گفتهاند و میگویند که استعداد و هوش و خلاقیت انسانها خود راه میجوید و موقعیت و مقام خویش مییابد این سخن اگرچه رنگی از واقعیت دارد اما در همه زمانها و مکانها و شرایط چندان مصداق ندارد. حتی در صورت تحقق شاید در مسیر مناسب قرار نگیرد. این مسأله در صورتی به ثواب نزدیک است که تمامی شرایط بروز و ظهور استعدادها فراهم باشد و معلمان و مدیران و مسئولان هرکدام شوق و ذوق راهنمایی و پروراندن نیروهای مستعد اما بی پشتیبان را همزمان و توامان داشته باشند که اگر چنین باشد نورعلی نور میشود پس اگرچنین نیست چه کسی و چه نهادی مسئولیت این مهم را در کشوری ۸۰ میلیونی بر عهده دارد؟ بدون شک «ارتباطات» در جهان کنونی نقش تعیین کننده در این زمینه ایفا میکند. بررسی سرگذشت اغلب نخبگان و بزرگان نشانگر این واقعیت است که آشنایی اتفاقی با یک فرد متنفذ و استعدادیاب در مدرسه و دانشگاه و محیط کاری گاه باعث کشف نبوغ فرد شده است و چه بسا صدها نابغه از این موهبت بینصیب شده و کشور از فکر و استعداد و توانایی آنان بیبهره مانده است. بر اساس آموزههای اسلامی گفته شده است جامعه قرآنی جامعهای است که عوامل رشد انسانی در آن موجود باشد و موانع این رشد مفقود به دیگر سخن تمامی زمینههای تعالی و تکامل فرد در تمامی دوران زندگی فرد آماده و فراهم باشد. روشن است که ما با این جامعه آرمانی فاصله داریم. مدارس خاص و هزینههای گزاف و فاصلههای روستایی و شهری و دیگر عوامل اجازه تحقق کامل چنین آرزویی را نمیدهد پس چه باید کرد؟
آیا صرف حمایت مالی و معنوی از استعدادهای کشف شده کنکور و برگزیدگان المپیادها کافی است؟ آیا کسانی که از فوت و فن مدرکآوری ناآگاهند اما در رشته خود سرآمدند نباید زمینه تکامل داشته باشند؟ افراد بدون مدرک اما خبره و صاحب فکر چگونه باید شناسایی و پرورده شوند؟ کسانی که در جشنوارهها و همایشها امکان طرح شدن ندارند چگونه باید شناخته شوند، در این زمینه نکاتی چند قابل تأمل است:
۱ـ شائبه مطرح شده مبنی بر کشف استعدادهای کشور برای بیگانگان چندان وجهی ندارد چرا که اکنون موقعیت علم و دانش متفاوت از دورانهای قبل است و دانشمندان در هرجا که باشند بالاخره قادر به انتخاب محل زندگی و فعالیت خویش میشوند.
۲ ـ مدیریت کشف نوابغ خود مقوله پیچیده و حساسی است که اگر به درستی طراحی و اجرا شود بیشترین نفع به کشور برمیگرددو این البته خود نهادی مستقل میطلبد که در اقصی نقاط کشور با شبکهای ارتباطی منسجم به این مهم بپردازند.
۳ ـ حالا مفهوم «فرار مغزها» در ارتباطات جهانی متحول شده است. مهم وجود جسم نخبه در کشور نیست شخصیت، ایمان، علاقه و البته امکانات لازم برای فعالیت فرد شاخص تعیین کننده محل زندگی افراد است.
روشن است در صورت نبود نظام منسجم مدیریت نخبگان چه بسا نوابغی که در کشور مانده و با امکانات و تسهیلات سازمانهای علمی ـ پژوهشی نتیجه را در حلقه ارتباطات بینالملل در اختیار دیگران بگذارند و ما علیرغم دسترسی از آن بیبهره باشیم.
۴ ـ در سلسله مراتب نخبگان همه مراحل و طبقات باید لحاظ شود مدیران شایسته و عالی سازمان باید ضمن جانشینپروری به شناسایی نیروهای با انگیزه و شاخص کمک کنند.
۵ ـ علاوه بر سازمانهایی که مستقیماً مسئولیت حمایت نخبگان را بر عهده دارند، بایستی همه افراد و نهادها و سازمانها قادر باشند ضمن شناسایی افراد متعدد امکان معرفی و ارزیابی آنها را توسط نهادی مردمی و صاحب صلاحیت داشته باشند.
۶ ـ از آنجا که معمولاً برخی از افراد مسئول و حتی برخی از نخبگان خود را موظف به بسترسازی برای جوانان مستعد نمیدانند باید افرادی خارج از این حیطه امکان لازم را فراهم آورند.
۷ ـ حلقه کشف، پرورش و حمایت افراد مستعد باید کامل اجرا شود در غیر اینصورت نتیجه نامطلوب خواهد بود به عبارتی بعد از کشف نباید فرد رها شده و علایق فرد نادیده گرفته شود همواره حسادت و رقابت خطری برای بروز استعدادهای تازه محسوب میشوند.
در صورت رعایت موارد فوق میتوان امید داشت که استعدادهای معدن سرمایه انسانی کشور تا حدی کشف شوند.
یادداشت
متولی استعدادیابی کشور کیست؟
دکتر محمود اسعدی