از هـر کرانه تیر دعـا کردهام روان
باشد کز آن میانه یکی کارگر شود
نیاش یا مناجات، دینیترین رفتار انسانها است. هیچ گفتار و رفتار دیگری به اندازة مناجات با خدا، انسان را دینیتر و معنویتر نمیکند. نیایش با خدا، سنت پیامبران و دوستان خدا بوده است؛ اما متأسفانه این بخش مهم از دین و دینداری، در میان مسلمانان معاصر، رنگ باخته است. توجه بیقاعده و سودجویانه به جنبههای غیر معنوی دین، بسیاری از دینداران را از مهمترین رسالت ادیان که نزدیکتر کردن انسان به خدا است، غافل کرده است؛ حال آنکه گام نخست در دینداری و مسلمانی، پیوند معنوی و روحی با خدا است. تا این پیوند نباشد، هیچ یک از برنامههای اصلی و فرعی دین، قابل اجرا نیست، و اگر اجرا هم گردد، مرده و بی جان است.
بهحتم انسانها از نخستین روزهای حضور خود بر روی زمین، گرایشی لطیف به خداوند و نیایش به درگاه او در وجود خود احساس میکردهاند؛ اما با ظهور ادیان الهی و آغاز وحی محمدی، این گرایشها و پرستشها سر بر آستان نماز و نیایش گذاشتند. اگر بپذیریم که یاد خداوند و توجه به او، و عشق به مقام والای ربوبی، ریشه در گوهر جان و اندیشهانسان دارد، باید بپذیریم که نیایش، معنویترین وظیفههر انسانی است. نیایش، نه یک دستور، که یک نیاز درونی است؛ یک گرایش فطری است؛ ضرورت حیات معنوی و پاکیزه است. بینیایش و پرستش، تفاوت چندانی میان انسان و درخت و حیوان باقی نمیماند؛ اگرچه به تصریح قرآن مجید، جمادات نیز خدای مهربان را تسبیح میگویند.(سوره اسراء، آیه ۴۴؛ سوره حجر، آیه ۲۲)
کوه و دریا و درختان همه در تسبیحاند
نه همه مستمعی فهم کند این اسرار
پس انسانی که خود را فارغ از نیایش و نجوا با خدا میداند، بهواقع سفره خود را از خوان هستی جدا کرده، در صحرای سرگشتگی، روی به هر سویی میگذارد؛ آری؛ نیایشگری، همسویی و همراهی با قافله آفرینش است.
دین، یعنی خداپرستی، و خداپرستی بدون ارتباط معنوی با خدا ادعایی بیش نیست. از سوی دیگر، برای ارتباط معنوی با خدا، راهی بهتر از نماز و نیایش وجود ندارد. در نیایش، ما حقیقت و ارزشهای خود را آشکار میکنیم؛ زیرا در نیایش روی سخن با خدا است و آنگاه که با خدا سخن میگوییم، جایی برای دروغ و ریا و نیرنگ نیست. ما جز در محراب نیایش، نقاب از چهره برنمیداریم و همة هستی و واقعیت خود را – همانگونه که هست – نشان نمیدهیم. ما آنگاه که رو در روی خدا میایستیم، همانیم که هستیم. هر انسانی، به چنین لحظههایی در عمر خود نیازمند است.
ادبیات دینی، سرشار از توصیه به نیایش و مناجات و خلوتنشینی در محراب عبارت است. نماز و نیایش، تحفه ادیان و ارمغان انبیا است. هیچیک از دانشها و معرفتهای بشری، دستاوردی چنین والا و تعالیبخش نداشته است. اگرچه جهان مدرن و عصر تجدد، اندکی میان انسان و عالم معنا فاصله انداخته است؛ اما همچنان که نیایشگری در همیشه تاریخ بشر بوده است، همواره جایی در زندگی انسانهای معناجو خواهد داشت؛ هر کس که طالب سفر به فراسوی مرزهای مادی است، باید نیایش و نجوا را بخشی جداییناپذیر از زندگی خود کند.
گفتوگو با خدا، چنان روحیهای به انسان میدهد که زندگی را برای او لذتبخشتر، و روح را برای معراج به ماورای آب و خاک، آمادهتر میکند. در مناجات با خدا، آنچه مهم است حضور دل و صمیمت در گفتار است. در محضر دوست، ترتیب و آداب چندانی نباید جست. زبان دل را باید گشود و چشم جان را؛ خاصه در ایامی مبارک همچون ماه نورانور رمضان که بهار نیایش است و میسزد که روزهای این ماه مبارک را روزگار وصل بنامیم.
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
بازجوید روزگار وصل خویش
هاشور
زیر گنبد نجوا
رضا بابایی