یادداشت
شعبدة آمریکایی
سیدمسعود رضوی
صوفی نهاد دام و سر حقّه باز کرد
بنیاد مکر با فلکِ حقّه باز کرد
بازیّ چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
(حافظ)
گذر سالیان، معمولاً موجب تأمّل و درنگ در انسانها و تمایل به منطق و عقل است. اغلب انسان‌ها به تجربه درمی‌یابند که واکنش‌ها و رفتارهای شتابزده زیانبار و درنگ و حسابگری نشانة عقل سلیم و سالم محسوب می‌شود. در طبقه‌بندی سیاست و جامعه، هرچه به سوی رأس هرم بالاتر رویم، با افرادی مجرّب‌تر و پیچیده‌تر روبرو خواهیم شد. مثلاً رهبران، رؤسای جمهوری، وزیران و مدیران برجسته، به موازات اختیارات و حساسیّت زیادی که در حوزة اداری و مملکتی دارند، مسئولیت سنگینی نیز بر دوششان قرار می‌گیرد. اصل و قاعدة معمول، چنین است که این افراد باید عمل به احتیاط کنند و با سنجش و حسابگری و دقتی فراتر از دیگران، به انجام امور بپردازند و سخن بگویند. گاهی تاوان یک حرف یا یک تصمیم نابخردانه، چنان سنگین خواهد بود که جبرانش غیرممکن خواهد شد.
باری، این شاکلة مدیریت‌های کلان در عرصه‌های سیاسی و دولتی است. هرچه دایرة قدرت وسیع‌تر و ابزارهای اعمال قدرت بیشتر باشد، حساسیّت و دقت باید بالا و بالاتر محاسبه شود تا احتمال هرگونه خبط و خطا از میان رود و امکان کنترل و جبران افزونتر شود. مدیران سیاسی، مردان و زنانی کارآزموده و شکیبا هستند که در فرایندی دشوار و پرپیچ و خم، آموزش دیده و بالیده‌اند؛ تا به جایی که سرشتی پولادین یافته‌اند و سرنوشت قوم و اقوام را در کف اختیار خویش مدیریت می‌کنند. قدرت محاسبه در این سطح، فقط در محدودة سود و زیان، یا برد و باخت، یا هدایت نیروها در عرصة رقابت‌های بزرگ خلاصه نمی‌شود؛ بلکه باید قدرت ممانعت و بردباری و سکوت، ظرفیت فراوان و نامحدود در هضم دشواریها و دفع سموم خشم و نفرت را داشته باشند تا سامانه‌های وسیع و پرجمعیت را به سلامت در عرصة رقابت‌ها و اصطکاک‌های داخلی و بین‌المللی سازمان‌ دهند یا به ترمیم نقص‌ها و بیماری‌هایی بپردازند که در صورت بدخیم شدن، موجب نابودی جامعه و آسیب‌های هنگفت بدان خواهد شد.
وزارت خارجه و رهبری نظام دیپلماسی کشورها، یکی از همین عرصه‌های حساس و رقابتی میان ملّت‌ها و دولت‌هاست. البته قوانین بین‌المللی و قواعد پذیرفته‌ای از سوی نهادهای معتبر جهانی وضع شده و انصافاً تأثیر به‌سزایی در کاهش خشونت و هرج و مرج میان کشورها و دولت‌ها و ارتش‌ها و ملت‌ها داشته است؛ اما کیست که نداند این ضمانت‌‌ها‌ نه فقط کافی برای صلح و وافی برای همزیستی مسالمت‌آمیز نبوده و نیست، بلکه گاهی با تفسیر ناصواب یا بهره‌برداری رندانه، به مقصدی مخالف و مقصودی هولناک بدل شده و سیاستمداران فاسد و فاقد نجابت انسانی، از آنها بیشتر بهره‌برده‌اند تا هواداران صلح و توسعه و تنش زدایی!
این چند جستار از برای اشاره به سخنان وزیر خارجه تازه‌کار و کهنسال آمریکا بیان شد، زیرا در عباراتی مخالفت تمام قاعهده‌های بین‌الملل و ناقض اصل بدیهی عدم دخالت در امور ملل و دول دیگر، دست خود را باز دیده و حرف‌هایی بی‌منطق و ناهنجار بیان کرده است. تیلرسون حقیقتاً خبط کرده و بهتر است به همان کمپانی سیر‌ی‌ناپذیر نفتی بازگردد که از آنجا آمده است، وگرنه کدام دیپلمات کارکشته و خردمندی این‌گونه درباره سرنوشت دولت‌ها و کشورهای دیگر سخن می‌گوید؟
اگر سخنان وزیر خارجه دولت ترامپ را ماجراجویانه و مداخله‌ جویانه قلمداد کنیم، فقط سطح آن را معرفی کرده و دیده‌ایم، زیرا ایرانیان در طول ۶۰ ـ‌۷۰ سال اخیر یعنی از زمان کودتای ۲۸ مرداد تا پیروزی انقلاب اسلامی و از آن زمان تاکنون، هرگاه خواسته‌اند دربارة سیاست‌های آمریکا تجدید‌نظر کنند، با رفتار و گفتاری متناقض روبرو شده‌اند؛ بیانات و سیاست‌هایی ناهنجار که نه فقط توجیه عقلانی ندارد و مبتنی بر نظام سیاسی موجود و عرف‌های دیپلماتیک نیست، خسارات آن به آمریکا‌ییها هم کم نبوده و اغلب صورت حساب هنگفتی روی دست دولتمردان و تصمیم‌سازان آن کشور نهاده است. با این همه، خصومت هم قواعد خاص خود را دارد و به موازات پیشرفت و تحول در جهان، و افزایش تجربه‌ها و مذاکرات و منازعات در سطوح مختلف، شکل و محتوای آن دگرگون شده است.
اما سخنان اخیر رکس تیلرسون و اهداف ظاهر‌اً موازی در بیان وی، بیش از آن‌که موجب نگرانی شود، بی‌اعتباری می‌افزاید. تیری است که در فضای بیکران رها شده و وقتی شتابش تمام شد بر زمین سقوط می‌کند، اما مخاطره‌ای در پی ندارد، زیرا مردم ایران به فراست و تجربه‌های مکرر دریافته‌اند که هرگاه دولتی منظم و مقتدر در ایران به قدرت می‌رسد، رفتارهای موذیانه و سخنان زاویه‌دار و دوپهلو هم از دهان سیاستگران آمریکایی صادر می‌شود. این دکان دونبش، وقتی با رشوه‌های کلان نفتی فربه‌تر می‌شود، صریح‌تر و سریع‌تر به عرضة متاع مسموم خود می‌پردازد. این متاع، ایجاد نفاق و تفرقة منطقه‌ای و داخلی است. در سطح داخلی، میان اقوام و طبقات مردم، میان مردم و حکومت، میان دولتمردان و دیگر لایه‌های قدرت سیاسی و… است. شیوة آن رسوخ بدبینی به بدنة دولت و حکومت و احیاناً در اختیار قراردادن ابزارهایی برای فشار به پویاترین بخش‌های دولت و مدیریت سیاسی و فرهنگی و اقتصادی کشور است. این روش‌ها و اظهارات، نه تازه است و نه اثرگذار. شاید در مورد تازه به‌ دوران رسیدگان سیاسی یا دولت‌های واپس‌مانده و قبایلی یاحکومت‌های ناپایدار و درگیر ناامنی، مؤثر باشد و برخی حکومت‌ها و عناصر مستبد را به کار آید تا علیه روشن‌اندیشان و نهادهای مدنی و مردمسالار دست به اقدام زنند، اما در مورد جامعة بزرگ و پرتجربة ایران فقط یک بازی تکراری است. مردم دانسته‌اند که چگونه رأی دهند، چگونه آرامش خود را پاس بدارند، چگونه امنیت و استقلال ایران را گسترش دهند و چگونه محدوده‌های سیاسی و حوزه‌های قدرت را از زیاده‌خواهی بازدارند. تیلرسون این موضوع را درک خواهد کرد. اما شاید وقتی آموخت، دورة‌ وزارت و دولت متبوعش پایان یافته باشد.

نسخه مناسب چاپ