تولد
علیرضا پورامیدعلیرضا پورامید
 

چشم بر دنیا گشودم نیمشب

زیستم در تیرگی در ترس، تب

آزمونی بود مادر را، و من

بهر همراهی‌ش زادم، از ادب

زندگی گسترده‌ی وهم و خیال

زادن و زاری، مباح و مستحب

دستگرمی بود یکبار آمدن

لب نبگشوده، رسیده جان به لب

بار دیگر بی‌نیاز از جسم و جان

از نما، از قاب و از حجم و حسب

بار دیگر از درون خود، ز عشق

زایم و آیم ز شعر، از تاب، تب

این تولد از اصالت بی‌نصیب

ـ یک تولد ـ دارم از خلقت طلب

نسخه مناسب چاپ