کلمات امیرالمؤمنین (ع) از قدیمترین ایام با دو امتیاز همراه بوده است و با این دو امتیاز شناخته میشده است: یکی فصاحت و بلاغت، و دیگر چند جانبه بودن و به اصطلاح امروز چند بعدی بودن. هر یک از این دو امتیاز به تنهایی کافی است که به کلمات علی علیهالسلام ارزش فراوان بدهد، ولی توأم شدن این دو با یکدیگر یعنی اینکه سخنی در مسیرها و میدانهای مختلف و احیانا متضاد رفته و در عین حال کمال فصاحت و بلاغت خود را در همه آنها حفظ کرده باشد، سخن علی علیهالسلام را قریب به اعجاز قرار داده است و به همین جهت سخن علی در حد وسط کلام مخلوق و کلام خالق قرار گرفته است و دربارهاش گفتهاند: «فوق کلام المخلوق و دون کلام الخالق».
زیبایی
این امتیاز نهجالبلاغه برای فردی که سخنشناس باشد و زیبایی سخن را درک کند، نیاز به توضیح و توصیف ندارد، اساسا زیبایی درک کردنی است نه وصف کردنی. نهجالبلاغه پس از نزدیک به چهارده قرن برای شنونده امروز همان لطف و حلاوت و گیرندگی و جذابیت را دارد که برای مردم آن روز داشته است، ما نمیخواهیم در مقام اثبات این مطلب برآییم، به تناسب بحث، گفتگویی درباره تأثیر و نفوذ سخن علی در دلها و در برانگیختن اعجاب ها انجام میدهیم که از زمان خود آن حضرت تا امروز با این همه تحولات و تغییراتی که در فکرها و ذوقها پیدا شده، ادامه دارد، و از زمان خود آن حضرت آغاز میکنیم.
یاران علی علیهالسلام خصوصا آنان که از سخنوری بهرهای داشتند، شیفته سخنانش بودند، که ابنعباس یکی از آنهاست. ابنعباس آنچنان که جاحظ در «البیان والتبیین» نقل میکند، خود خطیبی زبردست بوده است! وی اشتیاق خود را به شنیدن سخنان علی (ع) و لذّت بردن خویش را از سخنان نغز آن حضرت کتمان نمیکرده است؛ چنان که هنگامی که علی (ع) خطبه معروف شقشقیه را انشاء فرمود، ابنعباس حضور داشت؛ در این بین، مردی از اهل سواد کوفه نامهای که مشتمل بر مسائلی بود، به دست آن حضرت داد و سخن قطع شد. علی علیهالسلام پس از قرائت آن نامه با آن که ابنعباس تقاضا کرد سخن را ادامه دهد، ادامه نداد. ابنعباس گفت هرگز در عمر خود از سخنی متأسف نشدم، آن چنان که بر قطع این سخن متأسف شدم.
ابنعباس در مورد یکی از نامههای کوتاه علی که به عنوان خودش صادر شده، میگوید: «بعد از سخن پیامبراکرم صلیاللهعلیه وآله وسلم از هیچ سخنی به اندازه این سخن سود نبردم.»
معاویة بن ابی سفیان که سر سختترین دشمنان وی بود، به زیبایی و فصاحت خارقالعاده سخن او معترف بود.
محقن بن أبی محقن به علی علیهالسلام پشت میکند و به معاویه رو میآورد و برای اینکه دل معاویه را که از کینه علی (ع) میجوشد، خرسند سازد، گفت: از نزد بیزبانترین مردم به نزد تو آمدم. آنچنان این چاپلوسی مشمئز کننده بود که خود معاویه او را ادب کرد و گفت: وای بر تو! علی بیزبانترین افراد است؟! قریش پیش از علی از فصاحت آگاهی نداشت، علی به قریش درس فصاحت آموخت.
تأثیر و نفوذ
آنان که پای منبر او مینشستند، سخت تحت تأثیر قرار میگرفتند، مواعظ وی دلها را میلرزانید و اشک ها را جاری میساخت. هنوز هم کدام دل است که خطبههای موعظهای علی علیهالسلام را بخواند یا گوش کند و به لرزه در نیاید؟ سید رضی پس از نقل خطبه معروف «الغرأ»میگوید: وقتی که علی علیهالسلام این خطابه را القا کرد، بدنها لرزید، اشک ها جاری شد، دلها به طپش افتاد.
همام بن شریح از یاران اوست، دلی از عشق خدا سرشار و روحی از آتش معنی شعلهور داشت؛ با اصرار و ابرام از علی علیهالسلام میخواهد سیمای کاملی از پارسایان ترسیم کند.
علی از طرفی نمیخواهد جواب یأس بدهد و از طرفی میترسد همام تاب شنیدن نداشته باشد، لذا با چند جمله مختصر سخن را کوتاه میکند، اما همام راضی نمیشود، بلکه آتش شوقش تیزتر میگردد، بیشتر اصرار میکند و او را سوگند میدهد. علی شروع به سخن کرد، در حدود ۱۰۵ صفت در این ترسیم گنجانید و هنوز ادامه داشت، اما هر چه سخن علی ادامه مییافت و اوج میگرفت، ضربان قلب همام بیشتر میشد و روح متلاطمش متلاطمتر میگشت و مانند مرغ محبوسی میخواست قفس تن را بشکند، ناگهان فریاد هولناکی جمع شنوندگان را متوجه خود کرد، فریاد کننده کسی جز همام نبود، وقتی که بر بالینش رسیدند، قالب تهی کرده و جان به جان آفرین تسلیم کرده
بود.
علی فرمود: «من از همین میترسیدم، عجب! مواعظ بلیغ با دلهای مستعد چنین میکند؟!» این بود عکسالعمل معاصران علی در برابر سخنانش.
اعترافات
علی (ع) یگانه کسی است بعد از رسول خدا که مردم به حفظ و ضبط سخنانش اهتمام داشتند. ابنابیالحدید از عبدالحمید کاتب که در فن نویسندگی ضربالمثل است و در اوایل قرن دوم هجری میزیسته است، نقل میکند که گفت هفتاد خطبه از خطبههای علی (ع) را حفظ کردم و پس از آن ذهنم جوشید که جوشید.
علی الجندی نیز نقل میکند که از عبدالحمید پرسیدند: چه چیز تو را به این پایه از بلاغت رساند؟ گفت: «حفظ کلام الاصلع: از بر کردن سخنان علی.»
عبدالرحیم بن نباته ضربالمثل خطبای عرب است و در دوره اسلامی اعتراف میکند که سرمایه فکری و ذوقی خود را از علی (ع) گرفته است. وی به نقل از ابن ابیالحدید در مقدمه شرح نهجالبلاغه میگوید: «صد فصل از سخنان علی را حفظ کردم و به خاطر سپردم و همانها برای من گنجی پایان ناپذیر بود».
جاحظ،، ادیب سخندان و سخنشناس معروف که از نوابغ ادب است و در اوایل قرن سوم هجری میزیسته است و کتاب «البیان و التبیین» وی یکی از ارکان چهارگانه ادب به شمار آمده است، مکرر در کتاب خویش ستایش و اعجاب فوقالعاده خود را نسبت به سخنان علی علیهالسلام اظهار میدارد. از گفتههای وی برمیآید که در همان وقت سخنان فراوانی از علی علیهالسلام در میان مردم پخش بوده است. در جلد اول «البیان التبیین»رأی و عقیده کسانی را نقل میکند که صحت و سکوت را ستایش، و سخن زیاد را نکوهش کردهاند، جاحظ میگوید: «سخن زیاد که نکوهش شده است سخن بیهوده است، نه سخن مفید و سودمند و گر نه علیبن ابیطالب و عبدالله بنعباس نیز سخن فراوان داشتهاند.»
جاحظ در همان جلد اول این جمله معروف را از علی علیهالسلام نقل میکند: «قیمة کل امرء ما یحسنه»آنگاه بیش از نیم صفحه این جمله را ستایش میکند و میگوید: «در همه کتاب ما، اگر جز این یک جمله نبود کافی، بلکه کفایت بود، بهترین سخن آن است که کم آن، تو را از بسیارش بینیاز کند و معنی در لفظ پنهان نشده باشد، بلکه ظاهر و نمودار باشد.» آنگاه میگوید: «و کان اللّه عزوجل قد البسه من الجلاله و غشاه من نورالحکمه علی حسب نیه صاحبه و تقوا قائله: گویا خداوند جامهای از جلالت و پردهای از نور حکمت متناسب با نیت پاک و تقوای گویندهاش، بر این جمله کوتاه پوشانیده است».
جاحظ در همین کتاب، آنجا که میخواهد درباره سخنوری صعصعة بن صوحان بحث کند، میگوید: «از هر دلیلی بالاتر بر سخنوری او این است که علی گاهی مینشست و از او میخواست سخنرانی کند.»
سید رضی جمله معروفی در ستایش و توصیف سخنان مولی علیهالسلام دارد، او میگوید: «کان امیرالمومنین علیهالسلام مشرع الفصاحة و موردها و عنه اخذت قوانینها و علی امثلته حذا کل قائل خطیب و بکلامه استعان کل واعظ بلیغ و مع ذلک فقد سبق و قصروا، و تقدم و تاخروا. لان کلامه علیهالسلام الکلام الذی علیه مسحة من العلم الالهی و فیه عبقة من الکلام النبوی: امیرالمؤمنین آبشخور فصاحت و ریشه و زادگاه بلاغت است. اسرار مستور بلاغت از وجود او ظاهر گشت و قوانین آن از او اقتباس شد. هر گوینده سخنور از او دنبالهروی کرد و هر واعظ سخندانی از سخن او مدد گرفت، در عین حال به او نرسیدند و از او عقب ماندند. بدان جهت که بر کلام او نشانهای از دانش خدایی و بویی از سخن نبوی موجود است.»
ابن ابیالحدید از علمای معتزلی قرن هفتم هجری است، او ادیبی ماهر و شاعری چیرهدست و چنانکه میدانیم سخت شیفته کلام مولی است و مکرر در خلال کتاب خود شیفتگی خویش را ابراز میدارد. وی در مقدمه کتابش میگوید: «به حق، سخن علی را از سخن خالق فروتر و از سخن مخلوق فراتر خواندهاند، مردم همه دو فن خطابه و نویسندگی را از او فرا گرفتهاند… همین کافی است که یک دهم بلکه یک بیستم آنچه مردم از سخنان علی گردآورده و نگهداری کردهاند از سخنان هیچ کدام از صحابه رسول اکرم با آنکه فصحایی در میان آنها بوده است، نقل نکردهاند، و باز کافی است که مردی مانند جاحظ در «البیان والتبیین» و سایر کتب خویش ستایشگر او است.»
ابن ابیالحدید در جلد چهارم کتاب خود، در شرح نامه امام به عبداللّه بنعباس، پس از فتح مصر به دست سپاهیان معاویه و شهادت محمد بن ابیبکر که امام، خبر این فاجعه را برای عبداللّه به بصره مینویسد، میگوید: «فصاحت را ببین که چگونه افسار خود را به دست این مرد داده و مهار خود را به او سپرده است، نظم عجیب الفاظ را تماشا کن، یکی پس از دیگری میآیند و در اختیار او قرار میگیرند، مانند چشمهای که خود به خود و بدون زحمت از زمین بجوشد، سبحاناللّه، جوانی از عرب درشهری مانند مکه بزرگ میشود، با هیچ حکیمی برخورد نکرده است، اما سخنانش در حکمت نظری بالا دست سخنان افلاطون و ارسطو قرار گرفته است، با اهل حکمت عملی معاشرت نکرده است، اما از سقراط بالاتر رفته است، میان شجاعان و دلاوران تربیت نشده است؛ زیرا مردم مکه تاجرپیشه بودند و اهل جنگ نبودند، اما شجاعترین بشری، از کار درآمد که بر روی زمین راه رفته است.»
از خلیلبن احمد پرسیدند: علی علیهالسلام شجاعتر است یا عنبسه و بسطام؟ گفت: «عنبسه و بسطام را با افراد بشر باید مقایسه کرد، علی مافوق افراد بشر است. این مرد فصیحتر از سحبانبن وائل و قسبن ساعده از کار درآمد و حال آنکه قریش که قبیله او بودند، افصح عرب نبودند، افصح عرب «جرهم» است، هر چند زیرکی زیادی ندارند…»
در آینه عصر حاضر
از چهارده قرن پیش تاکنون، جهان هزاران رنگ به خود گرفته، فرهنگها تغییر و تحول یافته و ذائقهها دگرگون شده است. ممکن است کسی بپندارد که فرهنگ قدیم و ذوق قدیم سخن علی را میپسندید و در برابرش خاضع بود، فکر و ذوق جدید به نحو دیگری قضاوت میکند، اما باید بدانیم که سخن علی علیهالسلام، چه از نظر صورت و چه از نظر معنی، محدود به هیچ زمان و هیچ مکانی نیست، انسانی و جهانی است. ما بعدا در این باره بحث خواهیم کرد، فعلاً به موازات اظهار نظرهایی که در قدیم، در این زمینه شده است، اظهار نظرهای صاحب نظران عصر خود را اندکی منعکس میکنیم.
مرحوم شیخ محمد عبده، مفتی اسبق مصر، از افرادی است که تصادف و دوری از وطن او را با نهجالبلاغه آشنا میکند و این آشنایی به شیفتگی و شیفتگی به شرح این صحیفه مقدس و تبلیغ آن در میان نسل جوان عرب منجر میگردد. وی در مقدمه شرح خود میگوید: «در همه مردم عرب زبان، یک نفر نیست مگر آنکه معتقد است سخن علی علیهالسلام بعد از قرآن و کلام نبوی، شریفترین و بلیغترین و پر معنیترین و جامعترین سخنان است.»
علی الجندی، رئیس دانشکده علوم در دانشگاه قاهره، در مقدمه کتاب «علیبن ابیطالب، شعره و حکمه» درباره نثر علی علیهالسلام میگوید: «نوعی خاص از آهنگ موسیقی که بر اعماق احساسات پنجه میافکند، در این سخنان هست، از نظر سجع، چنان منظوم است که میتوان آنرا «شعر منثور» نامید.» وی از قدامة بن جعفر نقل میکند که گفته است: «برخی در سخنان کوتاه، توانایند و برخی در خطبههای طولانی، و علی در هر دو قسمت بر همه پیشی گرفته است، همچنان که در سایر فضیلت ها.»
«با اندکی تلخیص»
code