یادداشت
نظام بانکی به کجا می‌رود؟
فتح الله آملی
در حال حاضر همه منتظرند تا اعضای کابینه جدید را پس از مراسم تنفیذ و تحلیف بشناسند. صحبت بر سر اعضای کابینه و اینکه چه کسانی بروند و چه کسانی بیایند هم نقل هر محفلی است. اقتصاد و بازار هم گویی فعلاً در تعطیلات و مرخصی به سر می‌برند و دست زیر چانه گذاشته شاید تا وقتی دیگر تکلیف خود را بهتر شناسند. این‌هم از مختصّات جامعه و اقتصاد ایران است که بند نافش به دولت و حکومت و تصمیماتی که از بالا برایش می‌گیرند وصل است. دلیلش هم دخالت بسیط‌الید دولت و حاکمیّت در همه امور اقتصادی است، اما در میانه این گمانه‌زنی‌های سیاسی کابینه‌ای و خواب اقتصادی، خوابی که در بانک‌ها همه را به رخوت کشانده، از همه طولانی‌تر است یا شاید باید گفت صدای این سازخوابی که حال کمتر شنیده می‌شود فردا درآید هرچند از هم اکنون می‌توان نگران این خواب عمیق بود. در حال حاضر اخذ وام از بانک بسیار سخت شده است و تقریباً کمتر بانکی است که اعتباری بگشاید اما تقریباً همه آنها برای جذب سپرده و نقدینگی مسابقه گذاشته‌اند. نرخ‌هایی هم که بانک مرکزی برای سود سپرده بخشنامه کرده در حد همان بخشنامه مانده و انگار به شوخی بیشتر شبیه شده است. تعیین سود علی‌الحساب بانکی و نرخ‌های آن هم گویی حد و مرزی ندارد. از سپرده‌های طولانی مدت گرفته تا کوتاه مدت و روز شمار و… فعلاً هدف تنها جذب سپرده به هر قیمتی است. از کم شدن میزان معوّقات بانکی هم خبری نیست و دولت هم فعلاً دلخوش به اعلام تورم تک رقمی ‌است و بسیار خرسند از این‌که خوشبختانه توانسته با وجود افزایش شدید حجم نقدینگی و گذر آن از مرز ۱۲۶۰ هزار میلیارد تومان، تمام نظریه‌های اقتصادی در مورد رابطه نقدینگی و تورم در ایران را به چالش کشیده و تورم همچنان تک‌رقمی مانده است! اما چرا چنین است و چرا باید نگران آیند‌ه بود؟ چرا حال که همه فقط نگران ترکیب کابینه هستند باید از بانک گفت؟ ورشکستگی مؤسسات اعتباری، اعتراض سپرده‌گذاران و ایجاد بحران در این مؤسسات یکی از دلایل این نگرانی است.
شاید گفته شود این مؤسسات اغلب فاقد مجوز بوده و به‌خاطر دادن سودهای بالا به این مصیبت گرفتار آمده‌اند که البته بخشی از واقعیت است اما همان خطر، بانک‌های ما را نیز تهدید می‌کند و اگر صدایش در نمی‌آید پشتوانه قوی بانک مرکزی و هنوز اعتماد مردم به سیستم بانکی است وگرنه کاملاً پیداست حتی با خوش بینی تمام آنچه که در حال حاضر نظام بانکی را تهدید می‌کند عدم تناسب نرخ بهره‌ اقتصادی ناشی از فعالیت اقتصادی، ارزش افزوده واقعی اعتبار دریافتی و فضای کسب و کار است. مثال ساده آن این است که تقریباً هیچ فعالیت اقتصادی یا تجاری نمی‌توان سراغ گرفت که آنقدر سود داشته باشد که هم بتواند هزینه تمام شده اعتبار دریافتی از نظام بانکی را که کمتر از سی‌درصد نیست پوشش دهد و هم حداقلی از سود برای دریافت کننده اعتبار به‌همراه داشته باشد و یکی از دلایل فریزشدن پول در نظام بانکی، افزایش مطالبات معوق است. نکته دیگر جاذبه شدید سپرده‌گذاری در بانک در مقایسه با هر سرمایه‌گذاری دیگری است که باعث شده اشتیاق به سپرده‌گذاری کاهش نیابد و بانک بتواند با جذب سپرده‌های جدید و انجام تعهدات خود از محل ورود این سرمایه‌ها، به طور موقت به لاپوشانی بحران مالی بپردازد و لذا چون این سپرده‌ها و در حقیقت این نقدینگی رو به تزاید به مرحله نقد شوندگی نرسیده و همچنان در سیستم بانکی دپو شده است، حتی خلق پول ایجاد شده از این محل هم تأثیر قابل توجهی بر نرخ تورم و ایجاد نوسانات غیرقابل کنترل در بازار و در اقتصاد نگذارد.
اما همه می‌دانیم که این روند به هیچ وجه ادامه‌دار نیست چرا که این سرمایه‌ها و این نقدینگی‌ نقشی در خلق ثروت و ایجاد ارزش افزوده اقتصادی ناشی از کار، تولید، تجارت و عرضه خدمت بازی نمی‌کند و فقط ناشی از تجارت پول است که در نهایت هم از طرفی بدهی‌های دولت ناشی از اعتبارات تکلیفی را بالا می‌برد و هم از طرف دیگر بر حجم مطالبات معوق می‌افزاید، بی‌آنکه در رونق تولید و خلق ثروت واقعی در جامعه و کشور نقش چندانی ایفا کند. سیستم بانکی چاره‌ای جز اصلاحات ساختاری، افزایش سرمایه، تعدیل نرخ سود، ادغام و کاهش هزینه ندارد. به عنوان حسن ختام بد نیست بدانیم در حالی که کانادا با بیش از ۱۵۰۰ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی فقط ۳۱ بانک با ۷۵۰۰ شعبه دارد، ما با کمتر از یک چهارم این کشور GDP و همین تعداد بانک، ۲۳ هزار شعبه بانک داریم!

نسخه مناسب چاپ