اغلب ما میدانیم که میرزا محمد تقی خان فراهانی(امیرکبیر)، منشاء خدمات بسیاری برای ایران بوده که یکی از آنها ساخت مدرسه دارالفنون است، اما شاید خبر نداشتهباشیم که این مدرسه تاریخی، هنوز جایی در نزدیکی ما زندهاست و نفس میکشد؛ مدرسهای که امیرکبیر با رویای پیشرفت ایران ساخت، اما خودش ۴روز پیش از افتتاح آن عزل شد و ۱۳روز بعد از افتتاحاش، به قتل رسید و هرگز نتوانست نتیجه تلاشهای خود را ببیند.
رویای مردان بزرگ با مرگ آنها به پایان نمیرسد. اگرچه امیرکبیر، قربانی بدخواهی حسودان و زیادهخواهان شد، اما مدرسهای که او سنگ بنایش را گذاشتهبود، دهها سال بعد به حیات خود ادامه داد و آغازگر تربیت نسلهایی شد که برای اعتلای کشورشان تلاش کردند. همه ما که توانستیم به جای مکتبخانه، در کلاسهای مدرسه و دانشگاهبنشینیم و علاوه بر قرآن، علوم امروزی را نیز بیاموزیم، به نوعی مدیون تدبیر و روشنبینیهای مردی هستیم که یک روز تصمیم گرفت غبار از چهره کشور باستانیاش که در چنگ فقر و بیماری و بیسوادی افتاده بود و رو به نابودی میرفت، پاک کند و نسلی را پرورش بدهد که به جای امضای معاهدات ننگین و فروختن شهرهای ایران به بها و بهانه حیات و بقای دولتهای خودکامه، دوباره روی پای خود بایستد و بتواند چرخ صنعت و اقتصاد را بچرخاند و به گذشته پرشکوهاش بازگردد.
در خیابان ناصرخسرو
در ذهن من که سریالهای تاریخی مربوط به زندگی امیرکبیر را ندیدهام، نام این مرد بزرگ، همواره با سرنوشت تلخ و دردناک او در حمام فین کاشان گره خوردهبود؛ جایی که دشمناناش قدرناشناسانه و ناجوانمردانه بر او تیغ کشیدند و جانش را گرفتند.
این تصویر از امیرکبیر در شهر کاشان آنقدر در ذهن من زنده بود که تصوری از دوران صدارت و زندگی او در شهر خودم تهران نداشتم. نمیدانستم بهجای رفتن به باغفین میشود به خیابان ناصرخسروی تهران- که اسم آن هم به اندازه کافی آدم را به هزارتوی تاریخ میبرد- رفت و در حیاط باصفای مدرسهای که امیرکبیر ساختهاست، قدم زد و به جای تصور رنج او در دقایق پایانی عمر، به دورانی اندیشید که صدراعظم بود و میخواست ایران را دگرگون کند.
امیرکبیر ۳سال و۳ ماه بیشتر بر مسند صدارت نبود، اما همین مدت را صرف انجام امور مهمی مانند کوتاه کردن دست بیگانگان از منابع و داراییهای ایران، انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه و ساخت مدرسه دارالفنون کرد. بزرگا مردا که مدرسهای بنا نهاد که دانشگاه ژاپن چند سال بعد از آن ساختهشد و روزنامهای منتشر کرد که روزنامه نیویورکتایمز آمریکا ۳ماه بعد از آن انتشار یافت!
در حیاط زیبای دبیرستان دارالفنون و در کنار حوض فیروزهای و درختان باصفایش چنان آرامشی جاری است که یکی از شهروندان برای انجام کارهای حسابداری شرکتی که در آن مشغول به کار است، به آنجا آمده و در گوشهای سرگرم حساب و کتاب است. دقایقی با او حرف میزنم و میگوید تقریبا هر روز به اینجا میآید. در سکوت مطلق حیاط به سختی میتوان هیاهوی دانشآموزان و تدریس استادان طی یک قرن و نیم گذشته را تصور کرد.
به زودی به دفتر مدیردارالفنون میروم تا ابوطالب حافظی، پژوهشگر و نویسنده کتاب «دارالفنون، میراث جاودانه امیرکبیر»، داستان این مدرسه را برایم بگوید.
سفرهای سهگانه
ابوطالب حافظی، دبیر شورای سیاستگذاری های
مدرسه دارالفنون، درباره تاریخچه این مدرسه میگوید: دارالفنون به عنوان نماد آموزش نوین در ایران، اولین واحد آموزشی برای ارائه نظام جدید آموزشی در کشور بود. میرزاتقی خان امیرکبیر، موسس آن، پس از سفرهای سه گانه به روسیه، ارمنستان و ترکیه، به ویژه به هنگام بستن قرارداد «ارزنهالروم» یا «ارض روم» در ترکیه که ۴سال به طول انجامید، با مظاهر پیشرفت آن کشورها آشنا شد و دریافت که موفقیت آنها نتیجه آموزش و تربیت مدیران کارآمد و خلاق است. بنابراین برخلاف عباس میرزا که عقیده داشت برای تربیت مدیران کارآمد باید دانشجویان را به خارج از کشور اعزام کرد، امیر کبیر معتقد بود که باید مکانی برای مهارت آموزی جوانان در داخل کشور راه انداخت، زیرا اعتقاد داشت اولا اعزام دانشجو به کشورهای خارجی مدت زمان زیادی به طول میانجامد و ثانیا افراد اعزام شده ممکن است تحت تأثیر کشورهای غربی قرار بگیرند و باز نگردند، به ویژه آن که با راه اندازی مدرسه مخصوص، میشد افراد بیشتری را آموزش داد.
امیر کبیر در سفرش به ترکیه، مترجمی به نام «جان داوود» به همراه داشت که از او خواست برخی کتابهای علمی را که به زبان انگلیسی نوشته شدهبود، به فارسی ترجمه کند. حاصل این کار، نخستین ترجمه و تألیف مدرن کتاب به زبان فارسی درباره احوال جغرافیایی، تاریخی، سیاسی و اقتصادی جهان است که با نام «جهاننمای جدید» شناخته میشود.
زمانی که میرزا تقی خان، صدراعظم ایران میشود و میخواهد یک مدل توسعه برای کشور طراحی کند، با توجه به تجارب پیشین و نگاه پژوهش محوری که داشت، تصمیم میگیرد یک فضای به روز آموزشی ایجاد کند. او در سال دوم صدارت، ذهن ناصرالدینشاه را درگیر این پروژه میکند.
آیندهنگری صدراعظم
آن زمان در محل دارالفنون امروزی، «دارالخلافه ناصری» و «میدان مشق» قرار داشت. هر روز صبح سربازان در میدان رژه میرفتند و امیرکبیر از آنها سان میدید. او این مکان را که ۲۰ هزار متر مربع وسعت داشت، برای تأسیس مدرسه دارالفنون به شاه پیشنهاد میکند. این منطقه از شمال به میدان توپخانه و ساختمان مخابرات، از غرب به خیابان باب همایون، از جنوب به خیابان صوراسرافیل و از شرق به خیابان ناصریه میرسد.
این که بخشی از بهترین نقطه تهران آن روزگار در جنب کاخ گلستان، به تأسیس یک واحد آموزشی اختصاص دادهشود، کار سخت و مهمی بود و مخالفان بسیاری از جمله مهدعلیا و عدهای از درباریان داشت، اما نفوذ امیرکبیر موثر واقع شد و آن زمین به مدرسه اختصاص یافت.
شگفتآور است که نخستین مدرسه مدرن یک کشور در زمینی به وسعت ۲۰ هزار متر مربع ساختهشود و این آیندهنگری امیرکبیر را نشان میدهد که دارالفنون را متناسب با نیازهای جمعیت آینده ایران، بنا کرد.
از آنجا که نقشهای برای ساخت مدرسه وجود نداشت، یکی از محصلان به نام «میرزا رضای مهندس» که در زمان عباس میرزا به انگلستان رفته و طراحی قلعه و سنگر را آموختهبود، مأمور میشود تا نقشه مدرسه را آماده کند. او نقشه را با حیاط و حوضی که هنوز بخشی از آن بهجا ماندهاست، به انضمام ۵۰ اتاق که هریک از آنها به یک ایوان و سپس به حیاط وصل میشد، طراحی میکند و ساخت آن آغاز میشود.
گویی به امیرکبیر الهام شدهبود که فرصت چندانی ندارد و از این رو میخواست هرچه زودتر کار را به سرانجام برساند. او یکی از نوادگان قاجار را پای کار میگذارد و خودش هم اغلب پس از مراسم رژه سربازان به محل میرود و مراحل کار را دنبال میکند؛ به طوری که در خاطراتاش در روزنامه وقایع اتفاقیه به این موضوع اشاره دارد و مثلا در جایی میگوید: «امسال در هیچ یک از امور بنایی از قبیل عمارت نیاوران و مدرسه نظامیه دارالفنون و سربازخانهها کار نشده. سبب معلوم از جهت بیپولی است». در جای دیگری نیز میگوید: «دیروز رفتم مدرسه را دیدم. زیاد ناتمامی دارد. تأکیدی که لازم بود کردم».
رشتههای موردنیاز کشور
حمایت همهجانبه امیرکبیر باعث شد تکمیل بنای مدرسه دارالفنون ظرف ۲سال به پایان برسد. ابتدا این سوال مطرح بود که برای رسیدن به مدل توسعهای که در ذهن امیرکبیر بود، چه مدرسهای باید ایجاد شود، یک دبستان برای تربیت کودکان از نخستین سطوح یا یک دبیرستان برای آموزش سطح متوسطه یا یک دانشگاه برای آموزش سطوح تکمیلی؟ امیرکبیر تصمیم گرفت پلی میان دبیرستان و دانشگاه بزند، مدرسهای که جنبه پلی تکنیک داشتهباشد و مانند مقطع کاردانی، مرکزی برای تربیت مدیران کارآمد باشد.
سپس این پرسش به میان آمد که چه رشتههایی باید در این مدرسه تدریس شود؟ امیرکبیر با نیازسنجی از جامعه دریافت کشور در حال توسعهای مانند ایران، که در آن زمان در حال جنگ ۱۲ ساله با روسها و عثمانیها بود، پیش و بیش از هر چیز به امنیت نیاز دارد. چرا که قراردادهای ننگین دوران قاجار به دلیل شکستهای جنگی بر اثر نداشتن دانش نظامی به ایران تحمیل شدهبود. این شکستها چنان برای دربار گران تمام شدهبود که حتی «عباسمیرزا» از یک مستشار فرانسوی پرسیدهبود چرا ما به رغم داشتن نیروهای بیشتر، همواره در جنگها شکست میخوریم؟ نکند آفتاب زمانی که از مشرق طلوع میکند، با حرارت بیش از اندازه خود، خلاقیت ذهن مشرقزمینیان را میگیرد و وقتی به اروپا میرسد، از آنجا که رمقاش گرفته شدهاست، دیگر چنان تأثیری روی مردم ندارد؟! آن مستشار پاسخ داده بود: نه، مشکل شما این است که دانش نظامی و سلاحهای روز را ندارید. به همین دلیل عباس میرزا هم میخواست برای حفظ امنیت کشور، عدهای را برای آموزش دانش نظامی به فرنگ بفرستد.
امیرکبیر هم با علم به این موضوع، تصمیم گرفت یکی از رشتههای مدرسه دایر شده، رشته نظامی باشد و ۳شاخه سوارهنظام، پیادهنظام و توپخانه برای آن در نظر گرفت.
از طرف دیگر در آن زمان فقر بهداشت بر کشور حاکم بود و به جای اطبا، کاسبی دعانویسان و عطاران ناشی که داروهای گیاهی غیراصیل میفروختند، رونق داشت. وبا و طاعون جامعه را فرا گرفتهبود و بسیاری از مادران، امیدی به بزرگشدن فرزندانشان نداشتند. بنابراین ۲رشته طب و داروسازی نیز برای تدریس در دارالفنون در نظر گرفتهشد.
همچنین مملکت برای پیشرفت از نظر پلسازی، راهسازی و راهاندازی کارخانهها به رشتههای فنی و مهندسی احتیاج داشت که باید در شاخههای فیزیک و شیمی عرضه میشد. موضوع دیگر این بود که تنها منبع درآمد حکومت، مالیات بود که کفاف مخارج آن را نمیداد و دخل و خرج مملکت با همدیگر نمیخواند. اگرچه معادن بسیاری در ایران وجود داشت اما از دانش کشف و استخراج معادن خبری نبود، به طوری که در زمان ناصرالدینشاه، یک فرد خارجی قراردادی یکسویه برای استخراج کل معادن کشور بست. امیرکبیر که طی یکی از اولین اقدامات خود پس از رسیدن به صدارت، این قرارداد استثماری را لغو کردهبود، رشته «مهندسی معدن» را نیز برای تدریس در دارالفنون در نظر گرفت که بعدها منبعی بسیار غنی برای پیشرفت کشور شد.
داستان استادان
نوبت به انتخاب استادان دبیرستان دارالفنون رسید. امیرکبیر، جان داوود را احضار میکند و به او میگوید برو و به جز روسیه، فرانسه و انگلستان که در کشور ما سفارتخانه راه انداختهاند و مشی استثمارگری دارند، از دیگر کشورهای پیشرفته که مهد علم و دانشاند، استادان این رشتهها را انتخاب کن، چرا که استادان آن ۳کشور، خود پلی برای استثمار ما میشوند.
جان داوود به اتریش میرود و با پادشاه آن کشور قراردادی ۴ساله میبندد تا ۷ استاد اتریشی برای آن ۷رشته به دارالفنون دعوت کند. امیرکبیر، کار انتخاب و دعوت از استادان را همزمان با این که کلنگ دارالفنون به زمین خورد، آغاز کردهبود و طی نامهای به جان داوود مینویسد: موسیو عالیجاه جان داوود! خیلی دیر کردی؛ هرچه زودتر این مأموریت را به انجام برسانی، دیر است.(نقل به مضمون)
افسوس که وقتی «جان داوود» به ایران برمیگردد، سه چهار روز از عزل امیرکبیر میگذرد. «جان داوود» نزد استادان فرنگی ذکر خیر امیرکبیر را بسیار گفتهو از استقبال گرم او خبر دادهبود؛ چنان که «ادوارد پولاک» در سفرنامه خود نوشتهاست:« ما در ۲۴ نوامبر ۱۸۵۱ به تهران وارد شدیم. پذیرایی سردی از ما نمودند. کسی به پیشواز ما نیامد و اندکی پس از آن آگاه شدیم که در این میانه اوضاع دگرگون شدهاست و چند روز پیش از ورود ما، در پی کارشکنیهای درباریان و به ویژه دسیسههای مادر شاه که از دشمنان سر سخت امیرنظام بود، میرزا تقیخان از کار بر کنار شده بود. اما همینکه امیر از ورود ما آگاه شد، به میرزا داوودخان گفته بود این نمساویهای بیچاره (نمسه، نام سابق اتریش) را من به ایران آوردهام. اگر سر کار بودم، اسباب آرامش آنها را فراهم میکردم، اما اکنون نگرانم به آنان خوش نگذرد. سعی کن کارشان رو به راه شود.»
پس از امیرکبیر، صدارت به میرزاآقاخان نوری رسید. در آن شرایط مهدعلیا مادر ناصرالدینشاه شروع به مخالفت با استادان اتریشی میکند و سفرای کشورهایی که با او موافق بودند نیز به شاه میگویند اینها را برگردانید، ما خودمان بهترین استادان را برایتان میآوریم! خوشبختانه ناصرالدینشاه در این مرحله از خود مردانگی نشان میدهد و میگوید از آنجا که خودم با دولت اتریش قرارداد امضا کردهام، پای امضایم میمانم. او اجازه نمیدهد استادان اتریشی به کشورشان برگردند و آنها وارد مدرسه دارالفنون میشوند.
اولین کتابهای درسی
امیرکبیر از قبل، بخشی از مدرسه را آماده کرده بود و ۱۰۴ نفر شاگرد ثبتنام کردهبودند. شرط ثبتنام این بود که شاگردان، مکتبخانه عالیه را گذراندهباشند، به همین دلیل عموم دانشآموزان یا فرزندان درباریان بودند یا کسانی که در خانههایشان معلمان خصوصی داشتند. تک و توک از فرزندان کسبه تهران نیز ثبتنام کردند.
۷رشته موجود به تناسب نیازهای کشور میان این عده تقسیم شد. زبان رایج مدرسه، فرانسوی بود که اغلب شاگردان آن را بلد نبودند. مترجمانی از داخل کشور یا از میان کارکنان خارجی سفارتخانهها که فارسی آموختهبودند، انتخاب شدند تا راه ارتباط استادان با شاگردان باشند. کتابی برای آموزش وجود نداشت و قرار شد استادان جزوه بدهند.
سال اول به همین روال طی شد. دانشآموزان از صبح تا بعدازظهر در کلاس حاضر میشدند و ناهار و کمک هزینه سرانه دریافت میکردند. برای سال دوم، امیرکبیر پیشبینی دیگری کردهبود. او با احداث یک چاپخانه در جنوب حیاط دارالفنون، برای اولین بار دستگاه چاپ سنگی را به ایران آورده و ۳۲ کارگر استخدام کردهبود تا کتابهایی را که از استادان خواسته شدهبود، تألیف کنند، پس از ترجمه به چاپ برسانند و به شاگردان بدهند.
امیرکبیر میخواست در دارالفنون، نیروهایی برای پیشرفت ایران تربیت کند، بنابراین برخلاف برخی دانشگاهها که با نیازهای جامعه همخوانی ندارد، دانش در دارالفنون کاربردی بود و هر دانشجو احساس میکرد یکی از نیازهای اصلی در عرصه جامعه، مطالبی است که او میآموزد. استادان نیز علاقه بسیاری به ایران نشان میدادند. به عنوان مثال، دکتر ادوارد پولاک ، استاد طب، نه فقط وظیفه تدریس و تربیت دانشجویان را انجام میداد، بلکه خود را وقف جامعه کرده و با توجه به رواج بیماریهای خطرناکی مانند وبا و طاعون در ایران، بخشی از دارالفنون را به معالجه بیماران اختصاص دادهبود و بیماران نیازمند به جراحی را نیز میپذیرفت. در همین محل برای اولین بار در ایران، عمل جراحی سنگ مثانه پس از بیهوش کردن بیمار با اتر و اولین عمل جراحی چشم اتفاق افتاد.
تأثیر استادان دارالفنون در پیشرفت ایران
در دارالفنون، مجلسی به نام «حافظ الصحه» برگزار میشد که بسیاری از پزشکان حاذق در آن گرد هم میآمدند، بیماریهای واگیردار مانند بیماریهایی که بر اثر سفر به عراق شایع میشد را رصد میکردند و برای آنها نسخه میپیچیدند. در آن مجلس تصمیم میگرفتند که مثلا فلان دکتر به نقاط مرزی کشور مانند کردستان و کرمانشاه برود و زوار را معاینه و در صورت لزوم قرنطینه کند. به این ترتیب استادان دارالفنون به نوعی به جامعه وصل بودند و کارشان کاملاً کاربردی بود.
اولین دورههای آموزشهای مدرن در ایران با مشکلات خاصی مواجه بود، مثلا در رشته پزشکی لازم بود دانشجویان تشریح و کالبدشکافی انجام بدهند، اما اجازه نداشتند از جسد مسلمانان برای این منظور استفاده کنند. در همان زمان یک فرد ارمنی فوت میکند، شایعه میکنند که مرگ او بر اثر بیماری مشکوکی اتفاق افتادهاست و به این بهانه تشریحاش میکنند! حتی یکی از معلمان فرانسوی که درس زبان فرانسه میداد، جسم خود را برای تشریح پس از مرگ، پیشفروش و با پول آن کتابخانهای برای بچهها ایجاد و تجهیز کرده بود. دوره اول رشته پزشکی دکتر پولاک، ۷ساله بود اما دورههای بعدی در ۵سال به پایان میرسید. پولاک که احساس میکرد دانشجویاناش به آموزش تکمیلی نیاز دارند، آنها را به فرانسه برد و کمکشان کرد تا پزشکانی حاذق شوند.
استاد رشته توپخانه که «کرزیز» (آگوست کرشیش) نام داشت، اولین خط تلگراف ایران را ابتدا میان ۲ کلاس دارالفنون و سپس میان کاخ گلستان و یک مرکز نظامی در زنجان راهانداخت. «نمیرو»، استاد سوارهنظام، افسران پادگانها را آموزش میداد. «چارنوتا»، معلم معدن، به کمک دانشجویانش، ۵۰ هزار معدن را در ایران کشف کرد که برخی از آنها در مناطقی صعبالعبور قرار داشت. این کار بعدها باعث تأمین مواد اولیه کارخانههایی شد که در زمان ناصرالدینشاه به وجود آمد.
تجدید بنای دارالفنون
دارالفنون اولیه که در سال ۱۲۳۱ خورشیدی افتتاح شدهبود، برای مدت ۷۰ سال به کار خود ادامه داد. در دوران پهلوی، زمانی که سید محمد تدین، وزیر معارف وقت، برای بازدید از دارالفنون رفتهبود، شاگردان از ساختمان نمور و قدیمی مدرسه شکایت میکنند. آنها نصرتالله کاسمی را که بعدها پزشک، ادیب و سیاستمدار مشهوری شد، نماینده کردهبودند تا این موضوع را به وزیر بگوید. تدین هم قول بازسازی مدرسه را میدهد، اما عمر وزارت تدین کوتاه بود و مدتی بعد برکنار شد.
در سال ۱۳۰۸خورشیدی میرزا یحیی خان قره گوزلو (اعتمادالدوله)، وزیر معارف وقت، قول تدین را عملی کرد، اما چون امکان مرمت بنا وجود نداشت، آن را کامل تخریب کردند تا عمارتی تازه بنا کنند. نیکلای مارکوف، معمار روسی تبار، ساختمان فعلی را بر اساس ترکیبی از معماری ایرانی و اسلامی در ۲ طبقه با ۳۲ اتاق طراحی کرد که ساخت آن تا سال ۱۳۱۳خورشیدی یعنی سال افتتاح دانشگاه تهران طول کشید. با راهاندازی دانشگاه تهران، دانشجویان به آنجا منتقل میشوند و دارالفنون به عنوان دبیرستان با ارائه رشتههای ریاضی فیزیک، تجربی و ادبی تا سال ۱۳۶۴ خورشیدی به کار خود ادامه میدهد.
ارمغان زمان فشمی
داستان پرماجرای ساخت و بازسازی دبیرستان دارالفنون - بخش نخست
میراث جاودانه امیرکبیر