رئیس جمهوری هفته گذشته در نخستین اجلاس جهانی شوراها و شهرداران گفت: اتکا به درآمد حاصل از فروش «تراکم» بدتر از اتکا به درآمد حاصل فروش نفت است. همانطور که باید بودجه کشور را از درآمد نفتی جدا کرد و درآمدهای نفتی را در مسیر سرمایهگذاری حرکت داد، باید منابع درآمد پایدار و سالمی برای شهرداریها ایجاد کرد.
«تراکم» در این سخن یک معنا دارد؛ درآمدی که شهرداریها از محل فروش هوا (یعنی طبقات) برای ساخت و ساز عمومی به دست میآورند تا آن را صرف خدمات عمومی کنند.
تراکمفروشی که سالیانی است در شهرداری تهران باب شده است، با این توجیه جا افتاده که شهر با ساخت و ساز عمودی جمعیت بیشتری را در خود جا دهد و در مقابل، شهرداری با درآمد حاصل از آن، خدمات عمومی برای جمعیت مازاد، ارائه دهد. این خدمات باید خدمات عمرانی باشد از پارکینگ گرفته تا پارک و از تعریض معابر تا فضای سبز و تسهیل عبور و مرور و زیباسازی و نظافت و ایمنی شهری و… اما شهرداریها با بخشی از درآمد حاصل از فروش تراکم، هزینههای جاری را میپردازند و پولی که از مالکان به عنوان پارکینگ و خدمات عمومی میگیرند را عملاً صرف احداث همان نوع خدماتی که در ضوابط قید شده است، نمیکنند.
تراکم معنای دیگری هم دارد و آن «تراکم جمعیت» است. تراکم جمعیت در تهران اکنون حدود ۱۱هزار نفر در هر کیلومترمربع است. این تراکم بیش از ۲۰ برابر میانگین کشوری است. تراکم جمعیت تهران، عمدتاً حاصل عمودیسازی شهر است که به خاطر «مطلوبیت» مناطقی از شهر برای سکونت حاصل شده است. این مطلوبیت، تقاضا را برای سکونت در آن مناطق بالا میبرد و بالارفتن تقاضا به افزایش قیمتها میانجامد. افزایش قیمتها، انگیزه لازم و کافی را برای سازندگان و انبوهسازان فراهم میکند و برای همین است که هماکنون و کماکان در مناطقی از شمال شهر تهران شاهد ساخت و ساز مجتمعهای مسکونی و حتی برجها در کوچههای ۶متری هستیم و بواقع نمیدانیم در طرح جامع شهر تهران ساخت و سازی چنین انبوه در کوچههایی چنان تنگ پیشبینی و تصویب شده و برای همه ابعاد اجتماعی، فرهنگی و ایمنی و… آن برنامهریزی دقیق و هوشمندانه صورت گرفته یا چنین مجوزهایی به تشخیص آنی مسئولان منطقه یا سلیقهها و مصلحتهای فردی صادر میشود…
بدیهی است که با ساکن شدن جمعیت در ساختمانهای پرشمار، آمد و شد دچار اختلال میشود و شهرداری برای رفع آن عملاً هیچ کاری نمیتواند انجام دهد. درست است که شهرداری میتواند بزرگراه صدر را دوطبقه کند اما آیا کوچه پسکوچههای تهران را میتوان طبقاتی کرد؟!
به هر روی، «تراکم جمعیت» در تهران ابعادی فراتر از آمد و شد دارد. لزوم افزایش انواع مراکز خدماتی، آموزشی و فروشگاهی به نسبت جمعیت متمرکز شده، ضرورت ایجاد تمهیدات امنیتی و ایمنی از قبیل افزایش مراکز پلیس، آتشنشانی و… و ضرورت اتخاذ سیاستهایی برای مواقع بحرانی از جمله زلزله، سیل، توفان، جنگ، تروریسم، آلودگی هوا، کمآبی و… از دیگر ابعادی است که تراکم جمعیت در یک کانون جمعیتی را به شدت پرهزینه و پرریسک میکند.
امروزه در دنیا، شهرهای دارای بیش از یکصدهزار نفر را شهرهای بزرگ مینامند، با این حساب شاید عنوان «کلانشهر» هم برای تهران کوچک باشد. شهرها هر چه بزرگتر میشوند، هزینه نگهداری و اداره آن برای حکومتها و هزینه زیست در آن برای شهروندان بیشتر میشود، لذا جهت مدیریت شهری آمایش سرزمین در دنیای امروز، ایجاد شهرهای کوچک، کم جمعیت و آرام است تا شهروندان زندگی بهتری را در آن تجربه کنند.
شهر تهران امروز با حدود ۷۳۰ کیلومترمربع مساحتی بسیار کمتر از یکصدم مساحت کشور را دارد اما بیش از ۱۰ درصد جمعیت ایران را در خود جا داده است. استان تهران نیز جمعیتی حدود ۱۷ درصد جمعیت کشور را در خود دارد. فروش تراکم ممکن است گرهی از بودجه و نقدینگی امروز شهرداری بگشاید اما بدون تردید در آینده گرههایی کور به کلاف سردرگم این کلانشهر خواهد افزود.
به قول لسانالغیب:
آنکه فکرش گره از کار جهان بگشاید
گو در این کار بفرما نظری بهتر از این
«تراکم» در این سخن یک معنا دارد؛ درآمدی که شهرداریها از محل فروش هوا (یعنی طبقات) برای ساخت و ساز عمومی به دست میآورند تا آن را صرف خدمات عمومی کنند.
تراکمفروشی که سالیانی است در شهرداری تهران باب شده است، با این توجیه جا افتاده که شهر با ساخت و ساز عمودی جمعیت بیشتری را در خود جا دهد و در مقابل، شهرداری با درآمد حاصل از آن، خدمات عمومی برای جمعیت مازاد، ارائه دهد. این خدمات باید خدمات عمرانی باشد از پارکینگ گرفته تا پارک و از تعریض معابر تا فضای سبز و تسهیل عبور و مرور و زیباسازی و نظافت و ایمنی شهری و… اما شهرداریها با بخشی از درآمد حاصل از فروش تراکم، هزینههای جاری را میپردازند و پولی که از مالکان به عنوان پارکینگ و خدمات عمومی میگیرند را عملاً صرف احداث همان نوع خدماتی که در ضوابط قید شده است، نمیکنند.
تراکم معنای دیگری هم دارد و آن «تراکم جمعیت» است. تراکم جمعیت در تهران اکنون حدود ۱۱هزار نفر در هر کیلومترمربع است. این تراکم بیش از ۲۰ برابر میانگین کشوری است. تراکم جمعیت تهران، عمدتاً حاصل عمودیسازی شهر است که به خاطر «مطلوبیت» مناطقی از شهر برای سکونت حاصل شده است. این مطلوبیت، تقاضا را برای سکونت در آن مناطق بالا میبرد و بالارفتن تقاضا به افزایش قیمتها میانجامد. افزایش قیمتها، انگیزه لازم و کافی را برای سازندگان و انبوهسازان فراهم میکند و برای همین است که هماکنون و کماکان در مناطقی از شمال شهر تهران شاهد ساخت و ساز مجتمعهای مسکونی و حتی برجها در کوچههای ۶متری هستیم و بواقع نمیدانیم در طرح جامع شهر تهران ساخت و سازی چنین انبوه در کوچههایی چنان تنگ پیشبینی و تصویب شده و برای همه ابعاد اجتماعی، فرهنگی و ایمنی و… آن برنامهریزی دقیق و هوشمندانه صورت گرفته یا چنین مجوزهایی به تشخیص آنی مسئولان منطقه یا سلیقهها و مصلحتهای فردی صادر میشود…
بدیهی است که با ساکن شدن جمعیت در ساختمانهای پرشمار، آمد و شد دچار اختلال میشود و شهرداری برای رفع آن عملاً هیچ کاری نمیتواند انجام دهد. درست است که شهرداری میتواند بزرگراه صدر را دوطبقه کند اما آیا کوچه پسکوچههای تهران را میتوان طبقاتی کرد؟!
به هر روی، «تراکم جمعیت» در تهران ابعادی فراتر از آمد و شد دارد. لزوم افزایش انواع مراکز خدماتی، آموزشی و فروشگاهی به نسبت جمعیت متمرکز شده، ضرورت ایجاد تمهیدات امنیتی و ایمنی از قبیل افزایش مراکز پلیس، آتشنشانی و… و ضرورت اتخاذ سیاستهایی برای مواقع بحرانی از جمله زلزله، سیل، توفان، جنگ، تروریسم، آلودگی هوا، کمآبی و… از دیگر ابعادی است که تراکم جمعیت در یک کانون جمعیتی را به شدت پرهزینه و پرریسک میکند.
امروزه در دنیا، شهرهای دارای بیش از یکصدهزار نفر را شهرهای بزرگ مینامند، با این حساب شاید عنوان «کلانشهر» هم برای تهران کوچک باشد. شهرها هر چه بزرگتر میشوند، هزینه نگهداری و اداره آن برای حکومتها و هزینه زیست در آن برای شهروندان بیشتر میشود، لذا جهت مدیریت شهری آمایش سرزمین در دنیای امروز، ایجاد شهرهای کوچک، کم جمعیت و آرام است تا شهروندان زندگی بهتری را در آن تجربه کنند.
شهر تهران امروز با حدود ۷۳۰ کیلومترمربع مساحتی بسیار کمتر از یکصدم مساحت کشور را دارد اما بیش از ۱۰ درصد جمعیت ایران را در خود جا داده است. استان تهران نیز جمعیتی حدود ۱۷ درصد جمعیت کشور را در خود دارد. فروش تراکم ممکن است گرهی از بودجه و نقدینگی امروز شهرداری بگشاید اما بدون تردید در آینده گرههایی کور به کلاف سردرگم این کلانشهر خواهد افزود.
به قول لسانالغیب:
آنکه فکرش گره از کار جهان بگشاید
گو در این کار بفرما نظری بهتر از این