ایران، در درازنای تاریخ خویش، همواره سرزمین و زیستگاه تیرهها و تبارهایی گوناگون و پرشمار بوده است که همگان خود را ایرانی میدانستهاند و به ایرانی بودن خویشتن میناختهاند و بر دیگران، سر بر میافراختهاند که این بخت بلند بهین ارزانیشان داشته شده است که در سرزمین سپند اهورایی ایران، بزایند و بزیند.
پارهای از این تبارها و تیرههای ایرانی به زبان یا گویشی دیگر سان سخن میگفتهاند که شاخهای شکوفان بوده است، رسته بر درختی تناور و گشن بیخ و بسیار شاخ وهمواره، به شگرفی، شکفته و شاداب و تازه و ترکه بر قلمروی دورمرز و پهناور و بر پهنهای نیک فراخ از جهان شهر آیین و فرهنگور، شاخه میگسترده است و سایه میافکنده است.
شماری از این گویشها و زبانهای بومی از تباهکاری و تاراج روزگار برکنار و در زنهار ماندهاند واز فرا سوی هزارهها، برای ما، ایرانیان امروز، به یادگار. نیز، در هر برهه و بهره از تاریخ دیرباز و پرشیب و فراز ایران، زبانی فراگیر، چونان زبانی فرهنگی و دیوانی،در سراسر ایران زمین، روایی داشته است و همه ایرانیان، از هر تیره و تبار، آن را در گفتار و نوشتار به کار میبردهاند و به یاری این زبان، با دیگران در پیوند میبوده اند.
این زبان فراگیر میهنی رشتهای بوده است استوار و ناگسستنی که ایرانیان را با یکدیگر به گونهای برازنده و بآیین، میپیوسته است و پایگاهی و پایندانی بنیادین و مهین، چیستی و کیستی ایرانی را و در پی آن، هماندیشی وهمدلی و همبستگی ایرانیان را.
در پارهای از این زبانها و گویشهای بومی که در جغرافیای تنگتر کاربرد داشتهاند و از این روی، کمتر دیگرگونی مییافتهاند و در سنجش با زبان فراگیر همگانی، نابتر و نژادهتر میمانده اند، سامانهای ادبی نیز پدید میتوانسته است آمد.
یکی از زبانهای کهن ایرانی که این سامانه در آن به گونهای پرورده و پرمایه پدید آمده است، زبان کردی است که خود به شاخهها و گویشهایی چند، بخش میشود. ادبی کردی آنچنان پرورده و گسترده است که کمابیش هر یک از شاهکارهای ورجاوند و بی مانند ادب گرامی و گرانسنگ پارسی را، از رزمنامه و بزمنامه ورازنامه تا چامه و غزل، نمونهای در آن میتوانیم یافت.
این ادب همچنان زنده و زیبنده و زایا مانده است و در این روزگار نیز زباناورانی چیره دست و چربگوی، با آفریدههای زیبای ادبی، بر گرانسنگی و مایه وری آن میفزایند. یکی از این چربگویان چیزه زبان، هر آینه، ناهید محمدی است. پژوهنده و سخنوری پرشور و شرار و شیرین گفتار که چکامههایش زنگ و آهنگی دلکش دارد و دنگی خاس و خوش که کردان و آشنایان با زبان کردی را دل مینوازد و جان میافرازد و در نهاد و نهانشان، توفانی از تاب و تب برمیانگیزد و هنگامهای هنری، از شور و شیدایی، میسازد.
از همین روست که او، با چند دفتر از سرودههایش، آوازهای بلند یافته است که پژواک آن را فرامرزیان نیز شنودهاند و در دل فراخ، بر این چکامههای فرخ برگشودهاند.
اینک دفتری دیگر از نوترین سرودههای این دوشیزه با انگیزه و سخنور خجسته خوی و تازهگوی کرمانشاهی که دفترِ دلارایی و زیبایی را، در ادب کردی شیرازه میبندد و جز آنچه را در آفرینش هنری ناب و نغز و پسندیده است، نمیپسندد، فراروی خوانندۀ سخنسنج هنر دوست است.
ناهید محمّدی، دختری بلند اختر از شهر دلخواه ماه، از کرمانشاه، در این دفتر، پندارها و اندیشههایی نو را در سر میپزد و چکامهی کردی را بدان سان که میبرازد و میسَزد، به رنگی نو میرَزد. آنگاه با این رنگ نو که بدان میزند، آن را پی و پیرنگی نو در میافکند. او درسرودههای این دفتر، چونان سخنوری به نابی و نژادگیْ ایرانی، سخن از مهر و آشتی در میان جهانیان میگوید و در مازهایی پیچاپیچ و دلگداز که جهان پرآشوب و آکنده از کوفت و کوبِ کنونی فرو مانده در چنبرِ چیرگیِ آز، دستخوش نیروهایی اهریمنی که آن را تیره و تار میدارند و به ستیز و آویز و دشمنی دچار میآرند، در آنها سرگشته و بیچاره مانده است، راهی میجوید، روشن و راست، به سوی آرامش و آسودگی و رهایی از آنچه سخت نکوهیده و نارواست؛ از آنچه جهانیان را، دلازار و زیانبار، جانگزای و اندوهزای و توانفرسای، از پای در میاندازد.
در فرجام این نوشتار، همساز و هماهنگ با آنچه این سخنور کرمانشاهی، در این دفتر، به آرمان و آرزو از آن سخن گفته است، امید میبریم که خورشید، مهرافروز و پرنوید، ابرهای تیرهی تودرتوی را از هم فرو بدرد و ناهید، بَغْدُختِ باستانیِ آب و آبادانی، جهان را از برهوتِ بیگانگی و بیداد؛ از شوره بوم نبرد و ناسازی که چندی است در آن افتاده است، برهاند و آن را دیگر بار، به شادابی و شادانی، بشکفاند و بپرورد. ایدون باد!
واران ئاشتی
م زهو تو واران بهی دووسی بکه یم
له باخ نوری عه رووسی بکه یم
بکه له وهم شه و نوقره وهشت
تا باخ لیمووم بکهم وه بهشت
تو کیهنی وا که لهی شوورهزاره
م قه یوهن به سم، شهونهم هساره
تو رووژنای عشق م شهوق ئحساس
بچهقیم لهگول، تو نهسیم م یاس
گاپارهی عشقی م تفل ناساز
تو بخهفنهم وه شرین وه ناز
بواره پیما وه ماچ و مه لههم
لیوو بهی له لیووم له توگول بیهم
م خومار شهو تو نوری له جام
بیلا نووش بکهم له نورت ته مام
بههار ئاوس کهی وه ههناس پاک
گول رشی له زه و تا پا نهی له خاک
دونیا وه تنهو دیمهنی خوهشه
ههر که تو نهیرری له ژین بی بهشه
سوفرهی نهزر عشق بخه لهی بانه
ههر چی عاشقه باره مه یخانه
شه راو واران که ئی خوماره یله
شرین و فهرهاد ئی شیت و له یله
غوسل مهی بیه بیماروئازا
بههه یشت بگریمن وه نهقد لهی دنیا
مقدمهای بر دفتر شعر کردی«واران ئاشتی»(بارانآشتی) سروده ناهید محمدی
دختر ماه، در درخششی دلخواه
دکتر میرجلالالدین کزازی