احوال/در احوال وآثار خان ملک ساسانى
علیه سیاست انگلیس
منوچهر ‌برومند‌(م‌ب‌سها)
 

سید احمد ـ خان ملک ساسانى، ملقّب به القاب ِاحتشام حضور و محتشم‌السلطان، نویسنده، سخنور، و مورِّخ ِ در سال۱۲۶۰ خورشیدى چشم به جهان گشود و در سال ۱۳۴۶ خورشیدى در فرانسه درگذشت، کالبدش به تهران منتقل شد. مدفنش در سوهانک شمیران است.
سوابق ِ خانوادگى
‏پدرش میرزا محمد حسین فراهانى مُتُخلِّص به گلبن و مُلَقَّب به ملک‌الکتّاب ثانى از سخنوران ونویسندگان معاصر با ناصرالدین شاه قاجار بود. که در فواصل سالهاى ۱۲۶۴ تا ۱۳۳۱ هـ ق مى زیست. وى مردى بخشنده به شمار مى‌آمد. به خوش بیانى و خوش نویسى و خوش قلمى شهرت داشت. افزون بر مجموعه شعر ومنشآت و دو رساله حالت و آداب‌السرور و سفرنامه از قفقازیه تا مکّه، که به سال ۱۳۰۲هـ ق به دستور ناصرالدین شاه قاجار نوشت، تحقیقاتى نیز به توصیه محمد حسن خان اعتمادالسلطنه که عموى همسرش بود درباره آثار تاریخى خراسان کرد، در نگارش کتاب مطلع‌الشمس هم با وى همکارى داشت.
سفر نامه مکّه میرزا محمد حسین فراهانى، در باره مناسک حج و وضع جغرافیایى کشور‌هایى است که هنگام سفر حج دیده است. مٌشْعِر بر موقعیّت جغرافیایى و ویژگى‌هاى فرهنگى، سیاسى و ابنیه و آثار تاریخى نواحى بر سر راهش، حاوى اطلاعات ارزنده‌اى منضم به سروده‌هاى مؤلف که به دستور ناصرالدین شاه قاجار در فاصله زمانى ۱۳۰۲ تا ۱۳۰۳ نگارش یافته است.
پدر بزرگ پدرى خان ملک ساسانى میرزا محمدمهدى ملک‌الکتّاب اوّل، از منشیان میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام بود. پدر بزرگ مادریش عبدالعلى خان مقدَّم مراغه‌اى ادیب الممالک بود که وزارت وظایف و اوقاف ناصرالدین شاه و حکومت سمنان وقم را بر عهده داشت (زاده: ۱۲۴۵هـ ق ـ در گذشته: ۱۳۰۲هـ ق ) برادر محمد حسن خان اعتماد السلطنه بود.
از آنجا که میرزا محمد حسین فراهانى، پدر خان ملک ساسانى، بر حسب ماموریت‌هاى سیاسى به محاسن مسافرت به خارج آشناشده بود، فرزندش را در اوان جوانى جهت تحصیل روانه سوئیس کرد.
خان ملک ساسانى پس از اتمام تحصیلات در سال ۱۲۹۰ خورشیدى به تهران بازگشت. پیش خدمت و معلِّم احمد شاه قاجار شد. در سال ۱۲۹۴او را به مدیریت مجله رسمى معارف برگزیدند. سپس به اداره دارایى رفت. تا سال ۱۲۹۷ رئیس اداره دارائى یزد بود. در بهمن ماه همان سال به عضویت وزارت امور خارجه درآمد. مامور انجام وظیفه در کنسولگری ایران دراستانبول شد. دروزارت خارجه، از منشى باشى سفارت گرفته تا سر کنسولى ومستشارى سفارت کبراى ایران در کشور‌هاى مختلف و نیابت سفارتخانه‌هاى ایران در سوئیس و فرانسه، مشاغل گوناگون ادارى داشت. در سال ۱۳۱۲ بازنشسته شد. شانزده سال بعد در سال ۱۳۲۸ دردوران صدارت محمد ساعد، سمت معاونت نخست‌وزیری و ریاست کل انتشارات و مطبوعات کشور بر عهده وى قرار گرفت. افزون برکارشناسى وپژوهش درزمینه مسائل سیاسى که به تبع مشاغل خود داشت. از صاحب نظران مباحث ادبیات نمایشى و از جمله نویسندگان نقدپرداز تئاتر و مُدرِّسان هنرستان هنر پیشگى تهران بود.
رجل سیاسى وطن خواهى که بار سیادت بیگانه و دخالت سودجویانه اجنبى در امور داخلى ایران بر او گران مى آمد. از رهگذر منصب دربارى و معاشرت مستمر با سلطان احمدشاه قاجار و دیگر مشاغلى که در وزارت امور خارجه بر عهده داشت، به کم وکیف مقاصد استعمارى و نفوذ سیاسى انگلستان وایادى داخلى آن دولت واقف بود، با کوششى خستگى‌ناپذیر از سال ۱۲۹۴ که به مدیریت مجله رسمى وزارت معارف منصوب شد، ودر خفا آغاز مبارزه کرد، تا آخرین دم حیات که در پاریس مشغول نوشتن کتاب فراماسونرى بود، از مجاهدت فکرى ومبارزه قلمى بر علیه سیاست انگلیس و عوامل نفوذى وایادى اجرائى ایرانیش غافل نشد. بنا به مقتضیات زمان در خفا و آشکار نقشه‌هاى ایران براندازانه بیگانگان را بر ملا کرد.
آثار ِقلمى ارزنده‌اى باقى گذاشت که هریک آیینه عبرتى درس آموز وکار ساز است. هرچند برخى از اظهار نظر‌هاى افراطى وى که جنبه ذهنى ِاحساسى دارد، فاقد مصداق فکرى درست و جلوه عینى خارجى است.
اهم تألیفاتش به شرح زیر است:
آگاهى نامهرسیاستگزاران ایران در دوره قاجاریه، در یک مجلدرتاریخ رابطه سیاسی ایران و عثمانی، در سه مجلدرمرزهای ایران در دوره نادرشاهرهفت داستان تاریخی از قرون گذشته ایرانریادبودهای سفارت استانبولردست پنهان سیاست انگلیس در ایرانرشاهد شیراز (مشتمل بر تاریخچه موسیقی و آواز در ایران باستان و چگونگی حمله اسکندر به ایران)
تألیفات دست نوشته وی به قرار زیر است:
دوازده سال با احمد شاه، تاریخ فراماسونری در ایران، سرگذشت و احوال معاصرین، در دو مجلد ، خاطرات خان ملک ساسانی.
کتاب «آگاهى‌نامه» را خان ملک ساسانى در باره امیرالشعراء، سید محمد صادق فراهانى، متخلّص به امیرى که از عموزادگان وى بود، و مقارن ریاست دارائى ِخان ملک ساسانى در یزد، ریاست داد گسترى آن شهر را بر عهده داشت، نوشته ودرسال ۱۳۴۱هـ ق ر مقارن با ۱۹۲۲ میلادى در چاپ خانه کاویانى برلین منتشر ساخته است.
وى در آن کتاب در باره هجو و هجاى عمو زاده‌اش مى‌گوید:
«… و همچنین است هجوهاى آن سخنور بزرگ، یعنی در زبان فارسی شاید جز تاج الشعرا سوزنی کسی این قدرت را نداشته ولی با یک تفاوت که هجوهای بی‌نظیر حکیم سمرقندی همه تند و سخت و شدیدند. اما ادیب فراهانی در تمام مراتب این شیوه بى‌مثل و مانند است. کنایات شیرین، شوخی‌های نمکین، تمسخرهای تلخ، نیش‌های گزنده، حملات لرزاننده و بالاخره دشنام‌های سهمناکش همه استادانه و قابل شنیدن‌اند. و اگر جمعی هدف تیر هجای او شده‌اند…، هجاهاى ادیب‌الممالک همه شنیدنى است و چقدر مدیحه‌ها و هجوهاى او مستحق امعان نظر و کشف سبب‌هاى اجتماعی عصر حاضره مى باشند…»
‏(سیاست گزاران ایران در دوره قاجار) عنوان کتابى است. مشتمل بر حوادث تاریخى نیمه دوم دوره قاجار و احوال سیاستمداران معاصر با ناصرالدین شاه و برخى از رجال سیاسى دیگر، مُتَّکى به منابع متعدد خطى و چاپى ومستند به اسناد ومدارک روشنگرى که در اختیار خان ملک ساسانى قرار داشته است. به همین لحاظ از منابع ارزشمند تاریخى است. که از رویدادهاى سیاسى تاریخى آن زمان به گونه‌اى شایسته پرده بر
مى گیرد. در سال ۱۳۲۸ توسّط انتشارات بابک تهران در ۲۴۳ صفحه به زیور طبع آراسته گشته است.
(دست پنهان سیاست انگلیس در ایران) نام کتاب تاریخى دیگرى از اوست. در بر دارنده واقعه قتل گریبادوف و چگونگى ِ قتل قائم‌مقام است. نویسنده از نقش آقا خان محلاتى پرده بر مى گیرد که مى خواست با همکارى انگلیسى‌ها، شاه ِکرمان و بلوچستان شود. به شرح ِ اقدامات ِ محمد تقى خان چهار لنگ بختیارى مى پردازد که به اغواى (مستر لا یارد انگلیسى ) قصد تجزیه لرستان و خوزستان را در سر داشت.
از مقدمات تجزیه جزائر بحرین و چگونگى تجزیه نفت زهاب از ایران و نحوه تأسیس بانگ شاهنشاهى ایران، کشف اسرار مى‌کند. در نکوهش رجال منفعت طلب ایران فروش وبیگانه پرور ابائى ندارد، میرزا على اصغر خان امین‌السلطان را طاعون مصر و وباى هند بنامد. یا محمد حسن خان اعتمادالسلطنه عموى مادر خود را در فرار به روباه تشبیه کند. در حمله مانند شیر بداند و برحال دودمان‌هاى کهن سالى تاسف خورد که به دست عمال شرکت سابق نفت برچیده شدند.
‏خان ملک ساسانى در باب انگیزه تالیف این کتاب چنین مى‌گوید:
«چندین سال بود قلم مرا ملالت مى کرد که چرا نیاز‌هاى سیاسى خودت را جمع آورى
نمى نمائى ومنتشر نمى کنى؟! کمتر کسى در ایران مى زیسته که شش تن از شاهنشاهان ایران را دیده و با عشق و علاقه به وطن پنجاه سال در سیاست عمرگذرانیده واهل ادب وتاریخ باشد… چرا لیست جاسوسان سفارت انگلیس را در ایران، با شرح احوالشان منتشر نمى کنى مگر تصوّر مى نمائى، مناسب‌تر از حالا وقتى پیدا خواهى کرد که مردم ایران تشنه شناسائى آنها باشند؟
حقیقت این است که براى این کار دیگر بهانه وعذر نداشتم وتسلیم قلم شدم وگفتم عجالتاً شمه‌اى در این زمینه مى نویسم تا خاطر عاطر او را راضى کرده باشم. و الا ذکر همه آنها کتابى جدا گانه لازم دارد. اینک قسمتى از یاد بود‌هاى دوره جنگ بین‌المللى اول را که محتوى اسامى چندین نفر از این جاسوسان است منتشر مى کنم. چون لازمه شناسائى موضوع تقریباً از پنجاه سال قبل آغاز مى‌شود، از آنجا شروع مى نمایم.»
مسوده‌اى نیز از خاطرات خان ملک ساسانى در دست است که به هنگام اقامت در لوزان و در فاصله زمانى شهریور تا آبان ماه سال ۵۱۲۹ یزدگردى نوشته، علاوه بر آنکه حاوى آگاهى‌هاى ارزنده از وقایع دربار احمد شاه وبه یاد مانده‌هاى تاریخى سیاسى نویسنده است، آراء و عقائد شخصى وى را باز گو مى‌کند، که مبتنى بر احساسات افراطى وطن دوستى وتقابل و مخالفت با سیطره فرهنگى و نفوذ سیاسى بیگانه است. اعم از اعرابیان بَدَوى و یا استعمارگران متمدن باخترى که هریک به نحوى کعبه آمال ملى نویسنده را آماج حملات ویرانگر ایرانى ساخته‌اند. در عین حال در مواجهه با بسط نفوذ دول اروپایى ودخالت فزاینده آنها که منجر به نقض حاکمیت ملّى ممالک مشرق زمین، مى‌شود، اتحاد و همبستگى مسلمانان را چاره کار مى‌داند.
رئوس مطالب مندرج در این مسوده، در ابواب زیرین قابل بخش‌بندى و پى‌گیرى است:
۱ـ اظهارات نصرت‌السلطنه در دربار احمدشاه ۲ـ عشق احمد شاه به کنتس میتا، دختر وزیر مختار اتریش۳ـ تبعات واگذارى امتیاز حفریات اماکن تاریخى به فرانسوى‌ها۴ـ معارف ایران ۵ـ روزنامه‌نگارى و اتفاق کلمه ۶ـ خسوف اسلام۷ـ پوزش وسر شکستگى تا کى.
‏نقل قول از نصرت‌السلطنه
شاهزاده حسنعلى میرزا نصرت‌السلطنه (حسن على ِنصرتْ مظفرى) پسر ششم مظفر الدین شاه قاجار، شاهزاده‌اى ادب آموخته وتحصیل کرده بود، بر خلاف برادرانش سالارالدوله و شعاع‌السلطنه گرد شرارت نمى گشت. معقول و منطقى و قانع و مورد علاقه پدر بود، به همراه مظفرالدین شاه به اروپا سفر کرد به قصد تحصیل در پاریس ماند. به آموختن ادبیات و ریاضیات و زبان‌هاى خارجى پرداخت. تا پیشرفت چشم گیر کرد. در دوره سلطنت پدر و برادر جز تصدى چند حکومت کوچک، کار دیگرى نداشت. ولى در عهد سلطنت احمد شاه، چند مرتبه حاکم فارس وکرمان شد. از محارم مجلس شاه به شمار مى آمد.
خان ملک ساسانى در مسوده لوزان از نصرت‌السلطنه نقل مى‌کند، احمد شاه میل زیادى به سینما توگراف داشت. شبها مى فرستاد، ازآنتوان نامى که توزیع‌کننده فیلم‌هاى خارجى در ایران بود، دو فیلم کرایه کنند. به مبلغ هشت قران اما براى این که ضرر نکند، مى گفت من از کجا پول دارم شبى هشت قران براى این کار بدهم. هرکس مى خواهد فیلم ببیند باید نفرى یک قران به من بدهد. زنش که خیلى از این مطلب متغیّر شد، یک قران درآورد و به شاه داد. از همه حتى از کلفت‌ها هم این یک قران را گرفت!
ادامه دارد

code

نسخه مناسب چاپ