مجله پولتیکو در مقاله اخیر خود انعطاف پذیری را علت پایداری احزاب مدرن ذکر کرده و معتقد است در دنیای امروز هیچ حزبی محکوم به شکست نیست.به گزارش ایسکانیوز، صاحب نظران همواره علاقه مندند پیش بینی کنند که احزاب در حال انقراضند و همیشه هم اشتباه می کنند. مدت کوتاهی پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۸ و راه یافتن باراک اوباما به کاخ سفید، کارتونیست محافظه کار ویلیام وارن کاریکاتوری از چشم انداز حزب جمهوریخواه منتشر کرد که در آن جمهوریخواهان با نماد فیل مانند ماموت ها در حال انقراض به تصویر کشیده شده بودند. معنای این تصویر کاملا واضح بود: جمهوریخواهان محکوم به فنا هستند. کارشناسان کاملا متعجب شدند که آیا ممکن است یک حزب به همین سادگی ها بمیرد؟
امروز این سوال با رویکردی انتقام جویانه می تواند مجددا مطرح شود. دونالد ترامپ نامزد نهایی حزب جمهوریخواه با اظهارات پوپولیستی و کسب جایگاه نسبتا خوبی در میان شهروندان آمریکا خونی دوباره در رگ های این حزب به جریان انداخته است. از سویی دیگر برنی سندرز نامزد چپ با عقاید سوپر سوسیالیستیاش قول داده تا به مبارزه ادامه دهد و فرصت ورود هیلاری کلینتون به کاخ سفید را بسوزاند.
حالا سوال این است که سرنوشت ماموت ها به راستی در انتظار کدام یک از احزاب است و یا آیا انقراض هر دوی آنها را تهدید می کند؟با وجود شرایطی نه چندان رضایتبخش برای احزاب، اما پاسخ به این سوال منفی است. در سال ۲۰۰۸ بعد از به قدرت رسیدن مجدد اوباما، حزب جمهوریخواه با نفرت پراکنی به اوباما و سنگ اندازی های فراوان خود را سرپا نگه داشتند. در واقع از سال ۱۸۵۰ و بعد از مرگ حزب ویگ، هیچ حزبی در ایالات متحده منحل نشده و تمامی احزاب رسوایی ها و شکست ها را تاب آورده اند.وسوسه تماشا و دنبال کردن کشمکش های احزاب اصلی و اخبار مبنی بر به بن بست رسیدن یکی از این احزاب سال هاست که همراه شهروندان است.
بسیاری انتخابات را به جنگ تشبیه می کنند اینگونه که احزاب با لشکرکشی به قلمروی یکدیگر از هیچ عملی برای شکست طرف مقابل فروگذاری نمی کنند. در این میان کاندیداها، روزنامه نگاران و سیاستمداران آتش این جنگ را تندتر می کنند. اما واقعیت این است که انتخابات چندان هم شبیه جنگ نیست. هیچ پیروزی دائمی نیست، طرف مقابل امروز شکست میخورد و فردا باز هم به مبارزه برمی خیزد. بنابراین کماکان می توان مطمئن بود که در سال ۲۰۲۰ هم باز انتخاب میان دو حزب دموکرات و جمهوریخواه خواهد بود.بنابراین امسال باید منتظر چه اتفاقی باشیم؟ آیا حزب جمهوریخواه با رهبری دونالد ترامپ با منزوی کردم میانهروها، باعث زیر و رو شدن این حزب خواهد شد؟
مساله اصلی حزب جمهوریخواه مانند سال ۲۰۰۸ رقابت انتخاباتی نیست، حزب جمهوریخواه امسال با مشکل هویت مواجه شده است. شکاف عظیمی بین اعضای این حزب در حال شکل گیری است. اختلاف نظر میان آنانی که موافق انعطاف بیشتر بر سر مسایل اجتماعی هستند و آنهایی که این سختگیری ها را سنگ بستر این حزب می دانند روز به روز در حال شدت گرفتن است. حال امسال یک اختلاف هم اضافه شده، اختلاف میان محافظه کاران اصولی و دونالد ترامپ.اختلافات داخلی میتواند منجر به نابودی احزاب شود.
مسلما همین اختلافات داخلی باعث از بین رفتن حزب ویگ شد، درست زمانی که ائتلاف اقتصادی آنها نتوانست در ایالت های شمالی و جنوبی دوام بیاورد و همزمان با مبارزات برای پایان برده داری، این حزب برای همیشه خاموش شد. اما احزاب مدرن با وجود فراز و فرودهای فراوان هنوز سرپا مانده اند. انعطاف پذیری و تغییر دلیل دیگری بر تئوری ماندگاری احزاب است.بیایید فرض کنیم با توجه به پیشینه انتخاباتی ایالات متحده، دموکرات ها با رهبری هیلاری کلینتون، ترامپ و حزبش را شکست داده و وارد کاخ سفید شوند و کنترل مجلس سنا را هم در دست بگیرند. بدون شک باز هم ما شاهد حملات جمهوریخواهان به زنان و اقلیت ها خواهیم بود و همان سوال تکراری مطرح خواهد شد که آیا حزب جمهوریخواه در حال انحطاط است؟
حزب جمهوریخواه به حیات خود ادامه خواهد داد، اما این ادامه دادن به این معنا نیست که با همان اصول و چارچوب ها فعالیت خواهد کرد. در صورت شکست، حزب جمهوریخواه افتضاح انتخابات ۲۰۱۶ را با ایجاد تغییرات و اصلاحات جبران خواهند کرد. آنها کمتر در بحث های انتخاباتی شرکت خواهند کرد و مانند حزب دموکرات با تشکیل دادن مجمع نمایندگان، مانع راهیابی شخصی مانند ترامپ به مرحله نهایی انتخابات خواهند شد.البته انتخابات میان دوره ای در سال ۲۰۱۸ هم تعیین کننده خواهد بود، این انتخابات زمانیست برای قضاوت و تاحدی مجازات عملکرد رییس جمهوری.
حتی اگر دموکراتها کرسیهای سنا را در سال ۲۰۱۶ تصاحب کنند، جمهوریخواهان می توانند بازگشت شکوهمندانه ای را به نمایش گذاشته و به قدرت بازگردند (البته این اتفاق هر ۱۰ سال یکبار رخ میدهد و از سال ۲۰۰۸ تا کنون چنین اتفاقی صورت نگرفته است) حتی انگیزه و قدرتشان ممکن است به حدی باشد که سال ۲۰۲۰ کاخ سفید را از دموکرات ها بازپس بگیرند. جمهوریخواهان امسال هم به حیات حزبی شان ادامه خواهند داد اما رهبران و تصمیم گیرندگان این حزب در سال ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ قطعا مشابه سال ۲۰۱۶ نخواهد بود. و کلام آخر اینکه هنوز زمان انقراض این حزب فرا نرسیده است.
عواقب خارجیِ نژادپرستی ترامپ
دونالد ترامپ نژادپرستانهترین ستاد انتخابات ریاست جمهوری را از زمان نامزدی جرج سی والانس در سال ۱۹۶۸ اداره میکند. در ۵۰ سال گذشته استفاده از تعصبات قومیتی و مذهبی اشکال ظریفتری در مبارزات انتخاباتی داشته است و بهطور آشکاری از گرایشهای تعصبی دور بوده است. اما برخلاف این روند، ترامپ در مبارزات خود حمله به مسلمانان و مکزیکیها را در رأس کار خود قرار داده و بارها آنها را متهم کرده و خواستار رفتار تبعیضآمیز مستقیم و صریح شده است.
نژادپرستی بخش عمده و درونی ایجاد ترس و هراس است که محور اصلیِ ستاد ترامپ است.به گزارش فرارو به نقل از لوبلاگ، نژادپرستی پیامدهای مهمی در داخل کشور دارد؛ مانند آسیب به همزیستی و عدالت در جامعه آمریکا، اما پیامدهایی نیز دارد که فراتر از مرزهای آمریکا میرود و همزمان بر منافع آمریکا هم اثر میگذارد.مسلماً اگر ترامپ رئیسجمهوری شود این پیامدها بیشتر هم میشود. بااینحال، برخی از این اثرات تنها به این دلیل است که یکی از دو نامزد ریاست جمهوری چنین حرفهایی میزند.
برای همه واضح است که چنین اظهاراتی، برخلاف پیشبینی کارشناسان، به او در پیروزی در انتخابات درونحزبی کمک کرد. همه میبینند که ترامپ برخلاف مشاوره و نظر استراتژیست های سیاسی، از مواضع موردعلاقه خود عقبنشینی نمیکند. با توجه به اینکه ترامپ بارها از نظر و مشاوره کارشناسان سرپیچی کرده و بازهم پیروز شده، آنها دیگر جرات رد ایدهها و سیاستها او را ندارند.
احتمالاً مهمترین بیانیه درباره آنچه در حال اتفاق است، اظهارات پال رایان رئیس مجلس نمایندگان است که حملات ترامپ به قاضی فدرال مکزیکی تبار را «تعریف کتابیِ یک دیدگاه نژادپرستانه» خواند- این در حالی است که رایان به حمایت از ترامپ برای ریاست جمهوری ادامه میدهد. زمانی که رهبر ارشد و منتخب کنگره آمریکا ماهیت نژادپرستانه اظهارات ترامپ را میبیند و بازهم از نامزدیِ او برای ریاست جمهوری حمایت میکند، بدان معناست که حتی نژادپرستی آشکار هم نباید متضاد باعزت و احترام در نظر گرفته شود.
بازتاب این مسئله در خارج از آمریکا شکلهای مختلفی دارد. یکی از آنها این است که دستهای از افراد که همیشه خطابِ دشمنی و خصومت ترامپ بودهاند اکنون به این نتیجه میرسند که درواقع در معرض خصومت بزرگتری از جانب آمریکا قرار دارند. حتی قبل از ترامپ هم مشکل بزرگی در کشورهای مسلمان وجود داشت که آمریکا را ضد- مسلمان تصور میکردند. این تصور ناشی از سیاستهای جاهطلبانه آمریکا است و تعجبی نیست که خصمانه یا خطرناک تلقی شوند. ستاد ترامپ این مشکل موجود را وخیمتر میکند.
باورها و نگرشهای مردم در کشورهای خارجی برای سران و سیاستگذاران در این کشورها محدودیت ایجاد میکند. این تصور که آمریکا با این کشورها خصومت و دشمنی دارد، همکاری دولتهای خارجی با آمریکا و حمایت از سیاستهای این کشور را برایشان دشوار میکند. حتی برای دولتهایی که بهطور اسمی دوست و متحد آمریکا هستند نیز راههای زیادی وجود دارد که با آمریکا همکاری نکنند.این موضوع حتی در میان میانهروها و مردم معقول و نخبگان خارجی نیز صادق است. با افراطگرایان، اثرات و نتایج این سیاست بسیار واضحتر است.
به عبارت ساده، پیام دشمنی ترامپ نسبت به مذهب یا قومیتهای خاص به نفع افراطیهای خشن است که ادعا دارند از منافع این افراد در برابر یغماگری آمریکا محافظت میکنند. بخش ضد اسلام این پیام هدیه بزرگی برای داعش، است. تأثیر دیگر این اظهارات آسیب به اعتبار آمریکا است هر زمان که به نفع حقوق مدنی و سیاسی در خارج از کشور تلاش کند. همچنین تصویر آمریکا بهعنوان کشوری درخشان و پر از تحمل و انصاف را لکهدار میکند. پیام ترامپ درخشندگی را از آمریکا میگیرد.نگرانی دیگر این است که ستاد ترامپ بهعنوان بخشی از نقشهای بزرگ در نظر گرفته شود که به دنبال تبدیل تعصب به قدرت سیاسی است.
این الگو در پیروزی انتخاباتی احزاب راستگرای بیگانهستیز در اروپا بسیار موفق بوده است. انتخابات آینده اروپا در درجه اول به مسائل اقتصادی و اجتماعی هر کشور وابسته خواهد بود، اما تأثیرات فراملی را نیز باید در نظر گرفت. حس پدیده ترامپ، نژادپرستی آشکار و همه مسائل دیگر، برای جنبشهای متعصب و نژادپرستانه مشابه در اروپا بهنوعی اعتمادبهنفس و انگیزه تبدیلشده است.
این پدیده ممکن است بر روی انتخابات اواخر این ماه درباره ادامه حضور انگلستان در اتحادیه اروپا تأثیر بگذارد. افکار و احساسات ضد اسلامی و ضد مهاجرتی مشابه با آنچه ترامپ به آن معتقد است، به عامل مهمی در ستادهای مبارزاتی این رفراندوم تبدیلشده است. مسلماً وجود یک نامزد ریاست جمهوری مانند ترامپ در آمریکا (که مهمترین شریک و متحد انگلستان است) که شباهت زیادی به نایجل فراژ دارد، کار را برای طرفداران حضور انگلستان در اتحادیه اروپا دشوار خواهد کرد.نتیجه انتخابات نهایی آمریکا در ماه نوامبر نیز تحت تأثیر تمام این حوادث خواهد بود. تنها شکست ترامپ مهم نیست، بلکه با چه میزان رأی شکست میخورد مهم است. احتمالاً تنها یک شکست قطعی میتواند آسیبهایی که ستاد نژادپرست او ایجاد کرده و میکند را جبران کند.
دوستی با کارگران به سبک ترامپ!
دونالد ترامپ اخیرا سخنرانی درباره سیاستهای اقتصادی کرد. تقریباً هر سخنی که گفت و هر ادعایی که کرد غلط بود.به گزارش فرارو به نقل از نیویورکتایمز، البته این ادعایی است که همه جمهوریخواهان دارند. اما اقتصاد ترامپ فراتر از اظهارات جمهوریخواهان معمولی است؛ اینکه اقداماتی چون کاهش مالیات شرکتها و ثروتمندان، پایان دادن به مقررات زیستمحیطی و غیره در بازار جادو میکند و همه موفق و پیروز میشوند. همچنین بهعنوان یک پوپولیست ادعا میکند سختگیری با خارجیها و پاره کردن توافقنامههای تجاری شغلهای پردرآمدی که در آمریکا از بین رفته است را دوباره بازمیگرداند.
این یک تمایز و جدایی از سیاستهای کلی حزب است، البته نه آنقدر که فکر میکنید- مردم فراموش میکنند که میت رامنی نیز در طی مبارزات انتخاباتی سال ۲۰۱۲ تهدید به جنگ تجاری با چین میکرد. بااینحال، جالب است که یک نامزد ریاست جمهوری حزب جمهوریخواه نهتنها از سیاستهای اقتصادی برنی سندرز، بلکه از موسسه سیاستهای اقتصادی متمایل به چپ که با جهانیشدن مخالف است نیز در این زمینه تقدیر کند. اما این موسسه هیچیک از تقدیرهای ترامپ را نپذیرفت: لارنس میشل مدیر این موسسه طرحهای این نامزد ریاست جمهوری را “کلاهبرداری تجاری ترامپ” خواند و به اظهاراتش پاسخی تمسخرآمیز داد. پاسخ میشل این بود که حتی اگر تصور میکنی توافقنامههای تجاری به کارگران آمریکا آسیبزدهاند، آنها تنها بخش کوچکی از مجموعه بسیار گستردهی سیاستهای ضد کارگری هستند. دونالد ترامپ موضع بسیار اشتباهی نسبت به مسائل دارد.
درباره جهانیسازی: شکی نیست که افزایش واردات، بهویژه از چین، تعداد مشاغل تولیدی را در آمریکا کم کرده است. یک مجله معروف تخمین زد که بین سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۱۱ ، واردات از چین حدود یکمیلیون فرصت شغلی را در آمریکا از بین برد. محاسبات نشان میدهند که برطرف کردن کامل کسری آمریکا در کالاهای تولیدی حدود دو میلیون فرصت شغلی ایجاد میکند. اما آمریکا کشور بزرگی است و کل فرصتهای شغلی بیش از
۱۴۰ میلیون است.
وارد کردن دو میلیون کارگر به بخش تولیدی، سهم این بخش را در اشتغال از ۱۰ درصد به
۱۱٫۵ درصد افزایش میدهد. برای فهم بهتر موضوع میتوانیم اینگونه بگوییم: سال ۱۹۷۹ که آغاز افزایش نابرابریها بود، بخش تولیدی بیش از ۲۰ درصد از اشتغال را به خود اختصاص داده بود. در دهه ۱۹۶۰ این مقدار بیش از ۲۵ درصد بود. نمیدانم دقیقاً آقای ترامپ کدام دوره را جزو سربلندیهای آمریکا میداند، اما برنامههای اقتصادی او آمریکا به آن دوران حتی نزدیک هم نمیکند. درهرصورت، کاهش اشتغال در بخش تولیدی تنها یک عامل مؤثر در افول طبقه متوسط است.
همانطور که آقای میشل میگوید “سیاستها عمدی دیگری” نیز وجود داشته که حتی با افزایش درآمد بخشهای اقتصادی، دستمزدها کاهشیافته است: برهم زدن اتحادیهها، عدم افزایش حداقل دستمزد با نرخ تورم، ریاضت، مقررات زدایی مالی و کاهش مالیات و آقای ترامپ نیز کاملاً با این ایدئولوژی که سبب ایجاد سیاستهای مخرب دستمزد شدهاند، همعقیده است.حتی بااینکه ترامپ تلاش کرد بهعنوان یک پوپولیست ظاهر شود، اما بازهم دروغهایی که معمولاً برای توجیه سیاستهای ضدکارگری هستند را تکرار کرد. ترامپ اعلام کرد: ما جزو کشورهایی هستیم که بالاترین نرخ مالیات را دارند. درواقع در میان ۳۴ کشور پیشرفته، آمریکا سی و یکمین است. و مقررات در مقایسه با مالیات، ” مانع بزرگتری” برای ما هستند: درواقع، ما نسبت به آلمان که یک غول عظیم تجاری است، نظم و مقررات کمتری داریم. همانطور که آقای میشل نوشت ” اگر ترامپ اینقدر مشتاق کمک به قشر کارگر است، پس چرا بحث را به کاهش مالیات شرکتها و ثروتمندان میکشاند؟” فکر میکنم پاسخ را میدانیم.انگیزههای ترامپ به کنار. آنچه اهمیت دارد این است که رأیدهندگان بحثهای سنگین و پیچیده را بهحساب حمایت از حقوق کارگران نگذارند.
هر اتفاقی در اقتصاد رخ دهد، بازهم آمریکا در آینده قابل پیشبینی اقتصاد خدماتی خواهد داشت. اگر نمیخواهیم یک ملت طبقه متوسط باشیم، باید سیاستهایی ایجاد کنیم که برای کارگران بخش خدمات ملزومات یک زندگی متوسط را ایجاد کند. این یعنی بیمه درمانی مطمئن (اوباما ۲۰ میلیون آمریکایی را بیمه کرد، اما جمهوریخواهان میخواهند آن را لغو کنند و بیمه میلیونها نفر را از بین ببرند)؛ یعنی کارگران حقدارند برای درآمد بهتر اعتراض کنند و چانه بزنند (که البته همه جمهوریخواهان با این مخالفند)؛ یعنی حمایت کافیِ تأمین اجتماعی در دوران بازنشستگی (که دموکراتها میخواهند آن را افزایش دهند اما جمهوریخواهان میخواهند آن را کاهش داده و به بخش خصوصی واگذار کنند.)آیا ترامپ برای هیچیک از این مسائل قدمی برمیدارد؟ گمان نمیکنیم. طرح مالیاتی ترامپ از مالیات یک درصد از سران و مرفهان کشور کم میکند و تریلیون ها دلار بدهی ملی بهجا میگذارد.
بازگشت ترامپ به خودش
– پس از دو سخنرانی با اتوکیو، ترامپ در تجمعی در ریچموند و ویرجینا در به سبک سخنرانی فیالبداهه خود بازگشت. در سالنی که تنها یکسوم آن از جمعیت پرشده بود، او چندین بار الیزابت وارن را “پوکاهانتس” خواند، به رقیب سابقش جب بوش حمله کرد و از ” شباهت سیستم آموزشی نیویورک با نروژ” انتقاد کرد.
به گزارش فرارو به نقل از گاردین، بعد از یک هفته که رفتار ترامپ اندکی شبیه رئیسجمهورها شده بود، در یک سخنرانی عجیب همهچیز به حالت اول بازگشت و حتی شماری از معترضان در خارج از گردهمایی دستگیر شدند.چندی پیش ترامپ ادعا کرده بود که نظرات قاضیِ فدرالی که مسئول رسیدگی به پرونده او بود مغرضانه است زیرا او “مکزیکی” است.
بسیاری از افراد در حزب خودش نیز این اظهارات را نژادپرستانه خواندند، ازجمله پل رایان و سناتور ایلینوی مک کرک که نامزد حزب خود را تأیید نکرد.ترامپ سعی داشته سخنان خود را توجیه کند و بیاهمیت جلوه دهد. وی پیشتر گفته بود: آزادی یعنی هیچکس از روی نژاد و رنگ پوستش قضاوت نشود. اما طولی نکشید که تناقض در بحث نژاد را آغاز کرد و مرتباً الیزابت وارن را “پوکاهانتس” لقب داد تا او را برای اینکه گفته بود از نسل بومیان آمریکا است، مورد توهین قرار دهد. جمعیت حاضر به القاب او با سردادن فریادهای جنگیِ سرخپوستان واکنش نشان دادند. ترامپ همچنان اصرار داشت نژادپرست نیست.
این رویداد که اولین تجمع او از پایان مبارزات انتخاباتی اولیه بود، بازگشت به همان ترامپ قدیمی بود. او پنج دقیقه اول را به لاف زدن درباره تاکستان خود در اولد دیمینیون (Old Diminion) و سپس در ادامه به توصیف پیروزی پرپیچوخمش در انتخابات مقدماتی پرداخت.
او از روابط طولانیمدتش با بابی نایت مربی افسانهای بسکتبال سخن گفت و همچنین قول داد در کنوانسیون ملی حزب جمهوریخواه با حضور ستارگان دنیای ورزش مانند تام بردی و بن روسلیزبرگ “جشن پیروزی” برپا کند.ترامپ که آشکارا سعی داشت حمایت طرفداران برنی سندرز را جلب کند، تمام تلاشهایش را با دادن لقب “برنی دیوانه” به او بر باد داد. باری دیگر گفت که میتواند در انتخابات عمومی در کالیفرنیا پیروز شود؛ زیرا دوستی که نامش را ذکرنکرد به او گفته “هر لیبرالی در لسآنجلس به شما رای خواهد داد.
«نامزد حزب جمهوریخواه به موضع قبلی خود درباره ساخت دیوار در مرز مکزیک بازگشت که در شب پیروزی خود در انتخابات مقدماتی حرفی از آن نزده بود. ترامپ درباره این ایده بکر! خود گفت: “این دیوار خیلی زیبا خواهد بود؛ زیباترین دیوار ممکن.او با ترامپ محافظهکاری که در اجلاس سالانه آزادی و ایمان در واشنگتن شرکت و بااحتیاط از روی اتوکیو سخنرانی کرد، بسیار فرق داشت.
در آنجا ترامپ سعی کرد نظر جناح محافظهکار که با شک و تردید به این میلیاردر نیویورکی نگاه میکنند را به خود جلب کند. ترامپ تأکید کرد “از آمریکاییهای مسیحی دفاع میکنیم!” و گفت در انتخابات مقدماتی با کمک انجیل و در کل “دیدگاههای مذهبی” به پیروزی رسیده است.او از نکات کلیدی حرف زد و گفت :میخواهیم حرمت و کرامت زندگی را حفظ کنیم و اظهار داشت ازدواج و خانواده رمز شادی و موفقیت است. او همچنین درباره جای خالی حاضر در دیوان عالی کشور گفت که کلینتون قضات تندرو را در دیوان قرار خواهد داد که اراده مردم برایشان معنی ندارد.
ادامه دارد