در “کوتاستار سیلتان”، با “پاس” [حزب اسلامی مالایا] که طبق معمول یک فرد مذهبی را کاندیدا کرده بود، رقابت کردم. از آنجا که مدت زمان زیادی از تحقق استقلال مالایا به دست “أمنو” نگذشته بود، خاطره آن هنوز در اذهان مردم زنده بود. احساس مستعمرهنشینهای “فیلدا”۱۰۳ در آن حوزههای انتخابیه به خاطر اعطای چهارهکتار زمین از سوی “أمنو” به هریک از آنها برای کشاورزی و کسب روزی خود، سپاسگزارانه بود.
چینیهایی که ۱۵ درصد رأی دهندگان را تشکیل میدادند و نیز دو اقلیت کوچک تایلندی و هندی، از برنامههای “پاس” وحشت داشتند و از آنجایی که تصمیم گرفته بودند به “پاس” رأی ندهند، حمایت زیادی از من شد زیرا من کاندیدای ائتلاف بودم و با رسیدن نسبت رأی دهندگان به ۸۲ درصد، به سادگی و با اختلاف ۴۲۱۰ رأی، برنده شدم. حزب پاس نیز با وجود باخت، ۸۱۹۶ رأی به دست آورد و به نظر رسید که به هرحال قدرتی است که باید آن را در نظر گرفت (چیزی که در دورههای بعدی انتخابات در سال ۱۹۶۹م. آشکارا مورد تأیید قرار گرفت). هنگامی که نتایج اعلام شد، من در مرکز شمارش آرا بودم و به دشواری توانستم باور کنم که به عضویت پارلمان درآمدهام هرچند به دلیل همراهیهایی که در جریان فعالیتهای انتخاباتی از سوی مردمی که با آنها به طور خصوصی صحبت کرده بودم، دیدم، تا اندازه زیادی از موفقیت خود اطمینان داشتم. البته پیروزی قاطعی نبود ولی مایه خوشوقتی و رضایت فراوانم شد زیرا میتوانستم فعالانه در خدمت رفاه رأی دهندگان جدید باشم. طی سالهای پس از آن، ساکنان “کوتاستار سیلتان” به راههای جدیدی که میخواستند رسیدند. همچنین از نعمت برق و آب لولهکشی برخوردار شدند و مدارسی برای آنها ساخته شد. حقیقت این است که منتخبان مردم باید با جدیّت با موقعیت خود به عنوان نماینده برخورد کنند زیرا رأی دهندگان به قدرت رأی خود کاملاً پی بردهاند. هنگامی که در نخستین نشست پارلمان در “کوالالامپور” شرکت کردم و خود را در حضور شخصیتهای برجستهای چون “تونکو عبدالرحمان” (نخست وزیر) و دیگر اعضای دولت ـ که شناختی از آنها نداشتم زیرا تازه وارد پارلمان شده بودم و یک فرد عادی در در ردیفهای عقبی [حزبی] بودم ـ یافتم، به موقعیت جدید خود پی بردم. از این جایگاه به نظرم رسید که اعضای دولت(وزرا) طبقه خاص خود را تشکیل میدهند. هریک از آنها پلاکی فلزی داشتند که روی آن کلمه “وزیر” حک و روی پلاک اتومبیل آنها نصب شده بود. پرچم کشور و پرچم حزب نیز با افتخار برفراز دو گلگیر اتومبیلشان در اهتزاز بود. این صحنه ها تأثیر فراوانی بر من گذاشت و فهمیدم که رسیدن به مقام وزارت یک دستاورد به شمار میرود.
دوره پارلمان از سال ۱۹۶۴م. تا ۱۹۶۹م. سرشار از حوادث بود زیرا شاهد جدایی سنگاپور از مالزی و پایان بخشیدن به رویاروییهای اندونزی و سقوط “سوکارنو” و تولد “آسه آن” بود. همچنین شاهد درگیریهای فزایندهای میان چینیها و مالایاییها بود که در انتخابات عمومی سال ۱۹۶۹م. به اوج خود رسید و نزدیک بود کشور را بر باد دهد. به نظر بسیار هیجان انگیز بود که نظاره گر همه این حوادث تاریخی در صحن “راکیات”۱۰۴ در پارلمان بودم. مشارکت داشتن هرچند با نقشی کوچک در این حوادث ارضای شخصی بیشتری به دنبال داشت و توانستم اندیشه ها و دیدگاههای خود را در مهمترین نهاد قانونگذاری کشور بیان کنم و برآن بودم تا عضو فعّالی در پارلمان و حوزه انتخابیام باشم و نمایندهای باشم که به آن افتخار کنم و به هر طریق نقشی در آبادانی و رفاه مردم کشورم ایفا کنم.
ادامه دارد
پینویس:
۱۰۳ – “هیأت بهبود اراضی فدرال” (فیلدا) در سال ۱۹۵۶ تأسیس یافت. این هیأت، آژانس دولتی بود که روند اسکان روستاییان فقیر در مزارع تأسیس شده در مناطق جدید الاحداث را ساماندهی میکرد.
۱۰۴ – صحن پارلمان مالزی.