در مورد “پروتون”، هنگامی که نتوانستیم همه تکنولوژیهایی را که می خواستیم از “میتسوبیشی” به دست آوریم، شرکت ساخت خودروهای ورزشی “گروپ لوتس لیمیتد”۱۳۹ بریتانیایی را خریداری کردیم و پس از آن شرکت ایتالیایی ساخت موتورسیکلت “ام فی اگوستا”۱۴۰ را خریدیم.
“لوتس” به ما کمک کرد موتور محرکه ویژه خود را بهبود بخشیم. ما پیش از آن برنامههای گستردهای با “اگوستا” تدوین کرده بودیم ولی این پروژه اخیراً سمت و سوی بدی به خود گرفت و فرصتهای ما را برای داشتن خلاقیت در تولید خودرو کاهش داد.
تصمیم گرفتیم جوانان بیشتری را به ژاپن اعزام کنیم ولی متأسفانه محدودیت هایی داشتیم و همچنین انتظار میرفت تجربیات بسیار گسترده ای از سوی جوانانی که به “مالزی” بازگشتند انتقال یابد ولی آن اندازه که انتظار داشتیم اتفاق نیفتاد. نمیدانم علت این امر ناتوانی جوانان بازگشته ما در گسترش آموختههای خود در ژاپن بود یا آنها تمایلی به این کار نداشتند یا شمارشان برای ایجاد مجموعهای کارآمد و قادر به ایجاد تغییرات ریشهای و فرهنگی در درون صنایعی که در آن مشغول به کار شدند، کافی نبود.
اکثریت مالایاییها، گرایش به استفاده از راههای آسان دارند و اگر بتوانند در انجام کاری، دیگران را به جای خود بگمارند، حتماً این کار را میکنند و حاضر نمیشوند از دستان خود استفاده کنند. از بخت بد، این شیوه برای یاد گرفتن، شیوه مناسبی نیست. در “ألورستار” در سالهای بلافاصله پس از جنگ مدرسهای وجود داشت که دولت برای آموزش حرفه درودگری آن را اداره میکرد. ساعت چهار بعدازظهر دانشآموزان ـ که عمدتاً از مالایاییها بودند ـ وسایلشان را میگذاشتند و میرفتند و انتظار داشتند افراد دیگری اقدام به تمیز کردن آشغالهایی که برجای گذاشته بودند، کنند و اگر کسی برای انجام این کار تعیین نمیشد، آنها برخورد بسیار زشتی می کردند زیرا کسی در ازای تمیز کردن محل، دستمزدی به آنها نمیداد به همین دلیل روابط آنها با دانش آموزان دیگر یا دستاندرکاران آنجا معمولاً بد بود و در نتیجه آنجا مطلقاً کار جمعی انجام نمیشد و آنها به جایی که در آن کار می کردند، افتخار نمی کردند و هیچ تعهدی هم به معیارهای کار یا تولید کالاهای باکیفیت وجود نداشت. حال آنکه درست برعکس، ژاپنیها به کار جمعی و نظافت، بسیار اهمیت میدهند؛ از جمله اینکه در کارخانجات ژاپنی، هر شیفت کاری پس از پایان وقت خود چند دقیقهای را به تمیز کردن آنجا سپری میکرد تا شیفت بعدی بتواند در محیطی پاکیزه بلافاصله کار خود را آغاز کند. ژاپنیها یاد گرفتهاند که کارگران شیفت بعدی، مشتریان آنها هستند لذا با کارگران شیفت بعد، همچون یک مشتری برخورد میکنند. مردم می پرسند آیا از اینکه آن انضباط ژاپنی در اینجا رسوخ پیدا نکرده، ناامید شدهام یا خیر؟ پاسخم این است: “حتماً چنین است چرا که میتوان معمولاً ناکامیها را به عدم انضباط نسبت داد، عدم انضباط نیز به نوبه خود منجر به کاهش فداکاری و پایینآمدن کارایی و توان تولید می شود که به نوبه خود در هزینهها و میزان سود حاصل مؤثر میافتد.”
ادامه دارد
پینوشت:
۱۳۹- مجموع خریدهای “پروتون” و “تان سری یحیی احمد” سهامدار اصلی آن در اکتبر ۱۹۹۶م. به ۸۰ درصد سهام “لوتس” رسید.
۱۴۰- “پروتون” در ازای ۷۰ میلیون یورو ( حدود۳۵۰ میلیون رینگت در آن زمان) ۷۵ر۵۷ درصد سهام “اگوستا” را در ژوئیه ۲۰۰۴م. خریداری کرد و سپس در سال بعد آنها را در ازای تنها یک یورو (حدود پنج رینگت) به شرکت ایتالیایی به نام “جیفی سبا” فروخت. پس از آن “هارلی داویدسون” شرکت “اگوستا” را در ازای ۳۵۵ رینگت خریداری کرد.