جهل به هرکجا که لشکر بفرستد، آنجا را تا ابد از حیطه عقل خارج می کند. بی جهت نیست که برخی کشورهای فقیر مدرنتر از مدرن هایند، اما کارخانه جهلشان محکم تر از قبل خشت می زند.
*
ظلم بد است، چه عارف ظلم کند چه جاهل. ظلم از عارف بدتر است. ظلم عارف مبدل به عدل نمی شود.
*
در جامعه ای که همه «ذرهبین» به دست دنبال کشف عیب و اشکالند، بهترین کار کارنکردن است.
*
جامعه ای که جوانی جزو مجهولاتش باشد، پیری جزو معلوماتش نخواهد بود.
*
جامعه ای که جوانی در آن مصرفی نداشته باشد، پیری معنایی در آن نخواهد داشت.
*
جامعه ای که در برابر نیروی جوانی گزینه ای جز «تلف کردن عمر» نداشته باشد، پیری را چیزی بیش از مزاحمت تلقی نخواهد کرد.
*
جامعه ای قاتل جوانی باشد، مقتول پیری خواهد شد.
*
جامعه ای که جوان و جوانی را گیج کند، دیر یا زود به دست پیری گیج خواهد شد.
*
فساد یک حکومت را می توان از فساد ذهن افرادش کشف کرد. حکومت های ناسالم منشاء ناامنی ذهنی اند و ناامنی ذهنی، اولین اثرش تزلزل و تباهی روح است.
*
در نابسامانی یک جامعه همین بس که نگرانی در آن حرف اول را بزند. جامعه نگران نمی تواند بوی خوشبختی را استشمام کند.
*
نگرانی علامتی است که می توان با میزان آن میزان دوری یک جامعه از سعادت و خوشبختی را تعیین کرد.
*
فرد نگران را می توان درمان کرد اما جامعه نگران درمان ناپذیر است. ارتباط قطع شده جامعه نگران با سلامتی، قابل وصل مجدد نیست.
*
اضطراب، اسید درون است. کاری که اسید با گوشت و پوست می کند، اضطراب با روح و روان می کند.
*
غصه خوردن بدتر از خون خوردن است، کاری معادل اسید خوردن.
*
رنگ و بوی هر جامعه ای را حکومتش تعیین می کند. از اینجاست که جامعه ای معطر و خوشبو و جامعه ای بدبو و لجن آلود می شود.
*
جامعهای که حیاتش را به اسکناسگره بزند، دیر یا زود در میدان صفرهای بی ارزش اسکناسهایش غرق خواهد شد.
*
آرامش روح از هر ثروتی بالاتر است. معنای این سخن را ثروتمندان بیش از دیگران می دانند.
*
پول محور شدن یک جامعه، نقش یک توده سرطانی را ایفا می کند. عامل این سرطان بیش از اینکه مردم باشند، مسئولان و حاکمانند.
*
دینداری که دچار اضطراب شود، در دینداریاش صادق نیست.
*
عارفی که نظر به غیر خدا داشته باشد، دروغی بیش نیست: یا عرفانش دروغ است یا به غیر خدا نظر کردنش.
*
کسانی که از سیاست عرفانی و عرفان سیاسی حرف می زنند، یا سیاست را نمی شناسند یا عرفان ندارند.
*
انسان قطره ای از باران بی امان و بی پایان
ستاره هاست. رابطه ستاره ها و انسان هرگز قطع نمی شود مگر از طرف انسان.
*
انسان کتابی است که با قلم ستاره ها نوشته شده است. تاریکی انسان به خاطر کدورت زمین و ثقالت خاک است.
*
حکومت ها با جسم و با ظاهر کار دارند. بیش از این، قلمرو حکومت حکومت ها نیست، قلمرو حکومت خودتان است.
*
قلمرو حکومت حکومتها، ظاهر است و بس. حکومت ها به باطن شما راه ندارند اگر راهشان ندهید.
*
باید گریست به حال کسی که حکومت ها علاوه بر ظاهر، باطن او را نیز به نحوست خود آغشته باشند.
*
معنای تام زندگی در مرگ نهفته است. از این رو، کسانی که از مرگ فرار میکنند، از زندگی میگریزند.
*
ناامنی ذهنی و روحی، در جسم نمایان می شود هرچند که اشخاص انکار و کتمان کنند.
*
پیری آینه است؛ آینهای که جوانی و جامعه و جهان در آن بیش از هر آینهای نمایان می شود.
*
راست و دروغ هر جامعه ای را می توان در آینه پیرهای آن دید و شناخت.
*
تا نورافکن تمرکز را روشن نکیند، چیزی بر شما معلوم نمی شود. سر آموختن و مهمتر از آن سر، تاثیر گذاشتن و متحول کردن تمرکز است.
کریم فیضی
code