قصد نوشته امروز نگاهی به مجموعه اصلی نظرهای کارشناسان و تحلیلگران سیاسی، بعد از یکسال از عمر ریاست جمهوری ترامپ و درباره سیمای سیاست خارجی اوست. اگر چه چنین نوشتهای را میتوان به صورت یک تحقیق گسترده ارائه داد، اما در حد بضاعت و فرصت این نگارش اهم اظهارنظرها و برداشتها به اختصار در اختیار خوانندگان قرار داده میشود.
۱ـ اغلب نویسندگان و تحلیلگران سیاسی به خصوص در آمریکا و اروپا معتقدند، ترامپ نظریّهپرداز نیست و تاجری عملگرا است و به لحاظ «تئوریک» و نظری، دانش لازم و کافی در حوزه سیاست خارجی در حد ریاست جمهوری آمریکا را ندارد. به لحاظ تجربی و سابقه اقدام نیز کارنامهای در سیاست خارجی و بهرهگیری از «دیپلماسی» ندارد. او خود را یک تاجر و سرمایهدار موفق میشمارد که همه کنشها و واکنشهای مدیریتی در سیاست خارجی آمریکا را برای جذب سرمایههای مالی و به قول خود «دلارهای سرگردان» معطوف کرده است تا چرخه سرمایههای مالی در آمریکا متحول شود و انباشت هر چه سریعتر دلار در بورس جهانی نیویورک را فراهم آورد.
از سوی دیگر، ترامپ نگاه سیاست خارجی رؤسای جمهوری گذشته آمریکا را (از هر دو حزب حاکم) مدام نقد کرده و آن را کهنه، منسوخ و ناکارآمد نامیده است. سیاست خارجی گذشته آمریکا همواره هزینه ساز بوده و در محاسبه هزینه و فایده به زیان آمریکا تمام شده است. چرا آمریکا باید هزینه ناتو را برای حفاظت از اروپا بپردازد!؟ چرا باید برای حراست از سران عرب و افزایش تصاعدی کسب دلارهای نفتی شیوخ عرب در حوزه خلیج فارس، آمریکا هزینه پرداز باشد؟ چرا باید آمریکا در درون از جایگاه قدرت برتر سقوط کند؟ ترامپ این پرسشها را در یک سال گذشته مدام گفته و تکرار کرده است و در ذیل شعار«آمریکا اولین قدرت» با دگرگونی به نگاه سنتی سیاست خارجی آمریکا، موازی تولید «آشفتهسازی» در حوزه بینالمللی، هزینهپردازی همه دولتها برای حفظ امنیت خود را بالا برده است و سیاست خارجی آمریکا و قدرت تسلیحاتی و نظامی آن را به سمت کسب «درآمد» به جای هزینهپردازی مستمر سوق داده است.
۲ـ ترامپ به دنبال ثبات بینالمللی نیست، البته جنگ هم نمیخواهد. از طریق محوریت «تهدید و تمکین» روال «آشفتهسازی» را بسط میدهد. به خصوص در حوزههای منطقهای سیاست خارجییی را دیکته میکند که همه دولتها برای تأمین ثبات حاکمیت و امنیت خود هزینه پرداز شوند. اگر چه همین روش «آشفتهسازی»، روابط سرد واشنگتن با اغلب کشورها در مناطق گوناگون از جمله متحدان سنتی آمریکا یعنی اروپا را رقم زده است، در یک سال گذشته روابط آمریکا با کشورهای آمریکای جنوبی و لاتین، با کشورهای آسیای جنوب شرقی و در رأس آن چین، ژاپن، کره جنوبی، فیلیپین، اندونزی و…، به مرحله جدید از اجبار آنان به هزینهپردازی سوق داده شده است.
۳ـ ترامپ در حالی که به سرعت چرخه تولید سلاحهای پیچیده و مدرن و در صدر آن «سلاحهای اتمی» را متحول و فربه میسازد، حمایت از «پنتاگون» را در اولویت مدیریتی خود قرار داده است. در غرب همواره سیاست رؤسای جمهور را با این ارزیابی که اولویت با وزارت خارجه یا وزارت دفاع (پنتاگون) است، رصد میکنند تا دورنمای سیاست بینالمللی آن دوره از ریاست جمهوری آمریکا را ارزیابی کنند. ترامپ پنتاگون را مقدم بر وزارت خارجه میبیند، اما به جای تعجیل در جنگ، شعار «تهدید جنگی» را تکرار میکند. در یکسال گذشته از ریاستجمهوری ترامپ، سیمای سیاست خارجی او بر محور تهدید جنگی برای «تمکین» بوده است. سیاست خارجی ترامپ بر محوریت اشاعه ترس از آمریکا استوار است در حالیکه دوران «اوباما» شعار گفتگوی متوازن برای حصول نتیجه، اولویت داشت. در یکسال گذشته «ماتیس» وزیر دفاع و معاونان او در پنتاگون، همچنین رئیس شورای امنیت کاخسفید، بهمراتب بیش از «تیلرسون» وزیر خارجه در صحنههای خبری و سیاسی حضور فعال داشتند. تا آنجا که بسیاری از استعفای وزیر خارجه آمریکا و کنارهگیری از مسئولیت سیاست خارجی خبر دادهاند. نشاندادن چماق جنگ برای تمکین در بحران شبهجزیره کره و در مقابله با کره شمالی استمرار دائمی دارد.
۴ـ ترامپ چندین بار در دوران مبارزات انتخاباتی و بعد از پیروزی، سیاست خاورمیانه در دوران هشتساله اوباما را نقد و رد کرده است. او درباره رؤسای کشورهای عربی خلیجفارس بارها گفته است که آنها هویتی بهجز انباشت دلارهای نفتی و گازی ندارند که آن را خرج عیاشیهای خود میکنند. او خواهان انتقال این ثروت عظیم ناشی از کسب دلارهای نفتی به آمریکا شد. ترامپ گفت: سیاست خارجی موفق در حوزه خاورمیانه شرکتکردن در جنگها نیست بلکه جمعآوری دلارهای نفتی انباشتهشده در کشورهای این منطقه است. رئیسجمهور آمریکا در یک سفر دو روزه به عربستان که اولین سفر رسمی او به خاورمیانه بود، موفق شد تا قرارداد ۴۶۰میلیارددلاری برای مدت دهسال با حاکمان سعودی ببندد و علاوه بر آن ۱۲۰ میلیارد دلار بهصورت نقدی و فوری برای تحویل تسلیحات نظامی به دولت سعودی را بهدست آورد. ترامپ این سفر را موفقترین سفر کاری خود نامید که محصول آن ایجاد مشاغل جدید در آمریکا شده است! ترامپ در برابر دوربین تلویزیون آمریکا به دولتهای اروپایی رهنمود داد که شما هم بروید و از ایران پول دربیاورید!»
۵ـ سیمای سیاست خارجی ترامپ در خاورمیانه، «اسرائیل» محور است.
تعریف اسرائیل محور به معنای هزینهپردازی برای حفظ امنیت رژیمصهیونیستی از سوی آمریکا نیست. بلکه از یکسو، ثروتهای دلاری حاکمان عرب منطقه را غارت میکند و از سوی دیگر ریش آنها را در دستان نتانیاهو قرار میدهد. آنچه که مساله فلسطین و بحران آن نامیده میشود برای ترامپ مفهوم نظری و عملی ندارد. به طوریکه ادامه فعالیت دفتر سیاسی دولت خودگردان فلسطین در واشنگتن را با تهدید به پذیرش مذاکره مستقیم با دولت صهیونیستی و پسگرفتن شکایت از دیوانعالی بینالمللی درباره شهرکسازیهای یهودینشین در کرانه باختری و بیتالمقدس منوط کرد. در ملاقات با «نتانیاهو» در کاخ سفید در برابر خبرنگاران با بیتفاوتی به موضوع آوارگان فلسطینی و پیمانهای دوران رؤسایجمهور گذشته آمریکا گفت: «برای من تشکیل دولت مستقل فلسطینی در اولویت قرار ندارد. تشکیل دو دولت یا یک دولت اسرائیل که فلسطینیان در آن حضور داشته باشند و یا سه دولت (با تمسخر) چندان تفاوت ندارد و حائز اهمیت نیست!» اعلام بیتالمقدس به مرکزیت اسرائیل در راستای همین سیاست قرار دارد. ترامپ حتی از حضور روسیه در حوزه خاورمیانه و در سوریه و داشتن پایگاه نظامی در کنار دریای مدیترانه چندان نگران نیست. تضاد مسکو ـ واشنگتن در دیدگاه ترامپ فراتر از حضور یا عدم حضور در بخشهایی از کشورهای حوزه خلیجفارس و خاورمیانه است. او معتقد است با سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه گوشهای از نسبت سیاست بینالمللی و توازن قدرت مسکو ـ واشنگتن شکل میگیرد و فراتر از کنشها و واکنشهای محدود و منطقهای است! همین روال سیاسی را با ترکیه و با ایران نیز میتوان محک زد. اگرچه هنوز استراتژی سیاسی ترامپ درباره جمهوری اسلامی ایران روشن نیست، اما درباره ایران شدت سیاست تهدید برای «تمکین» بهکار گرفته میشود. سیمای سیاست خارجی ترامپ بر محوریت «سود مالی» برای آمریکا بسته شده است. ترامپ معتقد است قدرت برتر در جهان امروز قدرت مالی و اقتصادی است که توان نظامی و چانهزدنهای سیاسی باید در خدمت تحقق آن قرار گیرد. هر دولتی به اندازه کاسه دلارهایی که به آمریکا میدهد از نعمت امنیت برخوردار میشود. دستگاه سیاست خارجی و همراه او «پنتاگون» وظیفه آشفتهسازی در همه مناطق جهان را دارند تا کاخ سفید از آن سود مالی مناسب برای تحقق «آمریکای اول» را ببرد.
۱ـ اغلب نویسندگان و تحلیلگران سیاسی به خصوص در آمریکا و اروپا معتقدند، ترامپ نظریّهپرداز نیست و تاجری عملگرا است و به لحاظ «تئوریک» و نظری، دانش لازم و کافی در حوزه سیاست خارجی در حد ریاست جمهوری آمریکا را ندارد. به لحاظ تجربی و سابقه اقدام نیز کارنامهای در سیاست خارجی و بهرهگیری از «دیپلماسی» ندارد. او خود را یک تاجر و سرمایهدار موفق میشمارد که همه کنشها و واکنشهای مدیریتی در سیاست خارجی آمریکا را برای جذب سرمایههای مالی و به قول خود «دلارهای سرگردان» معطوف کرده است تا چرخه سرمایههای مالی در آمریکا متحول شود و انباشت هر چه سریعتر دلار در بورس جهانی نیویورک را فراهم آورد.
از سوی دیگر، ترامپ نگاه سیاست خارجی رؤسای جمهوری گذشته آمریکا را (از هر دو حزب حاکم) مدام نقد کرده و آن را کهنه، منسوخ و ناکارآمد نامیده است. سیاست خارجی گذشته آمریکا همواره هزینه ساز بوده و در محاسبه هزینه و فایده به زیان آمریکا تمام شده است. چرا آمریکا باید هزینه ناتو را برای حفاظت از اروپا بپردازد!؟ چرا باید برای حراست از سران عرب و افزایش تصاعدی کسب دلارهای نفتی شیوخ عرب در حوزه خلیج فارس، آمریکا هزینه پرداز باشد؟ چرا باید آمریکا در درون از جایگاه قدرت برتر سقوط کند؟ ترامپ این پرسشها را در یک سال گذشته مدام گفته و تکرار کرده است و در ذیل شعار«آمریکا اولین قدرت» با دگرگونی به نگاه سنتی سیاست خارجی آمریکا، موازی تولید «آشفتهسازی» در حوزه بینالمللی، هزینهپردازی همه دولتها برای حفظ امنیت خود را بالا برده است و سیاست خارجی آمریکا و قدرت تسلیحاتی و نظامی آن را به سمت کسب «درآمد» به جای هزینهپردازی مستمر سوق داده است.
۲ـ ترامپ به دنبال ثبات بینالمللی نیست، البته جنگ هم نمیخواهد. از طریق محوریت «تهدید و تمکین» روال «آشفتهسازی» را بسط میدهد. به خصوص در حوزههای منطقهای سیاست خارجییی را دیکته میکند که همه دولتها برای تأمین ثبات حاکمیت و امنیت خود هزینه پرداز شوند. اگر چه همین روش «آشفتهسازی»، روابط سرد واشنگتن با اغلب کشورها در مناطق گوناگون از جمله متحدان سنتی آمریکا یعنی اروپا را رقم زده است، در یک سال گذشته روابط آمریکا با کشورهای آمریکای جنوبی و لاتین، با کشورهای آسیای جنوب شرقی و در رأس آن چین، ژاپن، کره جنوبی، فیلیپین، اندونزی و…، به مرحله جدید از اجبار آنان به هزینهپردازی سوق داده شده است.
۳ـ ترامپ در حالی که به سرعت چرخه تولید سلاحهای پیچیده و مدرن و در صدر آن «سلاحهای اتمی» را متحول و فربه میسازد، حمایت از «پنتاگون» را در اولویت مدیریتی خود قرار داده است. در غرب همواره سیاست رؤسای جمهور را با این ارزیابی که اولویت با وزارت خارجه یا وزارت دفاع (پنتاگون) است، رصد میکنند تا دورنمای سیاست بینالمللی آن دوره از ریاست جمهوری آمریکا را ارزیابی کنند. ترامپ پنتاگون را مقدم بر وزارت خارجه میبیند، اما به جای تعجیل در جنگ، شعار «تهدید جنگی» را تکرار میکند. در یکسال گذشته از ریاستجمهوری ترامپ، سیمای سیاست خارجی او بر محور تهدید جنگی برای «تمکین» بوده است. سیاست خارجی ترامپ بر محوریت اشاعه ترس از آمریکا استوار است در حالیکه دوران «اوباما» شعار گفتگوی متوازن برای حصول نتیجه، اولویت داشت. در یکسال گذشته «ماتیس» وزیر دفاع و معاونان او در پنتاگون، همچنین رئیس شورای امنیت کاخسفید، بهمراتب بیش از «تیلرسون» وزیر خارجه در صحنههای خبری و سیاسی حضور فعال داشتند. تا آنجا که بسیاری از استعفای وزیر خارجه آمریکا و کنارهگیری از مسئولیت سیاست خارجی خبر دادهاند. نشاندادن چماق جنگ برای تمکین در بحران شبهجزیره کره و در مقابله با کره شمالی استمرار دائمی دارد.
۴ـ ترامپ چندین بار در دوران مبارزات انتخاباتی و بعد از پیروزی، سیاست خاورمیانه در دوران هشتساله اوباما را نقد و رد کرده است. او درباره رؤسای کشورهای عربی خلیجفارس بارها گفته است که آنها هویتی بهجز انباشت دلارهای نفتی و گازی ندارند که آن را خرج عیاشیهای خود میکنند. او خواهان انتقال این ثروت عظیم ناشی از کسب دلارهای نفتی به آمریکا شد. ترامپ گفت: سیاست خارجی موفق در حوزه خاورمیانه شرکتکردن در جنگها نیست بلکه جمعآوری دلارهای نفتی انباشتهشده در کشورهای این منطقه است. رئیسجمهور آمریکا در یک سفر دو روزه به عربستان که اولین سفر رسمی او به خاورمیانه بود، موفق شد تا قرارداد ۴۶۰میلیارددلاری برای مدت دهسال با حاکمان سعودی ببندد و علاوه بر آن ۱۲۰ میلیارد دلار بهصورت نقدی و فوری برای تحویل تسلیحات نظامی به دولت سعودی را بهدست آورد. ترامپ این سفر را موفقترین سفر کاری خود نامید که محصول آن ایجاد مشاغل جدید در آمریکا شده است! ترامپ در برابر دوربین تلویزیون آمریکا به دولتهای اروپایی رهنمود داد که شما هم بروید و از ایران پول دربیاورید!»
۵ـ سیمای سیاست خارجی ترامپ در خاورمیانه، «اسرائیل» محور است.
تعریف اسرائیل محور به معنای هزینهپردازی برای حفظ امنیت رژیمصهیونیستی از سوی آمریکا نیست. بلکه از یکسو، ثروتهای دلاری حاکمان عرب منطقه را غارت میکند و از سوی دیگر ریش آنها را در دستان نتانیاهو قرار میدهد. آنچه که مساله فلسطین و بحران آن نامیده میشود برای ترامپ مفهوم نظری و عملی ندارد. به طوریکه ادامه فعالیت دفتر سیاسی دولت خودگردان فلسطین در واشنگتن را با تهدید به پذیرش مذاکره مستقیم با دولت صهیونیستی و پسگرفتن شکایت از دیوانعالی بینالمللی درباره شهرکسازیهای یهودینشین در کرانه باختری و بیتالمقدس منوط کرد. در ملاقات با «نتانیاهو» در کاخ سفید در برابر خبرنگاران با بیتفاوتی به موضوع آوارگان فلسطینی و پیمانهای دوران رؤسایجمهور گذشته آمریکا گفت: «برای من تشکیل دولت مستقل فلسطینی در اولویت قرار ندارد. تشکیل دو دولت یا یک دولت اسرائیل که فلسطینیان در آن حضور داشته باشند و یا سه دولت (با تمسخر) چندان تفاوت ندارد و حائز اهمیت نیست!» اعلام بیتالمقدس به مرکزیت اسرائیل در راستای همین سیاست قرار دارد. ترامپ حتی از حضور روسیه در حوزه خاورمیانه و در سوریه و داشتن پایگاه نظامی در کنار دریای مدیترانه چندان نگران نیست. تضاد مسکو ـ واشنگتن در دیدگاه ترامپ فراتر از حضور یا عدم حضور در بخشهایی از کشورهای حوزه خلیجفارس و خاورمیانه است. او معتقد است با سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه گوشهای از نسبت سیاست بینالمللی و توازن قدرت مسکو ـ واشنگتن شکل میگیرد و فراتر از کنشها و واکنشهای محدود و منطقهای است! همین روال سیاسی را با ترکیه و با ایران نیز میتوان محک زد. اگرچه هنوز استراتژی سیاسی ترامپ درباره جمهوری اسلامی ایران روشن نیست، اما درباره ایران شدت سیاست تهدید برای «تمکین» بهکار گرفته میشود. سیمای سیاست خارجی ترامپ بر محوریت «سود مالی» برای آمریکا بسته شده است. ترامپ معتقد است قدرت برتر در جهان امروز قدرت مالی و اقتصادی است که توان نظامی و چانهزدنهای سیاسی باید در خدمت تحقق آن قرار گیرد. هر دولتی به اندازه کاسه دلارهایی که به آمریکا میدهد از نعمت امنیت برخوردار میشود. دستگاه سیاست خارجی و همراه او «پنتاگون» وظیفه آشفتهسازی در همه مناطق جهان را دارند تا کاخ سفید از آن سود مالی مناسب برای تحقق «آمریکای اول» را ببرد.