چشمه همیشه جوشان و فیاض و زلال موسیقی اصیل ایرانی به قدری گیرندگی و پیوستگی دارد که در خیل کثیری از خانوادهها، به ویژه خاندان استادان هنرمند از طریق جمعی و چندین نفر از اعضای خانواده، این هنر دنبال میشود و استمرار مییابد.
نمونههایی از این تداوم را میشناسیم: محمدرضا شجریان و فرزندانش، ایرج خواجهامیری و فرزندش، برادران گلپایگانی(گلپا)، خانواده پورناظری، گروه کامکارها و…. این سرچشمه همیشه جاری و ساری است.
بهاره فیاضی از نوازندگان شاخص و سرشناس سازهای تار و سه تار است که از نخستین سالهای نوجوانی آموزش موسیقی را نزد چهرههای شناخته شده و استادان گرانقدری فرا گرفت.
این هنرمند، فرزند داوود فیاضی، خواننده و مدرس و پیشکسوت عرصه آواز ایرانی است.
بهاره فیاضی در کنار فعالیتهایش اهتمام ویژهای به امر آموزش هنرجویان موسیقی نیز دارد و امسال هم آلبوم «روشنا» را در ژانر موسیقی بیکلام که کمتر مورد توجه قرار گرفته، ارائه داده است.
برای آشنایی بیشتر با این هنرمند و تلاشهای هنریاش، گفت و گویی با وی انجام شده که تقدیم میشود.
***
*ابتدا کمی از زندگینامهتان و تحصیلات و آشنایی با موسیقی و استادان خود بگویید.
ـ آبان ماه ۱۳۵۸ درخانوادهای فرهنگی ـ هنری در تهران متولد شدم. با تشویق و همیاری پدر و مادرم. من در ۸ سالگی با انتخاب ساز سه تار، موسیقی را آغاز کردم.
اولین معلم من آقای طلوعی بود که من به مدت ۴ سال نزد ایشان به فراگیری
سه تار پرداختم.
پس از این مدت،به دلیل علاقه بسیار زیاد به ساز تار، در محضر آقای ارشد تهماسبی مشغول یادگیری تکنیکهای این ساز و همچنین ردیف موسیقی ایرانی شدم.
استادان من در موسیقی، آقایان داریوش پیرنیاکان، داریوش طلایی، مسعود شعاری، حسین علیزاده و محمدرضا لطفی بودند.
در دانشگاه تهران لیسانس موسیقی و در دانشگاه هنر تهران کارشناسی ارشد موسیقی گرفتم. درحال حاضر مدیرآموزشگاه موسیقی بهار و مدرس ساز تار در هنرستان موسیقی دختران تهران هستم.
*در خانواده شما چه کسانی اهل موسیقی یا به هنر دیگری مشغول هستند؟
ـ در خانواده ما از ابتدا موسیقی جاری بود. پدرمن داود فیاضی ـ خواننده و مدرس آواز و از شاگردان استاد اسماعیل مهرتاش هستند و طبیعتاً من از همان موقع که تا حدودی به موسیقی مسلط شدم، درخانه جواب آواز را هم با پدرم به صورت مرتب تمرین میکردم. و شاید به همین دلیل است که من به ژانر موسیقی ساز و آواز بسیار علاقه مندم.
حمایت بیریغ پدرو مادرم (که متاسفانه او را بسیار زود از دست دادم) و از خود گذشتگی آنها باعث شد که من و خواهرم ـ شکوفه ـ بتوانیم در عالم هنر بمانیم و بیاغراق هر چه که امروز دارم نتیجه حمایت و دلسوزی آنهاست.
شکوفه ـ خواهرم ـ نیز سالها در زمینه نقاشی و نگارگری فعالیت کرده و هم اکنون مدرس گیتار کلاسیک و همچنین از شاگردان جناب آقای ـ امیر عطایی ـ در زمینه ساخت ساز کمانچه است.
همسرم ـ علیرضا ایلچی ـ نیز نوازنده و مدرس تار و سه تار و در حال حاضر مدیر هنرستان موسیقی پسران تهران است.
*شما در زندگی هنریتان بیشتر تحت تاثیر چه کسانی بودهاید؟
ـ من از همان زمان که سازتار را به عنوان ساز تخصصی خودم انتخاب کردم، در درجه اول تحت تاثیر مستقیم استاد محمدرضا لطفی بودم و به واسطة کاستهایی که آن موقع به صورت خصوصی بین بچهها دست به دست میشد،
تمام کارهای ایشان را مشتاقانه دنبال میکردم و همیشه دررویای من بود که ایشان روزی به ایران بیایند و من بتوانم مستقیم از محضرشان استفاده کنم
ولی حتی درخیالاتم هم نمیدیدم که روزی در صحنه کنسرت در کنار ایشان بنشینم و قطعهای را با سازایشان به صورت دو نوازی اجرا کنیم ـ که این اتفاق خجسته در کنسرت چاووش ۸ افتاد ـ از سال ۱۳۸۵ که ایشان به ایران برگشتند، من در مکتبخانه میرزا عبدالله در کنارشان بودم و ضمن استفاده از کلاسهای ایشان، در گروه شیدای بانوان حضور داشتم و همچنین در مکتبخانه به تدریس تار و سه تار مشغول بودم.
متاسفانه جامعه هنری ایران بسیار زود استاد لطفی را از دست داد. ایشان واقعا خودشان را وقف شاگردانشان میکردند و بیوقفه مشغول فعالیت و تولید آثار موسیقی بودند فقدان ایشان ضربه جبرانناپذیری برای موسیقی ایران بود. امیدوارم راهشان پر رهرو و روحشان قرین آرامش باشد. و البته به جز استاد لطفی، من حتماً از تمامی استادانم تاثیرگرفتهام. چه درمقوله نوازندگی و چه در نوع بینش و رفتار در جامعه و مقوله هنر.
*تاکنون چه آثاری را منتشر کردهاید و در حال حاضر مشغول چه فعالیتهای هستید؟
ـ من به همراه تعدادی از دوستانم پس از سالهای دانشگاه، حوالی سال ۱۳۷۹، عضو مرکز حفظ و پژوهش موسیقی شدیم که استاد کیانی مسئول آن بودند و در آغاز یک گروه سازهای ایرانی درست کردیم که خط و مشی اصلی آن بازسازی و اجرای آثار قدما بود. این گروه که گروه ـ سپهر ـ نام گرفت هنوز هم به فعالیت خویش ادامه میدهد و من به مدت ۱۰ سال، با این گروه همکاری داشتم که حاصل آن، کنسرت های متعدد، کسب رتبه اول فستیوال موقام آذربایجان در سال ۲۰۱۱ و آلبومهای ماهان، پیروزان و سپهرخوانی است. همچنین آلبومهایی که با گروه شیدای بانوان زیر نظر استاد لطفی منتشر شد شامل،ای عاشقان ردیف ماهور و آلبومهای تصویری کنسرتهای سه گانه و چاووش ۸٫ در آلبوم مجموعه ردیفهای استاد مهرتاش که پدرم آن را اجرا کردند، من و علیرضا ایلچی اجرای جواب آوازآن را برعهده داشتیم. و کار آخر من نیز آلبوم «روشنا» است که در مهر ماه ۱۳۹۴ توسط نشر ماهور به بازار موسیقی آمده است.
*به نظر شما، موسیقی در کشور ما به طور عام، و در حوزه خانمهای هنرمند به طور خاص با چه مشکلاتی رو به روست؟
ـ متأسفانه در کشور ما موسیقی به اصطلاح پاپ (عامهپسند) به شکل بیرویهای درحال گسترش است و در این میان موسیقی اصیل ایرانی با چالشها و مشکلات بسیاری روبهروست، از یک طرف اختلافات بین موزیسینها و کسانی که در رأس سیاستگذاریهای موسیقی هستند و از طرف دیگر شرایط امروزی موسیقی ایران که بسیار عوامزده و پوپولیستی است و این عوامزدگی در بیشتر بافت های
موسیقی و موزیسینها نیز رسوخ کرده است. در زمینة خانمهای نوازنده نیز به نظر من گاهی به دلیل محدودیتهایی که در حوزة فعالیت موسیقی وجود دارد،خانم ها زود دلسرد میشوند و با وجود استعداد و علاقة زیاد، مجبور به ترک فعالیت در عرصه موسیقی میشوند که به نظر من این قضیه در طول تاریخ باعث لطمه دیدن جدی بدنه موسیقی شده و امروزه متأسفانه تعداد خانم هایی که بهطور تخصصی در عرضه موسیقی کاری می کنند، به لحاظ آماری بسیار کمتر از آقایان هستند و من امیدوارم روزبه روز شاهد شکوفایی و رشد چشمگیر زنان اعم از نوازنده، آهنگساز و مدرس در همة سازها باشیم.
*فکر میکنید برای رفع این مشکل چه راهکارهایی میتوان ارائه داد؟
ـ واضح است که وقتی در کشوری، موسیقی خوب و ریشهدار به مردم معرفی شود و موسیقیدانان متخصص و با تجربه حمایت شوند، طبیعتاً این موسیقی ارزشمند در سطح جامعه پخش میشود و بهتدریج مردم با آن مأنوس میشوند. در نهایت مهمترین عاملی که ما را بر سر این کار نگه داشته است، عشق است و امید به اینکه این موسیقی که میراث گذشتگان ما بوده، شامل گسست بین نسلها نشود و در مرور زمان بهدست فراموشی سپرده نشود.
*چنین به نظر میرسد که از گذشته تا کنون خانمهای نوازنده تار در بین سرشناسان، بسیار معدود و محدود بودهاند. اگر چنین است، علت این امر را در چه میدانید؟
ـ بله؛ همین طور است متأسفانه. از قدیم بهطور غلط مرسوم بوده است که تار را سازی مردانه میدانستهاند. البته در زمان قاجار، زنان نوازنده و بالاخص نوازندگان تار قوی وجود داشتهاند ولی متأسفانه اثری از اجراهایشان در دست نیست.
ولی شاید به دلیل اینکه نوازندگی تار قدرت زیادی را میطلبد و نوازندگان تار، اکثراً آقایان بودهاند، شاید این باور غلط در بین اقشار جامعه جا افتاده است. ولی به نظر من خانم ها از نظر قدرت و توانایی در نوازندگی هیچ سازی، ضعیفتر از آقایان نیستند و بیشتر، مشکل در نبود پیگیری و ممارست در کار است.
*شما را کمتر در گروههای موسیقی میبینیم. به رغم تواناییهای موسیقاییتان این موضوع از کجا نشأت میگیرد و آیا در آینده همچنان مستقلانه فعالیت خواهید کرد؟
ـ بله، همین طور که گفتم، من در طی این سالیان، در دو سه گروه بیشتر فعال نبودهام و بیشتر بهصورت مستقل فعالیت کردهام. به نظر من،گروههای موسیقی که تشکیل میشوند باید زیربنای فکری و سلیقة اعضایشان یکی باشد و با یکدیگر همدل و همنفس باشند تا همکاریشان ریشه بگیرد و پربار شود. من وقتی که احساس کنم در کنار دوستانی قرار گرفتهام که قرار است با کمک همدیگر، ذائقه موسیقی جامعهمان را ارتقا ببخشیم، حتماً از بودن در چنین گروهی احساس افتخار میکنم. استاد لطفی در گروه شیدا به ما همیشه تأکید میکردند که شما، تکنوازانی هستید که اینجا در یک گروه در کنار همدیگر جمع شدهاید. و این نیز نکتهای است که در گروههای امروزی کمرنگ شده است و صرفاً بیشتر اعضای گروه بهصورت سیاهیلشگر در گروه حضور دارند.
*گفته میشود جامعه ایران از نظر شادی در وضعیت بحرانی به سر میبرد و جامعه شادی نیست. موسیقی ایرانی به ویژه سازهای سنتی ایران، چگونه میتوانند در این زمینه نقشآفرینی کنند؟
ـ به نظر من، موسیقی سنتی ایران؛ به هیچ وجه موسیقی غمگینی نیست بلکه موسیقی متفکری است من فکر میکنم میتوان با سازهای ایرانی و برپایة موسیقی سنتی، هم موسیقی شاد و پرانرژی خلق کرد و هم موسیقی غمگین، همانطور که در تمام موسیقیهای دنیا و با تمام سازها نیز این اتفاق میتواند بیفتد. ولی چون جامعة ما عموماً به سمت و سوی درونگرایی گرایش دارد این مسئله در هنر و بالاخص در موسیقی نیز نمود پیدا میکند. ولی موسیقیدانان ما میتوانند با انتخاب اشعار امیدبخش و به دور از ترویج سیاهنمایی و یأس، روح زندگی و طراوت را به درون اقشار مختلف جامعه بدمند.
*همانطور که میدانید در دوران اخیر که به عصر الکترونیک و شبکههای اجتماعی مشهور شده است، و انواع و اقسام موسیقی که الفتی با فرهنگ ما ندارند، بیش از گذشته حوزههای مختلف جامعه ما را به ویژه در بین جوانان و نوجوانان را تسخیر میکنند، چگونه با سازها و ردیفهای ایرانی میتوان جوان و نوجوان ایرانی را به سمت موسیقی ایرانی کشاند؟
ـ جناب آقای ساسان فاطمی در مقالهای با عنوان موسیقی پیر، موسیقیدان جوان ـ که به مناسبت انتشار آلبوم معرفی هنرمندان جوان در سال ۱۳۸۰ در فصلنامه ماهور شمارة ۱۳ منتشر شد، بهطور مفصل به این موضوع پرداختهاند و عنوان کردهاند که تعریف رایج از موسیقی جوانان و واقعیت موسیقایی نشدن جامعه، از بیماری واحدی سرچشمه میگیرند:
«درهمریختگی فرهنگهای موسیقایی که نتیجه عدم توازن در سیاستگذاریهای مسئولین بوده است» و «نادیده گرفتن تنوع در ذوقهای موسیقایی، نتیجهای جز تابخوردن میان افراط و تفریط ندارد.» ولی به قول استاد علیزاده، «شکایت از اینکه اکثر جوانها به موسیقی پاپ روی آوردهاند ناشی از یک نگاه بدبینانه است و وجود یک اقلیت کوچک: که با شایستگی پاسدار موسیقی کلاسیک ما باشد، برای شکوفایی این موسیقی کافیست» چرا که طبیعت این موسیقی مخاطب عام نمیطلبد.
به هرحال به عقیدة من اگر آموزش درست در جامعه صورت گیرد و زمینة شناخت و مطالعه روی موسیقی و فرهنگ به شکلی صحیح و مساوی برای همة اقشار جامعه فراهم شود، ساز و کنسرتهای موسیقی در تلویزیون نشان داده شود و برنامههای مدونی برای شناخت عموم مردم جامعه فراهم شود، حتماً میتوان جوانان بیشتری را به سمت موسیقی ایرانی سوق داد.
code