ساکن چو آب و روان چون ریگ»، نام مجموعه شعری است سروده دکتر تقی پورنامداریان، استاد طراز اول رشته زبان و ادبیات فارسی، که در ماه اخیر از سوی انتشارات سخن منتشر شد. این مجموعه ۳۲۸ صفحهای، با ۱۶۲ شعر، دومین مجموعه شعری است که از ایشان منتشر شده است. مجموعه پیشین دکتر پورنامداریان با نام «رهروان بیبرگ» در سال ۱۳۸۲ از سوی انتشارات سخن منتشر شده بود.
ساکن چو آب و روان چون ریگ، سرودههایی از سال ۱۳۸۲ به بعد را شامل میشود و بخش پایانی آن نیز با نام «از دفترهای گذشته» اشعاری قدیمیتر را در خود جا داده است. اکثر اشعار این مجموعه در قالبهای نیمایی و سپید سروده شدهاند و تعدادی غزل و مثنوی و قطعه و چارپاره نیز در این میان به چشم میخورد.
در این بین چیزی که توجّهِ مخاطبِ آگاه را به خود جلب میکند، تنوعی سبکی است که در این آثار دیده میشود. این تنوّعِ سبکی گاه با تفاوتِ قالبها همراه است؛ یعنی شاعر به اقتضای موضوع و شیوه بیان، قالبِ مناسب را برگزیده است یا میتوانیم عکسِ آن را بیان کنیم و بگوییم شاعر با توجّه به قالب، شیوه بیان و موضوعِ شعر را تغییر داده است.
در متنِ پشت جلدِ این مجموعه، این موضوع از قول شاعر چنین بیان شده است: «حرفهایی که در این مجموعه و مجموعه پیشین (رهروان بیبرگ) آمده است، حرفهایی است که جز با این زبان و ساخت و بافت گفتنی نبوده یا اگر گفتنی بوده است، در این شعرها به این صورت به گفت درآمده است. باری رؤیاهایی است که بر کاغذ نوشته شده است؛ یا خود رؤیاهایی است که کلمات بر صفحه کاغذ دیدهاند، رؤیاهایی که انگیزه ظهور آنها احوالی بوده است که در عین و ذهن بر شاعر گذشته است.»
موضوعی که بر اکثر اشعار این مجموعه سایه افکنده است، نگاهِ جبراندیشانه شاعر است. نگاهی که حاکی از حقایقی تلخ درباره بندها و اجبارهای همیشگی است و از قوانین تغییر ناپذیرِ ازلی ابدی حاکم بر زندگی انسان سخن میگوید. دردهایی که برای اهالی هرمکان و هرزمان مشترک است. برای نمونه، شعر زیر را با هم میخوانیم:
کجاست منزلِ بعدیِ این مسخّرِ مختار؟
روانِ دایمِ بیوقفه،
خواب یا بیدار
پس از بریدنِ آن راهکورههای پیچاپیچ
رسیدهام به شبانگاهِ برزخِ اکنون
رسیدهام به مقام مشوّشِ مشکوک
مقامِ شادی و اندوه
هوای دلگرفته مُبهم
هوای مِهآلود.
کجاست منزلِ بعدی که میبرند مرا
درونِ جاریِ بیانتهای بیبرگشت؟
به روی دایرهای تنگ مثلِ اشترِ آس
مدام گردش بیهوده میشود تکرار:
به خویش میروم اما نه یک قدم در پیش
به پیش میروم اما نه یک قدم با خویش
چنان که جنبشِ مردی
درونِ کشتی و
کشتی مُدام در رفتار…
کجاست منزلِ بعدیِ این مُسخّرِ مختار؟
(ص ۱۹)
و جالب آنکه در شعر دیگری با نام «راهِ بیحاصل»، همین موضوع را با طرزِ بیانی متفاوت و با استفاده از عنصری نامتعارف در گفتمان شعر، این گونه به تصویر میکشد:
عمری است روز و شب
من راه میروم
امّا هنوز هم
در جای اوّلم
گویی که در تمامیِ این سالیان که رفت
پیوسته راه روی تِرِدمیل رفتهام!
(ص ۲۲۰)
شاید متفاوتترین بخش این مجموعه، ۱۰ شعری است که با عنوان «غریبه» سروده شدهاند. این اشعار، زبانی بسیار ساده دارند و از تجربیات زندگی شاعر در آسیای شرقی و ژاپن سخن میگویند. سبک شاعر در این بخش تغییری اساسی کرده است و از بسامد هنجارگریزیهای زبانی تا حد بسیار زیادی کاسته شده است. همچنین تصویرهای این اشعار بسیار ساده و واقعگرایانه است و در آنها از واژهها و تصاویر انتزاعی که در اشعارِ دیگر فراوان دیده میشود، خبری نیست.
در این اشعار، اسم مکانهای خاص و اسم اشخاص، ارجاع به واقعیت بیرونی و زندگی واقعی تجربه شده را پررنگتر میکنند و شعر از بیان غیرمستقیم و مبهم و وهمآلود فاصله میگیرد. برای مثال شاعر از شخصیتهایی با نامِ «ساساکی»، «موری شیما»، «دکتر طاهری» و همچنین مکانهایی چون «فرودگاه ناریتا»، «پارک جی دای جینگ» و «باغ یوکیو این» اسم برده است و از تجربههایش در این مکانها بیانی خاطرهگونه دارد که این شیوه با سبکِ غالبِ اشعار دکتر پورنامداریان تفاوت اساسی دارد.
در پایان، شعری از این مجموعه را با هم میخوانیم. این شعر، چه از نظر روش تصویرسازی و چه از نظر انتخاب واژهها و نحو کلام و همچنین از نظر موضوع جبرمحور و بدبینانهاش به اتفاقات، مشتی نمونه خروار محسوب میشود:
همیشه حادثهای در کمینِ شادیِ ماست
که مثلِ گرگ که با گلّه میزند ناگاه
هوا سیاه کند سبزهزار خونآلود
سکوت را برماند به بانگ شیون و شور
برآورد ز چمن گرد و از فراغت دود
همیشه حادثهای در کمینِ شادیِ ماست
که شور و شعله سر بر هوای آتش را
خموش میکند از ابر، ابر گریه و دود
و سرد میشود آنسان هوا که میبندد،
نوا به حنجره جوی و شور در دلِ رود
همیشه حادثهای در کمینِ شادیِ ماست
که چون سوارِ برابلقنشستهای ناگاه
پدید میشود از گَردِ گردشِ شب و روز
و میدهد خبر از ایلغارِ تاتاران
هجومِ وحشیِ بیرحمِ خیلِ کور و کبود
همیشه حادثهای در کمینِ شادیِ ماست
که گاه خانِ قَجَر میشود که از سرِ خلق
مناره میکند از روی خشم و کین و کنود
و گاه زلزله بم که پیشِ پای سحر
به یک اشاره کند خانههای مردم گور
به بهانه انتشار مجموعه شعر دیگری از دکتر تقی پورنامداریان
ساکن چو آب و روان چون ریگ
بهمن بنیهاشمی