛ و از پوست خشک و بی‌نم رنج می‌برند و همیشه تشنه‌اند و گرایش به غذاهای گرم دارند. در حالی که برای درمان خود، خوب است از گریپ فروت، ماست شیرین، ماهی دریا، سالاد کاهو، گوجه‌فرنگی و آب‌لیمو، رو نگردانند.

کژاندیشی‌های غذایی

امین بهکار ـ کارشناس تغذیه درباره برداشت‌های نادرست برخی کسان از مواد خوراکی می‌گوید: هنوز ماهیت چندگونه غذاها برای برخی ناروشن است. برای نمونه، برای همپوشانی کم‌خونی، انگشت به سوی عدس(خونساز) نشانه می‌رود؛ در حالی که عدس باید شب تا بامداد برای کاهش فیتات، در آب خیسیده شود و سپس با حرارت بالا پخته شود، که بیشتر مواد سفیده‌ای خود را از دست می‌دهد.

افزون بر این، همه شیفته خونساز بودن آنند و غافل از ژن اسیدیته آن، که در بدن تولید سودا می‌کند و به غلظت خون می‌انجامد.

او می‌افزاید: این رفتار به گونه‌ای در مورد گوجه فرنگی نیز وجود دارد و همه، ژن آن را اسیدی می‌خوانند؛ در حالی که گوجه فرنگی(دارای اسید سیتریک)، خون را قلیایی می‌کند و پسماند سمی خون را می‎روبد و اسید اوریک را از جریان خون بیرون می‌ریزد،(با افزایش ادرار)؛ و جلوگیر رشد سنگ کلیه است و مردان با خوردن ۴ گوجه خام میانه، در ۴ نوبت غذایی روزانه، می‌توانند رَه‌بان بدن خود در برابر سرطان پروستات باشند.

این میوه سرخ ارزان، از گرانترین داروهاست و از گرفتگی رگ‌ها (تصلب شرایین) پیشگیری می‌کند و ورم بندها(مفاصل) را می‌خواباند و برای دچارآمدگان به نقرس و رماتیزم، بسیار سودمند است، به شرط آن که سرخ و درون‌رس باشد.

همچنین بادام درختی تا زمانی قلیایی است که در زمان خوردن، از پوسته کاغذی خود خارج شده باشد.

مغز بادام درختی نباید در برابر هوا و نور خورشید قرار گیرد. کسانی برای اسیدی‌بودن گردو(هنگام خوردن پنیر)، بادام درختی را جایگزین می‌کنند، که اشتباه است و این دومغز با لبنی سازگاری ندارد و خوردنش به سنگ کلیه و مثانه می‌انجامد خوردن دست‌کم ۷ دانه بادام در روز(تازه از پوست درآمده و پودرشده) برای پاکسازی کبد و رهبانی از استخوان‌ها، و رشد هوشی و تقویت حافظه کودکان و بزرگسالان بسیار اهمیت دارد. کسانی که تندرستی کامل دارند باید از هر ۴مغز (گردو، بادام، فندق و پسته) بهره ببرند و آن‌ها پودر کنند که همانند گوشت انرژی‌زا است و ۲۰ گونه پروتئین مورد نیاز بدن را تامین می‌کند. ‏

ع. درویشی

نسخه مناسب چاپ