صوفی نهاد دام و سر حقّه باز کرد
بنیاد مکر با فلکِ حقّه باز کرد
بازیّ چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
(حافظ)
گذر سالیان، معمولاً موجب تأمّل و درنگ در انسانها و تمایل به منطق و عقل است. اغلب انسانها به تجربه درمییابند که واکنشها و رفتارهای شتابزده زیانبار و درنگ و حسابگری نشانة عقل سلیم و سالم محسوب میشود. در طبقهبندی سیاست و جامعه، هرچه به سوی رأس هرم بالاتر رویم، با افرادی مجرّبتر و پیچیدهتر روبرو خواهیم شد. مثلاً رهبران، رؤسای جمهوری، وزیران و مدیران برجسته، به موازات اختیارات و حساسیّت زیادی که در حوزة اداری و مملکتی دارند، مسئولیت سنگینی نیز بر دوششان قرار میگیرد. اصل و قاعدة معمول، چنین است که این افراد باید عمل به احتیاط کنند و با سنجش و حسابگری و دقتی فراتر از دیگران، به انجام امور بپردازند و سخن بگویند. گاهی تاوان یک حرف یا یک تصمیم نابخردانه، چنان سنگین خواهد بود که جبرانش غیرممکن خواهد شد.
باری، این شاکلة مدیریتهای کلان در عرصههای سیاسی و دولتی است. هرچه دایرة قدرت وسیعتر و ابزارهای اعمال قدرت بیشتر باشد، حساسیّت و دقت باید بالا و بالاتر محاسبه شود تا احتمال هرگونه خبط و خطا از میان رود و امکان کنترل و جبران افزونتر شود. مدیران سیاسی، مردان و زنانی کارآزموده و شکیبا هستند که در فرایندی دشوار و پرپیچ و خم، آموزش دیده و بالیدهاند؛ تا به جایی که سرشتی پولادین یافتهاند و سرنوشت قوم و اقوام را در کف اختیار خویش مدیریت میکنند. قدرت محاسبه در این سطح، فقط در محدودة سود و زیان، یا برد و باخت، یا هدایت نیروها در عرصة رقابتهای بزرگ خلاصه نمیشود؛ بلکه باید قدرت ممانعت و بردباری و سکوت، ظرفیت فراوان و نامحدود در هضم دشواریها و دفع سموم خشم و نفرت را داشته باشند تا سامانههای وسیع و پرجمعیت را به سلامت در عرصة رقابتها و اصطکاکهای داخلی و بینالمللی سازمان دهند یا به ترمیم نقصها و بیماریهایی بپردازند که در صورت بدخیم شدن، موجب نابودی جامعه و آسیبهای هنگفت بدان خواهد شد.
وزارت خارجه و رهبری نظام دیپلماسی کشورها، یکی از همین عرصههای حساس و رقابتی میان ملّتها و دولتهاست. البته قوانین بینالمللی و قواعد پذیرفتهای از سوی نهادهای معتبر جهانی وضع شده و انصافاً تأثیر بهسزایی در کاهش خشونت و هرج و مرج میان کشورها و دولتها و ارتشها و ملتها داشته است؛ اما کیست که نداند این ضمانتها نه فقط کافی برای صلح و وافی برای همزیستی مسالمتآمیز نبوده و نیست، بلکه گاهی با تفسیر ناصواب یا بهرهبرداری رندانه، به مقصدی مخالف و مقصودی هولناک بدل شده و سیاستمداران فاسد و فاقد نجابت انسانی، از آنها بیشتر بهرهبردهاند تا هواداران صلح و توسعه و تنش زدایی!
این چند جستار از برای اشاره به سخنان وزیر خارجه تازهکار و کهنسال آمریکا بیان شد، زیرا در عباراتی مخالفت تمام قاعهدههای بینالملل و ناقض اصل بدیهی عدم دخالت در امور ملل و دول دیگر، دست خود را باز دیده و حرفهایی بیمنطق و ناهنجار بیان کرده است. تیلرسون حقیقتاً خبط کرده و بهتر است به همان کمپانی سیریناپذیر نفتی بازگردد که از آنجا آمده است، وگرنه کدام دیپلمات کارکشته و خردمندی اینگونه درباره سرنوشت دولتها و کشورهای دیگر سخن میگوید؟
اگر سخنان وزیر خارجه دولت ترامپ را ماجراجویانه و مداخله جویانه قلمداد کنیم، فقط سطح آن را معرفی کرده و دیدهایم، زیرا ایرانیان در طول ۶۰ ـ۷۰ سال اخیر یعنی از زمان کودتای ۲۸ مرداد تا پیروزی انقلاب اسلامی و از آن زمان تاکنون، هرگاه خواستهاند دربارة سیاستهای آمریکا تجدیدنظر کنند، با رفتار و گفتاری متناقض روبرو شدهاند؛ بیانات و سیاستهایی ناهنجار که نه فقط توجیه عقلانی ندارد و مبتنی بر نظام سیاسی موجود و عرفهای دیپلماتیک نیست، خسارات آن به آمریکاییها هم کم نبوده و اغلب صورت حساب هنگفتی روی دست دولتمردان و تصمیمسازان آن کشور نهاده است. با این همه، خصومت هم قواعد خاص خود را دارد و به موازات پیشرفت و تحول در جهان، و افزایش تجربهها و مذاکرات و منازعات در سطوح مختلف، شکل و محتوای آن دگرگون شده است.
اما سخنان اخیر رکس تیلرسون و اهداف ظاهراً موازی در بیان وی، بیش از آنکه موجب نگرانی شود، بیاعتباری میافزاید. تیری است که در فضای بیکران رها شده و وقتی شتابش تمام شد بر زمین سقوط میکند، اما مخاطرهای در پی ندارد، زیرا مردم ایران به فراست و تجربههای مکرر دریافتهاند که هرگاه دولتی منظم و مقتدر در ایران به قدرت میرسد، رفتارهای موذیانه و سخنان زاویهدار و دوپهلو هم از دهان سیاستگران آمریکایی صادر میشود. این دکان دونبش، وقتی با رشوههای کلان نفتی فربهتر میشود، صریحتر و سریعتر به عرضة متاع مسموم خود میپردازد. این متاع، ایجاد نفاق و تفرقة منطقهای و داخلی است. در سطح داخلی، میان اقوام و طبقات مردم، میان مردم و حکومت، میان دولتمردان و دیگر لایههای قدرت سیاسی و… است. شیوة آن رسوخ بدبینی به بدنة دولت و حکومت و احیاناً در اختیار قراردادن ابزارهایی برای فشار به پویاترین بخشهای دولت و مدیریت سیاسی و فرهنگی و اقتصادی کشور است. این روشها و اظهارات، نه تازه است و نه اثرگذار. شاید در مورد تازه به دوران رسیدگان سیاسی یا دولتهای واپسمانده و قبایلی یاحکومتهای ناپایدار و درگیر ناامنی، مؤثر باشد و برخی حکومتها و عناصر مستبد را به کار آید تا علیه روشناندیشان و نهادهای مدنی و مردمسالار دست به اقدام زنند، اما در مورد جامعة بزرگ و پرتجربة ایران فقط یک بازی تکراری است. مردم دانستهاند که چگونه رأی دهند، چگونه آرامش خود را پاس بدارند، چگونه امنیت و استقلال ایران را گسترش دهند و چگونه محدودههای سیاسی و حوزههای قدرت را از زیادهخواهی بازدارند. تیلرسون این موضوع را درک خواهد کرد. اما شاید وقتی آموخت، دورة وزارت و دولت متبوعش پایان یافته باشد.
بنیاد مکر با فلکِ حقّه باز کرد
بازیّ چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
(حافظ)
گذر سالیان، معمولاً موجب تأمّل و درنگ در انسانها و تمایل به منطق و عقل است. اغلب انسانها به تجربه درمییابند که واکنشها و رفتارهای شتابزده زیانبار و درنگ و حسابگری نشانة عقل سلیم و سالم محسوب میشود. در طبقهبندی سیاست و جامعه، هرچه به سوی رأس هرم بالاتر رویم، با افرادی مجرّبتر و پیچیدهتر روبرو خواهیم شد. مثلاً رهبران، رؤسای جمهوری، وزیران و مدیران برجسته، به موازات اختیارات و حساسیّت زیادی که در حوزة اداری و مملکتی دارند، مسئولیت سنگینی نیز بر دوششان قرار میگیرد. اصل و قاعدة معمول، چنین است که این افراد باید عمل به احتیاط کنند و با سنجش و حسابگری و دقتی فراتر از دیگران، به انجام امور بپردازند و سخن بگویند. گاهی تاوان یک حرف یا یک تصمیم نابخردانه، چنان سنگین خواهد بود که جبرانش غیرممکن خواهد شد.
باری، این شاکلة مدیریتهای کلان در عرصههای سیاسی و دولتی است. هرچه دایرة قدرت وسیعتر و ابزارهای اعمال قدرت بیشتر باشد، حساسیّت و دقت باید بالا و بالاتر محاسبه شود تا احتمال هرگونه خبط و خطا از میان رود و امکان کنترل و جبران افزونتر شود. مدیران سیاسی، مردان و زنانی کارآزموده و شکیبا هستند که در فرایندی دشوار و پرپیچ و خم، آموزش دیده و بالیدهاند؛ تا به جایی که سرشتی پولادین یافتهاند و سرنوشت قوم و اقوام را در کف اختیار خویش مدیریت میکنند. قدرت محاسبه در این سطح، فقط در محدودة سود و زیان، یا برد و باخت، یا هدایت نیروها در عرصة رقابتهای بزرگ خلاصه نمیشود؛ بلکه باید قدرت ممانعت و بردباری و سکوت، ظرفیت فراوان و نامحدود در هضم دشواریها و دفع سموم خشم و نفرت را داشته باشند تا سامانههای وسیع و پرجمعیت را به سلامت در عرصة رقابتها و اصطکاکهای داخلی و بینالمللی سازمان دهند یا به ترمیم نقصها و بیماریهایی بپردازند که در صورت بدخیم شدن، موجب نابودی جامعه و آسیبهای هنگفت بدان خواهد شد.
وزارت خارجه و رهبری نظام دیپلماسی کشورها، یکی از همین عرصههای حساس و رقابتی میان ملّتها و دولتهاست. البته قوانین بینالمللی و قواعد پذیرفتهای از سوی نهادهای معتبر جهانی وضع شده و انصافاً تأثیر بهسزایی در کاهش خشونت و هرج و مرج میان کشورها و دولتها و ارتشها و ملتها داشته است؛ اما کیست که نداند این ضمانتها نه فقط کافی برای صلح و وافی برای همزیستی مسالمتآمیز نبوده و نیست، بلکه گاهی با تفسیر ناصواب یا بهرهبرداری رندانه، به مقصدی مخالف و مقصودی هولناک بدل شده و سیاستمداران فاسد و فاقد نجابت انسانی، از آنها بیشتر بهرهبردهاند تا هواداران صلح و توسعه و تنش زدایی!
این چند جستار از برای اشاره به سخنان وزیر خارجه تازهکار و کهنسال آمریکا بیان شد، زیرا در عباراتی مخالفت تمام قاعهدههای بینالملل و ناقض اصل بدیهی عدم دخالت در امور ملل و دول دیگر، دست خود را باز دیده و حرفهایی بیمنطق و ناهنجار بیان کرده است. تیلرسون حقیقتاً خبط کرده و بهتر است به همان کمپانی سیریناپذیر نفتی بازگردد که از آنجا آمده است، وگرنه کدام دیپلمات کارکشته و خردمندی اینگونه درباره سرنوشت دولتها و کشورهای دیگر سخن میگوید؟
اگر سخنان وزیر خارجه دولت ترامپ را ماجراجویانه و مداخله جویانه قلمداد کنیم، فقط سطح آن را معرفی کرده و دیدهایم، زیرا ایرانیان در طول ۶۰ ـ۷۰ سال اخیر یعنی از زمان کودتای ۲۸ مرداد تا پیروزی انقلاب اسلامی و از آن زمان تاکنون، هرگاه خواستهاند دربارة سیاستهای آمریکا تجدیدنظر کنند، با رفتار و گفتاری متناقض روبرو شدهاند؛ بیانات و سیاستهایی ناهنجار که نه فقط توجیه عقلانی ندارد و مبتنی بر نظام سیاسی موجود و عرفهای دیپلماتیک نیست، خسارات آن به آمریکاییها هم کم نبوده و اغلب صورت حساب هنگفتی روی دست دولتمردان و تصمیمسازان آن کشور نهاده است. با این همه، خصومت هم قواعد خاص خود را دارد و به موازات پیشرفت و تحول در جهان، و افزایش تجربهها و مذاکرات و منازعات در سطوح مختلف، شکل و محتوای آن دگرگون شده است.
اما سخنان اخیر رکس تیلرسون و اهداف ظاهراً موازی در بیان وی، بیش از آنکه موجب نگرانی شود، بیاعتباری میافزاید. تیری است که در فضای بیکران رها شده و وقتی شتابش تمام شد بر زمین سقوط میکند، اما مخاطرهای در پی ندارد، زیرا مردم ایران به فراست و تجربههای مکرر دریافتهاند که هرگاه دولتی منظم و مقتدر در ایران به قدرت میرسد، رفتارهای موذیانه و سخنان زاویهدار و دوپهلو هم از دهان سیاستگران آمریکایی صادر میشود. این دکان دونبش، وقتی با رشوههای کلان نفتی فربهتر میشود، صریحتر و سریعتر به عرضة متاع مسموم خود میپردازد. این متاع، ایجاد نفاق و تفرقة منطقهای و داخلی است. در سطح داخلی، میان اقوام و طبقات مردم، میان مردم و حکومت، میان دولتمردان و دیگر لایههای قدرت سیاسی و… است. شیوة آن رسوخ بدبینی به بدنة دولت و حکومت و احیاناً در اختیار قراردادن ابزارهایی برای فشار به پویاترین بخشهای دولت و مدیریت سیاسی و فرهنگی و اقتصادی کشور است. این روشها و اظهارات، نه تازه است و نه اثرگذار. شاید در مورد تازه به دوران رسیدگان سیاسی یا دولتهای واپسمانده و قبایلی یاحکومتهای ناپایدار و درگیر ناامنی، مؤثر باشد و برخی حکومتها و عناصر مستبد را به کار آید تا علیه روشناندیشان و نهادهای مدنی و مردمسالار دست به اقدام زنند، اما در مورد جامعة بزرگ و پرتجربة ایران فقط یک بازی تکراری است. مردم دانستهاند که چگونه رأی دهند، چگونه آرامش خود را پاس بدارند، چگونه امنیت و استقلال ایران را گسترش دهند و چگونه محدودههای سیاسی و حوزههای قدرت را از زیادهخواهی بازدارند. تیلرسون این موضوع را درک خواهد کرد. اما شاید وقتی آموخت، دورة وزارت و دولت متبوعش پایان یافته باشد.