عرض و جوهر
*اشکال کار اینجاست که اگر عرض جزو جوهر باشد، با رفتن عرض، جوهر هم میرود و نابود میشود.
آفرین به شما. این اشکال وارد است و شما میتوانید آن را بر زمان و زمانیات تعمیم بدهید، چون چنین نیست که زمان برود و زمانی باقی بماند. وقتی زمان در دم موجود شود و در دم هم معدوم شود، این وهمیبیش نیست که تصور کنیم، زمان میرود و زمانی نمیرود. با رفتن زمان، زمانی هم میرود و همه چیز معدوم میشود.
* اشاعره در پاسخ به این پرسش که پس اشیا و موجودات، چگونه باقی هستند، جواب میدهند که: آنها دوباره موجود میشوند.
حرف اشاعره این است که موجودات در واقع مستمر نیستند ولی مستمر مینمایند. این ظاهر حرف شبستری بر مذاق اشاعره است ولی من نمیخواهم حرف او را به این صورت تفسیر کنم. عرفا میگویند: در آفرینش انقطاع نیست و ایجاد و اعدام روی نمیدهد، آنچه هست، تجلی است. این همان جایی است که بزرگان لغزیدهاند و اشتباه کردهاند. شبستری میگوید: وقتی جزء نابود شود، کل هم نابود میشود و باقی نمیماند.
* به قول اصولیون: الکُلّ ینتفی بانتفاء الجزء.پس وقتی عرض ـ که گفتیم لایبقی زمانین ـ نابود شود، لازمهاش نابود شدن کل عالم است. بدینترتیب، عالم نابود میشود و بعد یک عالم جدید جایگزینش میشود و ما هر لحظه عالم جدیدی را میبینیم: کل یوم هو فی شأن و لیست شئونه الّا افعاله و تجلیاته.
* شبستری، جهان را عرضی میداند که هر لحظه نابود میشود:
جهان کل است و در هر طرف العین
عدم گردد و لایبقی زمانین
جهان در دو لحظه بر یک حال باقی نیست. هر لحظه و هر آن نابود میشود و هر لحظه نو و جدید میشود و ما هر لحظه در یک جهان جدید به سر میبریم و در یک عالم جدید.
* جهان در معرض فناست و فانی میشود و هر لحظه نیست میشود و لحظهای دیگر جهانی دیگر شکل میگیرد:
دگـر بـاره شـود پیــدا جهـانـی
به هر لحظه زمین و آسمانی
به هر لحظه جوان این کهنه پیر است
به هر دم اندر او حشر و نشیر است
در او چیـزی دو سـاعت مینپـاید
در آن ساعت که میمیرد بزاید
ولیکن طامت کبـری نه ایـن است
که این یومالعمل و آن یوم دین است
از آن تا این بسی فـرق است زنهار
به نادانی مکن خود را گرفتار
نظـر بگشـای در تفصیـل و اجمال
نگر در ساعت و روز و مه و سال
دیدگاه شبستری این است که جهان هر لحظه نو میشود. جهان کهنه از بین میرود و جهان جدید جایگزین آن میشود. بنابراین، ما جهان کهنه نداریم. به همین جهت، عرفا، هر لحظه را عید میدانند و عید میگیرند. شاعری گفته است:
عارفان در دمیدو عیـد کنند
عنکبوتان مگس قدید کنند!
در این دیدگاه کنزرواتیو و ذخیرهسازی بیمعنی است، چون هر لحظه کل عالم نابود میشود و چیزی برای ذخیره باقی نمیماند. دیدگاه عرفا درباره جهان، انقلابی است. جهان برای آنها هر لحظه جوان است و هر لحظه در آن حشر و نشر جریان دارد. جهان برای عارف هیچوقت پیر نمیشود و پیری ندارد. عرفا منتظر قیامت نمینشینند چون برای آنها هر لحظه قیامت برپاست. در این جهان، هیچ چیزی دو لحظه پایدار نمیماند.
code