بشر روز به روز در حال از دست دادن تمرکز نداشته اش است با طلوع و نفوذ و رسوخ رسانه ها و ابزارهای دیجیتال. روزی در پیش است که تمرکز مفهوم خودش را از دست خواهد داد.
*
تمرکز در حکم اصلیترین عامل رشد و ارتقا، با تسلط ابزارهای دیجیتال هر روز از شهر وجود آدمی فاصله می گیرد و دورتر می شود. ابزارهای دیجیتال با شیوع و گسترش و نفوذشان بیش از هرچیز تمرکز آدمی را نشانه گرفته اند که حکم ریه برای تنفس و نقش تنفس برای حیات را دارد.
ابزارهای دیجیتال به جنگ تمرکز آمده اند؛چیزی است که بدون آن، فهم اصیل بی معنی است و بدون فهم اصیل، رسیدن به معنای دقیق ناممکن است. ابزارهای اصیل در حال فشردن گلوی انسانند، از این رو که «تمرکز» – عامل حیاتی هرنوع موفقیتی – را هدف گرفته اند.
*
حیات آدمی بیش از هر چیز به تمرکز وابسته است و ابزارهای جدید بیش از هر چیزی تمرکز را نشانه گرفته اند.
*
بدون داشتن حدی از تمرکز، زندگی از مدار عقل خارج می شود و در زندگی خارج شده از مدار، تمرکز مطلقا محال است. انسان بدون تمرکز
نمیتواند حال را فهم کند و به آینده صعود کند. از سوی دیگر کسی هم که نتواند حال را فهم و به آینده نفوذ کند، از تمرکز ناتوان است.
قوت و قدرت هر کسی را باید در قدرت تمرکزش ملاحظه کرد. کسانی که تمرکز ندارند، در واقع قدرتی ندارند، هرچند که بازوان ستبرشان همپای خرس و شیر و گاو باشد.
*
«عقل» غیر از «حافظه» است. ممکن است کسی قوی ترین حافظه ها را داشته باشد، ولی فاقد عقل کافی باشد. حافظه در صورتی خوب است که مدیری به نام عقل پشت میز آن نشسته باشد.
*
یکی از اشتباهات تاریخی ایرانیان، بها دادن به حافظه و عدم جدا کردن آن از عقل است. از منظر عقل، حافظه هیچ ملازمه ای با عقل ندارد، همچنان که حافظه چیزی بیش از انبار نیست.
*
سلطنت حافظه در تاریخ علم ایران باعث شده است کسانی که فاقد عقل بوده اند، جا را بر دارندگان عقل و صاحبان نبوغ تنگ کنند!
*
تاریخ علم و تفکر در ایران مملو از شیاد هایی است که با «حافظه» و تظاهر به حافظه، صاحبان عقل و نبوغ را از میدان علم و تفکر خارج کرده اند.
*
فرق حافظه و عقل از زمین تا آسمان است: عقل تحلیل و تفسیر می کند، حافظه جمع می کند بدون اینکه قدرت فهم داشته باشد و بدون اینکه بداند چرا جمع می کند.
*
به نظر میرسد حافظه و خوش حافظگی دامی بوده است که شیادان تاریخ علم، مردمان معمولی را با آن فریب داده و از مسیر صحیح تفکر خارج کرده اند.
*
شرایط خاص ایران پیوسته موجب شده است طراران صاحب حافظه، صاحبان عقل و تفکر را از عرصه خارج کنند و بر صدر نشینند و امروز ادامه دیروز است.
*
آنکه مرد خداست، زن دنیا نمی شود، نه با عرفان، نه با سیاست، نه با علم، نه با فقه، نه با فلسفه و نه با قدرت. علامه طباطبایی چنین مردی بود.
*
مرد خدا هرگز از خدا جدا نمی شود تا زن دنیا شود. برخلاف تلقی معروف که دنیا را عجوزه هزارداماد می داند، درست این است که دنیا طالب و مایلش را به زنی می گیرد.
*
درون انسان جوشان ترین چشمه عالم است. در جوشش، هیچ چشمه ای به پای درون آدمی
نمیرسد، بداند یا نداند، بنوشد یا ننوشد.
*
جهان گرد است حتی اگه اهل قدرت دوست نداشته باشند.
*
کسی که فکر می کند جهان بر یک منوال باقی می ماند، جهان را مربع و مستطیل می داند در حالی که جهان گرد است.
*
کسی راهی از درونش به جهان نگشوده است، مگر اینکه جوشش و جریان چشمه ای از درونش را به نظاره ایستاده است.
*
کاروان زندگی با قافله سالاری مرگ پیوسته در حال حرکت است و مسافران این کاروان منزل به منزل پیش میروند.
*
درک این نکته که زندگی بسیار کوتاه و گذراست، دشوار نیست. حرکت توقف ناپذیر مرگ در پیشاپیش قافله زندگی بر هیچ کس پوشیدا نیست.
*
کاروان زندگی در زیر آسمان آبی با حرکتی توقف ناپذیر در حرکت است و راهزنان پیوسته در کمین آن نشسته اند، راهزنانی که هر بار با اسمی یورش می آورند؛ روزی به اسم دین روزی به اسم اقتصاد و روزی به اسم سیاست.
*
راهزنانی که نقاب دین و اقتصاد و سیاست بر چهره دارند، پیوسته بر کاروان زندگی و انسان تاخته اند و میتازند تا مبادا سایه ناامنی از سر زندگی کوتاه شود.
*
در طول تاریخ سوارکارانی با نقاب دین و اقتصاد و سیاست، بر قافله زندگی تاخته و کاروان حیات را ناامن کرده اند. قافله همچنان در حرکت است و ناامنی سایه به سایه آن.
*
کریم فیضی
code