یادداشت
حوزه‌های علمیه و گوهرهای بی‌همتا(۳۳)
سیّد علی گرامیان
حوزه علمیه سه گوهر بی‌همتا دارد که باید قدر آنها را بداند و چون جان شیرین از آنها حفاظت کند. یکی از آن سه گوهر، منابع علوم خالص و بی‌نظیری است که در اختیار حوزه قرار دارد و آن کتابُ الله و علوم ناب اهل بیت علیهم السلام است.

خداوند از قرآن به نور، هدایت، کتاب مبین و تبیان لِکل شیٍ یاد فرموده است.

مولا علی علیه السلام در خطبه ۱۸۹ نهج البلاغه در توصیف قرآن می‌فرماید :

«أَنْزَلَ عَلَیْهِ الْکِتَابَ نُوراً لَا تُطْفَأُ مَصَابِیحُهُ وَ سِرَاجاً لَا یَخْبُو تَوَقُّدُهُ وَ بَحْراً لَا یُدْرَکُ قَعْرُهُ وَ مِنْهَاجاً لَا یُضِلُّ نَهْجُهُ وَ شُعَاعاً لَا یُظْلِمُ ضَوْءُهُ‏ وَ فُرْقَاناً لَا یُخْمَدُ بُرْهَانُهُ وَ تِبْیَاناً لَا تُهْدَمُ أَرْکَانُهُ وَ شِفَاءً لَا تُخْشَى أَسْقَامُهُ وَ عِزّاً لَا تُهْزَمُ أَنْصَارُهُ وَ حَقّاً لَا تُخْذَلُ أَعْوَانُهُ‏ فَهُوَ مَعْدِنُ الْإِیمَانِ وَ بُحْبُوحَتُهُ وَ یَنَابِیعُ الْعِلْمِ»

خداوند به پیامبرش کتابی نازل فرمود و آن نوری است که خاموشی ندارد، دریایی است که قعرش ناپیداست، بنایی است که ارکانش منهدم نمی‌شود، معدن ایمان است و سرچشمه‌های دانش و دریای بی‌پایان علم، باغستان عدالت است و دشتهای سرسبز حقیقت و نشانه‌های روشن هدایت و نوری است خالص و بدون ظلمت، بنیان اسلام است و منزلگاه امن و آرامش، فرو نشاننده عطش دانشمندان و بهار دل فقیهان و مقصد صالحان، شفا دهنده جان بیماران است و حصار مرتفع عزت و سلامت و مرکب راهواری است که رهروان خود را به مقصد می‌رساند.

چنین قرآنی به همراه گنجینه علوم اهل بیت علیهم السلام، همان دو گوهر گرانقدری که پیامبر اکرم برای امت به امانت گذارده، قلمرو دانش و بستر پژوهش های علمی حوزه‌های علمیه را تشکیل می‌دهد که بس گرانبها و ارزشمند است.

گوهر دوم حوزه‌های علمیه، عشق و اخلاص است که به طور سنّتی در طلاب علوم حوزوی نسبت به فراگیری علوم اسلامی وجود داشته و دارد، زیرا از قدیم الایام این گونه بوده است که در برنامه تحصیلات حوزوی مدرک و مقام و حقوق استخدامی مرسوم نبوده و طلاب صرفاً به خاطر عشق و اخلاصی که نسبت به دین داشته‌اند، در سلک روحانیّت وارد می‌شده‌اند و عاشقانه و مخلصانه تحصیل می‌کرده‌اند.(البته اخیراً مرسوم شده به افرادی که تحت برنامه تحصیل می‌کنند مدرک معادل دانشگاهی داده می‌شود. امید است این جریان از مراتب عشق و اخلاص سُنّتی طلّاب نسبت به تحصیل علوم حوزوی نکاهد).

این عشق و صمیمیّت نسبت به تحصیل در بعضی افراد در حدّی بود که به افراط می‌رسید و به سلامتی آنان لطمه وارد می‌کرد. برای نمونه در حوزه بعضی از طُلاب را سراغ داشتم که وقتی می‌خواستند بابهای صرف میر را حفظ و ممارست کنند آنقدر که ملکه ذهنشان شود، شب های تابستان پاها را در جوی آب می‌گذاشتند تا بر اثر خُنکی آب، خوابشان نگیرد و بتوانند به حفظ‌شان ادامه دهند. طلبه‌ای را می‌شناختم که شبها به مطالعه می‌نشست، گردنش را به طناب می‌بست تا اگر حین مطالعه خواب او را ربود و سرش روی کتاب افتاد، طناب کشیده شود و او بیدار شود و به مطالعه ادامه دهد!

طلبه دیگری در مشهد هم حجره‌ای من بود، به نام شیخ مجید، فرد معقول و با اخلاقی بود، از آن گونه افرادی که انسان اُنس و همنشینی او را دوست می‌داشت. او در درس بسیار جدّی بود سعی داشت به حوزه علمیه نجف برود، می‌گفت، اگر مشکلاتم برطرف شود و به حوزه نجف بروم آنچنان درسی بخوانم که عشقم به تحصیل اشباع شود، او با تمام وجود متوجه کسب علم بود، سرانجام به نجف رفت، من فکر می‌کردم او با آن همه عشق و استعداد باید به مقامات بالای علمی رسیده باشد. چند سال بعد که من نجف رفتم، از حال شیخ مجید جویا شدم، دوستانش گفتند او به سبب جدّیت بسیار در تحصیل و کم‌خوابی و کم غذایی و هوای گرم نجف، به زوال عقل مبتلا شده، روزی او را در خیابان دیدم با پیراهن عربی و بدون عمامه، به سوی من نگاه کرد، نگاه مبهمی داشت، مرا نشناخت و رد شد. چقدر برای او با آن همه اخلاق و استعداد افسوس خوردم. البته اینها افراط است و افراط در هیچ کاری پسندیده نیست، حتی در تحصیل علم.

غرضم از آوردن این نمونه‌ها، بیان عشق بی‌شائبه و فراوانی بود که در بسیاری از طلاب نسبت به تحصیل علم وجود داشت. این نبود مگر به خاطر علاقه به دین و لذّتی که از فهم مطالب علمی به آنان دست می‌داد. برای طالب علم و دانشجو فهم یک مطلب بغرنج علمی از فتح یک قُلّه استراتژیک در میدان رزم، یا یک معامله بسیار سودمند در بازار لذّت بخش‌تر است.

امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند:

«لَو یَعلَمُ النّاسُ ما فی فَضلِ مَعرِفه اللّه عزوجل ما مَدُّوا أعیُنَهُم، مِن زَهرَه هذهِ الحَیاه الدّنیا ونَعیمِها، وَ تَلَذُّ دو ابها تلذُّذٍ مَن لَم یَزَلْ فی رَوضاتِ الجِنانِ مَعَ أولِیاءِ اللّه.»

اگر مردم ارزش معرفت خدا را درمی‌یافتند، دنیا و تمام متاعش در نظر آنان کوچک می‌ کرد و همه نعمت‌های دنیا را با یک لحظه معرفت خدا برابر نمی‌کردند، هرگاه به آثار الهی و آیات حق می‌نگریستند لذتی مافوق همه لذت ها می‌بردند که در هیچ مرتبه دیگری احساس نمی‌شود، مگر در روضات بهشت با اولیاء الله.

گوهر سوم، از گوهرهای سه گانه مردمی بودن روحانیّت است.

روحانیت شیعه همواره از مردم با مردم و برای مردم بوده است.

همانگونه که پیامبر اکرم و امامان مردمی بوده‌اند خداوند متعال در وصف پیامبر می‌فرماید:

«لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَئؤُفٌ رَحِیمٌ»

به سوی شما آمد پیامبری از خودتان که رنج و سختی شما برای او سنگین و رنج‌آور است. در رساندن شما به سعادت و رستگاری بسیار جدّی و حریص و نسبت به مومنان رئوف و مهربان است.

قلب پیامبراکرم آکنده از محبّت و مهربانی نسبت به مردم بود، او برای هدایت و سعادت مردم خود را در رنج و مشقّت می‌انداخت تا جایی که خداوند می‌فرمود:

«طه مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى»

ای پیامبر! ما قرآن را به تو نازل نکردیم که تا این اندازه خود را به مشقت بیندازی.

نمونه همین محبّت و مهربانی نسبت به مردم در علما و روحانیّت وجود دارد. روحانیت از اینکه مردم دچار ظلم و ستم یا فقر و سختی و یا فساد و گناه شوند، رنج می‌برند. با مردم مأنوس هستند و مهربان، هر عالمی به هر درجه‌ای از علم که برسد، نسبت به مردم ابراز تبختر نمی‌کند، روحانی نه ذلّت می‌پذیرد و نه متکبر است، زیرا هر دو از خلقیات رذیله‌اند، با وقارند و متواضع و سهل‌الوصولند و سهل المعونه، وقار علمی دارند امّا تکّبر ندارند.

این بود مثلث مبارکی که از ویژگی های با ارزش روحانیت و علمای شیعه است و باید همواره برقرار بماند. به خاطر همین مردمی بودن و اعتقاد مردم به روحانیّت بود که مردم یکپارچه و متّحد به ندای روحانیت پاسخ گفتند و انقلاب عظیم اسلامی به وجود آمد و بر استبداد داخلی و استعمار جهانی پیروز شدند. اما امروز روز دیگری است، ملت بعد از انقلاب از حوزه‌های علمیه و روحانیت انتظارات و مطالبات جدیدی دارد.

ادامه دارد…

نسخه مناسب چاپ