طبیعیترین واقعه در صحنههای سیاسی، «رقابت» است. رقابتِ سیاسی دستاوردی ارزشمند و تجربهای جهانی است که ما نیز در آن شریک هستیم. این یک سرمایه باارزش برای ملّتها و کشورها در روزگارِ ماست و هرچه سالمتر، منصفانهتر و با مشارکتِ آگاهانه و گستردهتر تحقق یابد، استحکام بیشتری به جامعه میبخشد و بنیاد قدرت و انسجام ملّی را پایدارتر خواهد کرد. علتالعللِ عمرِ طولانی و ثبات در کشورهای دارای نظام دموکراتیک همین است. توزیع قدرت بر آن میافزاید و تمرکز از آن میکاهد. در واقع، معنای ضمنیِ تمرکز و تجمیع قدرت در یک کانون یا شخص، اگر بسیار زیاد و ناپاسخگو هم باشد، این است که بخش مهمی از وحدت جامعه و قدرتش در برابر بیگانگان، مصروف اصطکاک و فرسایش در منازعه داخلی خواهد شد. کانونهای پرقدرت برای حفظ موقعیت برتر و امکانات بی حساب و کتاب تلاش میکنند و رقبای سیاسی و جامعه برای کاهش آن و گریز از صدمات و سرکوب و ریخت و پاشهای جریانهای ناپاسخگو و درعین حال قدرتمند خواهند کوشید! این جامعه و نظایرِ آن، که در جهان کنونی پراکنده و پرتعدادند، قدرتنمایی میکنند اما قدرتی ندارند. قدرتِ واقعی و قابل اتکا فقط در انحصار مردم است و با رضایت و مشارکتِ آگاهانه اکثریت از قوّه به فعل درمیآید. در گذشتهای نه چندان دور، اتحاد جماهیر شوروی یک نظام متمرکزبود که ارتش و ادوات ترسناکی داشت ولی حبابی بود که لاجرم روز واقعه که رسید فروریخت و جز چندصد نفر از مستمریبگیرانِ پاپاخ بهسر و کهنسالان مفتون عصر استالین برای حمایتش بیرون نیامدند!
اما رقابت سیاسی را نباید فقط در لحظههای نمایش انتخاباتی و امثالهم متجلّی دید. جوامع زنده و پیشرفته، یک رقابتِ مستمر و مسالمت آمیز را در اندرونه خود حمل میکنند و تنها در بازه زمانی انتخابات، قدری صراحت و شدّتِ رقابتها زیادتر میشود. در تمام این برههها و موقعیتهای مختلف، البته قواعد و اصولی حاکم است. چنین نیست که گوهرِ قدرت آن کنار باشد و عدّهای مثل گلادیاتورها بر سر آن منازعه کنند! اصلا دموکراسی که ما معادل نسبتاً مناسب و زیبای مردمسالاری را برای آن برگزیدهایم، سازوکاری است برای تبدیل منازعت به مسالمت و وارد کردن عناصری بازدارنده و حفاظتکننده که از یک سو سلامت و امنیت بازندگان را تضمین میکند و از سوی دیگر امکان رقابت منصفانه و مکرر در آیندهای مشخص را میسر مینماید. به این ترتیب بازنده در معنای تاریخ کهن (که یکسره منازعه و حذف و هدم رقبا بود)، دیگر قصهای بیش نیست. در نظام جمهوری یا مردمسالاری، همه برندهاند و به همین دلیل برخی احزاب که امروز یک کرسی هم در پارلمان ندارند، با تلاش و جلب رضایت و نظر مردم و تحلیل درست و دقیق از موازنههای سیاسی و اجتماعی، ممکن است دوسه سال بعد دولت تشکیل دهند یا فراکسیون اکثریت مجلس را در اختیار بگیرند.
اشخاص و تشکلها و جریانهای رقیب، تا زمانی که در محدوده قوانین و عرفهای رایج فعال هستند، مشروع و معتبراند. خط قرمز در اینجا سه چیز است:
یک؛ خصومت و تنازع،
دو؛ آسیب به منافع ملی،
و سه؛ رفتار غیرقانونی و ارتکاب جرم.
پس در رقابتِ سیاسی، نزاعهای خشن و بی معیار برای حذف و هدم رقبا معنی ندارد. اینهمه هزینه و سازوکارهای پیچیده و دشوار در نظام انتخابی و رأیگیری، برای تبدیل خصومت به رقابت و برای جلوگیری از منازعه و تبدیل آن به مذاکره تعبیه شده است. از این منظر مردمسالاریِ دینی و نظام انتخاباتی که ما با عنوان «جمهوریِ اسلامی» پذیرفتهایم، رحمت و برکات بسیار دارد و بدیل استبداد و نظام سلطانی است. اما باید بپذیریم که این شیوه و این مرتبه سیاسی، باید وارد نظام باورها و دستگاه معرفتی و تربیتی ما شود. کسی که قدرت شنیدن و گفتگوی آزاد و انتقادی را نداشته و در اعماق ذهنش مشغول طراحی عملیات حذف و نابودسازی رقباست، دنباله بازمانده از نظام سلطانی و ارباب رعیتی است. زیرا دولت و حکومت منتخب شهروندان، مطلقاً در اختیار و مالکیت کسی نیست بلکه در محدوده قانون اساسی و ضوابط جاری و پذیرفته موجود، از سوی اکثریت در اختیار دولت قرار میگیرد. دقیقا به همین دلیل، کسانی که در پی قدرت و منزلت و موقعیتهای خاص و ویژه خواری هستند، و با زد وبند از مواهب قدرت بهره بردهاند، ازین وضع بهشدّت ناراضیاند. اتفاقاً نعل وارونه میزنند و دائم با پیش کشیدن مقدّسات و حلال و حرام نمایی دنبال ضایع کردن نتایج هستند. حتی در اساس انتخابات و مشارکت عمومی و جمهوریت هم تردید افکنده و از تضاد میان دین و مردمسالاری سخنها گفته و میگویند.
امام خمینی اجازه تشکیک و کاست و فزود در عنوان «جمهوری اسلامی» را نداده و جمهوریّتِ نظام چنان مرتبهای در نظرشان داشت، که میزان را رأی ملت میدانست. نهادهای انتخابی نقطه قوّت و مایه عزّتِ دیانت و ملت بود تا آنجا که مجلس را در رأس همه امور خواندند. ۹۹ درصد مردم بر اساسِ این تلقی در رفراندوم تعیین نظام شرکت کرده و جمهوری اسلامی را برگزیدند. کسانی که ماهیت تحول و دگرگونیهای محتوایی جامعه ایران را هنوز درنیافتهاند، اذهان عجیبی دارند. تغییرات عظیم اجتماعی و نسلی در طی دهههای اخیر رخ داده و خزانه خاطرات ملت سرشار از تجربه و آزمون و خطاهایی است که بابت تک تک آنها صورتحساب هنگفتی پرداخت شده است. مردم ایران، نظام انتخابی را از سر جبر و ناچاری نپذیرفتهاند، بلکه به فراست و با توجه به منافع و حیثیت و نتایج عظیمش انتخاب کردهاند. باور اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، مردم ایران را به مردمسالاری رسانده و اینک جامعه در حال بهره برداری از منافع این گزینش خردمندانه است. عقل جمعی در حال باروری و کنار زدن موانع و عناصر متزاحم است. بر همین مبنا دولت نیز نمیتواند راهی جز مصالح عموم را دنبال کند. اکثریت به دولت اختیار داده و بدان امید بستهاند تا تنشهای غیرضروری را مدیریت کند و راه ایران را در منطقه و جهان باز نماید. مردم میبینند که جنگ و تنش با جهان اسلام چه کرده و چه خونهای بیگناهی برخاک ریخته است؟ هیچ ملتی در جنگ پیروز نمی شود و هیچ انسانی به رستگاری نمیرسد. این جنگها، جیب تراستهای اسلحه و میلیاردرهای صهیونیست را پر میکند و بازندگانِ مستأصل را به سربازان داعش تبدیل میکند! اگر در بسیاری از کشورهای منطقه بلوغ کافی برای مردمسالاری هنوز دیده نمیشود، الگوی ایران راهگشاست. دولت برآمده از رأی اکثریت و پارلمان همسو و کارآمد که در آن مردان و زنان آزموده کم نیست، و حتی در هیئت رئیسهاش نمایندگان شجاع و ریشهداری حضور دارند که جز به حق سخن نمیگویند و در پی تحقق منافع مردماند فرصتی گرانبها برای شکوفایی در اختیار ما نهاده است. بنابراین دولتِ منتخب میتواند با سرعت و قدرت در پی تحقق خواستهای عمومی و زمینه سازی برای جهش و خیزش در اقتصاد و فرهنگ باشد. این پشتوانه برای مؤمنان به خداوند و خادمان ملت کافیست.
امروز بیش از هر زمانی متوجه نهیبها و هشدارهای پایان عمر امام راحلِ فقید هستیم که از مقدسنمایان و خطراتشان بیم میداد. خوشبختانه مردم در سالهای گذشته بهوضوح اینان را شناخته و تکتک آنها را کنار گذاشتهاند. کسانی که در حرف و ادّعا حدودی نمیشناسند اما در عمل ویرانگر و مایه فساد و فلاکت بودهاند. دولت جز منافع ملی و قانون اساسی هیچ خط قرمزی ندارد. شرایط مهیاست. اکثریت قاطع مردم این شرایط عالی را رقم زدهاند. مجلسی همسو و دولتی کارآمد… از بحرانهای ساختگی و میان تهی نهراسید و کار کنید. قانون باشماست. مجلس با شماست و مردم و وجدان بیدارشان با شماست. یدالله مع الجماعه. مردم منتظرند. چهل سال از انقلاب میگذرد. زمان آرامش و شکوفایی فرارسیده است.
اما رقابت سیاسی را نباید فقط در لحظههای نمایش انتخاباتی و امثالهم متجلّی دید. جوامع زنده و پیشرفته، یک رقابتِ مستمر و مسالمت آمیز را در اندرونه خود حمل میکنند و تنها در بازه زمانی انتخابات، قدری صراحت و شدّتِ رقابتها زیادتر میشود. در تمام این برههها و موقعیتهای مختلف، البته قواعد و اصولی حاکم است. چنین نیست که گوهرِ قدرت آن کنار باشد و عدّهای مثل گلادیاتورها بر سر آن منازعه کنند! اصلا دموکراسی که ما معادل نسبتاً مناسب و زیبای مردمسالاری را برای آن برگزیدهایم، سازوکاری است برای تبدیل منازعت به مسالمت و وارد کردن عناصری بازدارنده و حفاظتکننده که از یک سو سلامت و امنیت بازندگان را تضمین میکند و از سوی دیگر امکان رقابت منصفانه و مکرر در آیندهای مشخص را میسر مینماید. به این ترتیب بازنده در معنای تاریخ کهن (که یکسره منازعه و حذف و هدم رقبا بود)، دیگر قصهای بیش نیست. در نظام جمهوری یا مردمسالاری، همه برندهاند و به همین دلیل برخی احزاب که امروز یک کرسی هم در پارلمان ندارند، با تلاش و جلب رضایت و نظر مردم و تحلیل درست و دقیق از موازنههای سیاسی و اجتماعی، ممکن است دوسه سال بعد دولت تشکیل دهند یا فراکسیون اکثریت مجلس را در اختیار بگیرند.
اشخاص و تشکلها و جریانهای رقیب، تا زمانی که در محدوده قوانین و عرفهای رایج فعال هستند، مشروع و معتبراند. خط قرمز در اینجا سه چیز است:
یک؛ خصومت و تنازع،
دو؛ آسیب به منافع ملی،
و سه؛ رفتار غیرقانونی و ارتکاب جرم.
پس در رقابتِ سیاسی، نزاعهای خشن و بی معیار برای حذف و هدم رقبا معنی ندارد. اینهمه هزینه و سازوکارهای پیچیده و دشوار در نظام انتخابی و رأیگیری، برای تبدیل خصومت به رقابت و برای جلوگیری از منازعه و تبدیل آن به مذاکره تعبیه شده است. از این منظر مردمسالاریِ دینی و نظام انتخاباتی که ما با عنوان «جمهوریِ اسلامی» پذیرفتهایم، رحمت و برکات بسیار دارد و بدیل استبداد و نظام سلطانی است. اما باید بپذیریم که این شیوه و این مرتبه سیاسی، باید وارد نظام باورها و دستگاه معرفتی و تربیتی ما شود. کسی که قدرت شنیدن و گفتگوی آزاد و انتقادی را نداشته و در اعماق ذهنش مشغول طراحی عملیات حذف و نابودسازی رقباست، دنباله بازمانده از نظام سلطانی و ارباب رعیتی است. زیرا دولت و حکومت منتخب شهروندان، مطلقاً در اختیار و مالکیت کسی نیست بلکه در محدوده قانون اساسی و ضوابط جاری و پذیرفته موجود، از سوی اکثریت در اختیار دولت قرار میگیرد. دقیقا به همین دلیل، کسانی که در پی قدرت و منزلت و موقعیتهای خاص و ویژه خواری هستند، و با زد وبند از مواهب قدرت بهره بردهاند، ازین وضع بهشدّت ناراضیاند. اتفاقاً نعل وارونه میزنند و دائم با پیش کشیدن مقدّسات و حلال و حرام نمایی دنبال ضایع کردن نتایج هستند. حتی در اساس انتخابات و مشارکت عمومی و جمهوریت هم تردید افکنده و از تضاد میان دین و مردمسالاری سخنها گفته و میگویند.
امام خمینی اجازه تشکیک و کاست و فزود در عنوان «جمهوری اسلامی» را نداده و جمهوریّتِ نظام چنان مرتبهای در نظرشان داشت، که میزان را رأی ملت میدانست. نهادهای انتخابی نقطه قوّت و مایه عزّتِ دیانت و ملت بود تا آنجا که مجلس را در رأس همه امور خواندند. ۹۹ درصد مردم بر اساسِ این تلقی در رفراندوم تعیین نظام شرکت کرده و جمهوری اسلامی را برگزیدند. کسانی که ماهیت تحول و دگرگونیهای محتوایی جامعه ایران را هنوز درنیافتهاند، اذهان عجیبی دارند. تغییرات عظیم اجتماعی و نسلی در طی دهههای اخیر رخ داده و خزانه خاطرات ملت سرشار از تجربه و آزمون و خطاهایی است که بابت تک تک آنها صورتحساب هنگفتی پرداخت شده است. مردم ایران، نظام انتخابی را از سر جبر و ناچاری نپذیرفتهاند، بلکه به فراست و با توجه به منافع و حیثیت و نتایج عظیمش انتخاب کردهاند. باور اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، مردم ایران را به مردمسالاری رسانده و اینک جامعه در حال بهره برداری از منافع این گزینش خردمندانه است. عقل جمعی در حال باروری و کنار زدن موانع و عناصر متزاحم است. بر همین مبنا دولت نیز نمیتواند راهی جز مصالح عموم را دنبال کند. اکثریت به دولت اختیار داده و بدان امید بستهاند تا تنشهای غیرضروری را مدیریت کند و راه ایران را در منطقه و جهان باز نماید. مردم میبینند که جنگ و تنش با جهان اسلام چه کرده و چه خونهای بیگناهی برخاک ریخته است؟ هیچ ملتی در جنگ پیروز نمی شود و هیچ انسانی به رستگاری نمیرسد. این جنگها، جیب تراستهای اسلحه و میلیاردرهای صهیونیست را پر میکند و بازندگانِ مستأصل را به سربازان داعش تبدیل میکند! اگر در بسیاری از کشورهای منطقه بلوغ کافی برای مردمسالاری هنوز دیده نمیشود، الگوی ایران راهگشاست. دولت برآمده از رأی اکثریت و پارلمان همسو و کارآمد که در آن مردان و زنان آزموده کم نیست، و حتی در هیئت رئیسهاش نمایندگان شجاع و ریشهداری حضور دارند که جز به حق سخن نمیگویند و در پی تحقق منافع مردماند فرصتی گرانبها برای شکوفایی در اختیار ما نهاده است. بنابراین دولتِ منتخب میتواند با سرعت و قدرت در پی تحقق خواستهای عمومی و زمینه سازی برای جهش و خیزش در اقتصاد و فرهنگ باشد. این پشتوانه برای مؤمنان به خداوند و خادمان ملت کافیست.
امروز بیش از هر زمانی متوجه نهیبها و هشدارهای پایان عمر امام راحلِ فقید هستیم که از مقدسنمایان و خطراتشان بیم میداد. خوشبختانه مردم در سالهای گذشته بهوضوح اینان را شناخته و تکتک آنها را کنار گذاشتهاند. کسانی که در حرف و ادّعا حدودی نمیشناسند اما در عمل ویرانگر و مایه فساد و فلاکت بودهاند. دولت جز منافع ملی و قانون اساسی هیچ خط قرمزی ندارد. شرایط مهیاست. اکثریت قاطع مردم این شرایط عالی را رقم زدهاند. مجلسی همسو و دولتی کارآمد… از بحرانهای ساختگی و میان تهی نهراسید و کار کنید. قانون باشماست. مجلس با شماست و مردم و وجدان بیدارشان با شماست. یدالله مع الجماعه. مردم منتظرند. چهل سال از انقلاب میگذرد. زمان آرامش و شکوفایی فرارسیده است.