بسیاری از اهل علم، به ویژه دانشجویان از من میپرسند که چگونه به پزشکی اسلامی و تاریخ آن علاقهمند شدم و درجریان کوشش علمی درباره این موضوع قرار گرفتم و فعالیتهای من در نشر کتابها و مقالههایی در این فن، درچه موقعیت زمانی و مکانی بوده است. این پرسش آنان کاملا بجاست؛ چه، از سال ۱۳۳۸ تا ۱۳۵۵، من بهطور مستمر- به جز سهسالی که در کانادا بودم- در گروه زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به تدریس نظم و نثر فارسی اشتغال داشتم. طی ۱۰سال از این مدت، مدیریت این گروه به عهده من بود و در سالهای اخیر، پیوسته و ناپیوسته، درموسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل کانادا و موسسه بینالمللی اندیشه و تمدن اسلامی مالزی موضوعهای مختلف علوم عقلی اسلامی، بهویژه منطق، فلسفه و کلام را تدریس کردهام.
پس چنین باید گفت که پرداختن من به «تاریخ طب اسلامی»، امری تطفلی بوده است و آن را به منزله سرگرمی و فرار از کار اصلی، برای خود برگزیدهام! در هرحال، مسلم است که مجموعه ای از کارها گویای کوشش و کار راقم سطور در این فن است که در ایران، چندان مشوق و حامی هم ندارد و آنچه انجام دادهام، برای آن بوده که قطرهای از دریای بیکران کوششهای دانشمندان اسلامی را به علم شریف پزشکی که مورد بیاعتنایی و فراموشی خود مسلمانان قرار گرفته است، دراختیار اهل علم، خاصه دانشجویان جوان، بگذارم. طی سالهای ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۸ که به تحریر رساله دکترای خود، تحت عنوان «تحقیق در دیوان ناصرخسرو» در دانشکده ادبیات مشغول بودم، به این بیت او برخوردم که میگوید:
عالم قدیم نیست سوی دانا
مشنو محال دهری شیدا را
در جستوجوی این برآمدم که مراد او از این «دهری شیدا» چه کسی بوده است تا آنکه به زادالمسافرین او مراجعه کردم که در آنجا میگوید: «اصحاب هیولا چون ایرانشهری و محمدبن زکریای رازی و جز ایشان گفتند که هیولا جوهری قدیم است.» از اینرو به تحقیق درباره احوال، آثار و افکار رازی متمایل شدم و چون درهمان روزگار، دوره دکترای دانشکده الهیات (معقول و منقول پیشین) را درجنب دوره دکترای زبان و ادبیات فارسی میگذراندم، هر هفته از محضر درس استاد فقید دکتر غلامحسین صدیقی بهرهمند میشدم و پس از درس، از پل چوبی که محل آن دانشکده بود تا سرچشمه که منزل استاد بود، او را پیاده همراهی میکردم.
بیشتر سخنان ما مربوط به رازی میشد. آن مرحوم مرا تشویق میکرد که به تحقیق درباره افکار فلسفی و اندیشههای جهانشناسی او بپردازم وهمان را موضوع رساله دکترای خود برای آن دانشکده قرار دهم. طی سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۰ که مدیریت بخش نسخههای خطی کتابخانه ملی فرهنگ به من واگذار شده بود، این فرصت پیش آمد تا کتابهای خطی پزشکی و داروشناسی آن کتابخانه را مورد تصفح و تورق قرار دهم و برای نخستینبار، در آنجا به کتاب نفیس «المعالجات البقراطیه» ابوالحسن طبری، دانشمند ایران قرن چهارم، برخوردم که هنوز امیدوارم روزی فرا رسد که بتوانم آن را با نسخهای که در کتابخانه اسلر دانشگاه مک گیل موجود است و نسخهای که درسال ۱۹۸۵، به صورت عکس در فرانکفورت چاپ شده، تطبیق دهم و آن را به صورت چاپی منقح و مضبوط در دسترس اهل علم بگذارم.
کتابخانه مخصوص تاریخ پزشکی
هرچند من درسهای دوره دکترای علوم معقول را به پایان رسانیدم، ولی رساله دکترای خود را درباره رازی، به دانشگاه ارائه نکردم که آن، به جهت سفر دوسالهام به انگلستان برای تدریس زبان و ادب فارسی در دانشگاه لندن بود. از اینرو به همان دکترای زبان و ادبیات فارسی که درسال ۱۳۳۸ از رساله خود دفاع کرده و براساس آن دانشیار دانشکده ادبیات شده بودم، بسنده کردم.
طی اقامت در انگلستان، این فرصت پیش آمد که از کتابخانه ولکام که مخصوص تاریخ پزشکی است، استفاده کنم و نسخههای خطی فارسی و عربی پزشکی را که هنوز فهرست نشده بودند، یک به یک مورد مطالعه و بررسی اجمالی قرار دهم.
پیش از سفر لندن، با استاد فقید مرحوم علیاصغر حکمت، در نشر تفسیر «کشفالاسرار و عُدّهالابرار» ابوالفضل رشیدالدین میبدی یزدی همکاری داشتم و تصحیح جلدهشتم آن به من محول شده بود. بدین مناسبت، هفتهای یکبار با دوستان دیگر که مجلدات دیگر آن تفسیر را زیر نظر داشتند، در منزل آن استاد گرد میآمدیم و همین آشنایی سبب شد که در مراجعت از لندن، وقتی آن مرحوم در مقام رئیس کمیسیون ملی یونسکو در ایران، میخواست جشنی به مناسبت هزار و یکصدمین سال تولد رازی برپا کند، از من خواست تا یکی از آثار آن پزشک نامدار و فیلسوف ارجمند را برای طبع آماده سازم تا درمیان حضار آن مراسم توزیع شود.
برای این کار، با کتاب «السیرهالفلسفیه» او موافقت شد و من برای تحریر مقدمه کتاب که درباره احوال، آثار و افکار رازی بود، ناچار شدم که به منابع دست اول درباره رازی مراجعه کنم.
کتاب «السیرهالفلسفیه» درسال ۱۳۴۳ منتشر شد و مورد قبول اهل علم قرار گرفت و تشویق آنان موجب شد که من آن رشته را رها نکنم و درجنب کارهای دیگر، به تحقیق درباره سایر آثار رازی و دانشمندان پیش از او و همزمان او بپردازم.
طی همین مطالعات، مصمم شدم که درباره تاریخ طب در اسلام و سابقه آن دریونان، هند و ایران مطالعه کنم. برای این منظور، کهنترین تاریخ پزشکان در اسلام، یعنی «تاریخالاطباء و الفلاسفه» اسحاق بن حنین، نظر من را جلب کرد. خاصه آنکه متن آن، با مقدمهای محققانه از فرانز رزنتال- دانشمند تاریخشناس معروف- در دسترس قرار داشت و من توفیق یافتم که آن را به فارسی ترجمه کنم و درمجله دانشکده ادبیات (شماره ۳، سال ۱۳۴۴) تحت عنوان «آغاز علم طب و تاریخ آن تا زمان رازی» منتشر سازم.
در کانادا
درسال ۱۳۴۴ که به دعوت دانشگاه مکگیل به مدت سهسال برای تدریس فلسفه و کلام به کانادا عزیمت کردم، این فرصت پیدا شد که از کتابخانه اسلر که به تاریخ پزشکی اختصاص داشت، استفاده کنم؛ به ویژه که کتابهای تاریخ پزشکی اسلامی ماکس مایرهوف- مورخ معروف تاریخ طب اسلامی- به آن کتابخانه انتقال یافته بود و حتی برخی از نسخههای خطی طبی در آن کتابخانه یافت میشد که در دنیا منحصربهفرد بود؛ مانند کتاب «مفردات الادویه» غافقی که نسخهای خوش خط و مزین به تصویر بسیاری از درختان و گیاهان دارویی است.
طی مدت این سهسال، موفق شدم که مطالعات خود را درباره رازی، با توجه به میراث کهن طب یونانی، توسعه دهم و برای این منظور، مقدماتی از زبان یونانی و لاتین فرا گرفتم و نتیجه مطالعات خود را به صورت مقالههایی متعدد برای نشر در مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران ارسال داشتم که از جمله آنها مقالههای زیر است:
الف) «رازی در طب روحانی»، مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، شمارههای ۲، ۳ و ۴، سال ۱۳۴۵ و شماره ۱، سال ۱۳۶۶٫ رازی طب روحانی را برای آن نوشت که عدیل و قرین طب منصوری باشد که آن، در طب جسدانی است و عقیده او بر این است، همچنان که جسم بیمار نیازمند به پزشک است، روح بیمار هم به وسیله پزشک روح باید درمان شود.
درسال ۱۳۴۵ موضوع این مقاله، مبنای سخنرانی من در اجلاسیه سالانه انجمن شرقشناسان آمریکا، در دانشگاه فیلادلفیا قرار گرفت که پس از آن، درمجله مطالعات اسلامی (جلد ۲۶، سال ۱۹۷۶) در پاریس منتشر شد. این مقاله، همراه با تحریر انگلیسی آن درسال ۱۳۷۲، به مناسبت نخستین کنگره بینالمللی اخلاق پزشکی (۲۳-۲۵ تیرماه ۱۳۷۲)، به وسیله معاونت امور فرهنگی وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی تجدید چاپ شد. هماکنون تحریر عربی این مقاله، همراه با متن «الطب الروحانی» رازی که براساس نسخهای در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران موجود است، با کوشش حقیر فراهم شده و درمجموعه اندیشه اسلامی، به وسیله موسسه بینالمللی اندیشه و تمدن اسلامی مالزی چاپ و منتشر میشود.
ب) «ردّ موسی بن میمون بر جالینوس و دفاع از حضرت موسی بن عمران(ع)» (مجله دانشکده ادبیات، شماره ۱، سال ۱۳۴۶). ابنمیمون، پزشک و متکلم یهودی، گفته جالینوس درکتاب «منافع الاعضا» را که معتقد است خداوند جای موی مژه و موی ابرو را نمیتواند با هم عوض کند، مگر اینکه دگرگونی در زیرساخت آن فراهم آورد، رد کرده است.
کوشش درتحریر این مقاله موجب شد که نگارنده آشنایی بیشتری با اندیشه و آثار ابن میمون پیدا کند و مقالهای تحت عنوان «ابوعبدالله تبریزی و بیست و پنج مقدمه ابنمیمون» بنویسد که آن در یادنامه علیمحمد عامری، درسال ۱۳۵۳ منتشر شد و نیز متن عربی شرح بیست و پنج مقدمه ابن میمون در اثبات ذات باری تعالی را تصحیح و درسال ۱۳۶۰، در مجموعه سلسله دانش ایرانی (شماره ۲۶) منتشر سازد. این کتاب که به وسیله فیلسوف مسلمان ایرانی اهل تبریز نگارش یافته است، درسال ۱۵۵۶ میلادی به زبان عبری ترجمه شده و درسال ۱۵۷۴ در ونیز ایتالیا به چاپ رسیده است.
ج) «شکوک رازی بر جالینوس و مسئله قدم عالم»، (مجله دانشکده ادبیات، شمارههای ۲ و ۳،سال ۱۳۶۶) در این مقاله، کتاب «الشکوک علی جالینوس» که حاوی ایرادات رازی بر جالینوس است و نشان میدهد که دانشمندان ایرانی مقلد صرف یونانیان نبودهاند، مورد تحلیل و بررسی قرارگرفته است.
براساس همین مقاله، سخنرانی تحت عنوان «النقد العلمی فیالاسلام بالاشاره الی کتاب الشکوک للرازی» در کنگره تمدن اسلامی میان اصالت و تجدید که در مارس ۱۹۷۵ به وسیله دانشگاه لبنان در بیروت برگزار شد، ایراد کرد. تحریر انگلیسی این مقاله در یادنامه چارلز آدامز۲ درسال ۱۹۹۱، در لیدن از بلاد هلند چاپ شد و تحریر عربی آن در مجله تاریخ العلوم العربیه (جلد۹، شمارههای ۱ و ۲) درسال ۱۹۹۱، به وسیله معهدالتراث العلمی العربی وابسته به دانشگاه حلب انتشار یافت.
معرفی کتاب «البیان و التبیین فیالانتصار لجالینوس» که ردّ کتاب الشکوک رازی است و نسخه منحصربهفرد آن در کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است، موضوع سخنرانی او در سی و سومین کنگره بینالمللی تاریخ پزشکی بود که درهفته اول سپتامبر ۱۹۹۲، در گرانادا (غرناطه) و سویلا (اشبیلیه) از بلاد اسپانیا برگزار شد.
د) «کتاب علم الهی رازی و مسئله قدمای خمسه»، (مجله دانشکده ادبیات، شمارههای ۵ و ۶، سال ۱۳۴۷) درسال ۱۳۴۹، براساس مواد این مقاله، او سخنرانی تحت همین عنوان در کنگره بینالمللی خاورشناسان که در دانشگاه ملی استرالیا، واقع در شهر کانبرا برگزار شد، ایراد کرد که در سال ۱۹۷۲، متن آن در مجله ابرنهرین،۳ در شهر لیدن از بلاد هلند، چاپ و منتشر شد.
هـ) «خاک نیشابور»، (مجله یغما، شماره ۶، سال ۱۳۴۷) صورت مفصل این مقاله تحت عنوان «کتاب رازی درباره گل نیشابوری» در مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد، شماره تابستان ۱۳۵۲، چاپ شد. تحریر عربی این مقاله، تحت عنوان «کتاب الرازی عنالطین النیشابوری» درمجموعه ابحاث الندوه العالمیه لتاریخ العلوم عندالعرب، درسال ۱۹۷۷، به وسیله معهدالتراث العلمی العربی وابسته به دانشگاه حلب چاپ و منتشر شد و همین، موضوع سخنرانی او به زبان انگلیسی، در بیست و سومین کنگره بینالمللی تاریخ پزشکی، بود که درسال ۱۳۵۱، در دانشگاه لندن برگزار شد. درسال ۱۹۷۴، متن آن درمجموعه سخنرانیهای آن کنگره در لندن، به وسیله موسسه تاریخ پزشکی ولکام چاپ و منتشر شد.
فیلسوف ری
پس از مراجعت از کانادا، سخنرانی علمی در تالار فردوسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، تحت عنوان «مقام علمی و فلسفی محمدبن زکریای رازی» ایراد کرد که درسال ۱۳۶۸، درمجموعه سخنرانیهای آن دانشکده که جلسات آن ماهی یکبار مرتبا برگزار میشد، به وسیله کتابفروشی دهخدا چاپ و منتشر شد. درهمین اوقات، مطالبی را که طی سهسال اقامت در کانادا، درباره محمدبن زکریای رازی فراهم آورده بودم، به صورت کتابی به نام فیلسوف ری، محمدبن زکریای رازی منظم و مرتب ساختم که در بردارنده بسیاری از مطالب فلسفی و پزشکی در قرون اولیه اسلامی، خاصه زمانی رازی است.
این کتاب که تألیف درجه اول سال ۱۳۴۹ و برنده جایزه سال شناخته شد و به چاپ سوم هم رسید، مورد پسند دانشمندان داخلی و خارجی قرار گرفت و مقالات متعددی درباره آن نگاشته شد؛ ازجمله پروفسور جورج وجدا درمجله آسیایی پاریس ۱۹۷۱ درباره آن نوشت: «تاکنون، درباره رازی کتابی مانند این کتاب نوشته نشده است.»
برای تحلیل و بررسی کتابهای رازی ناچار بودم که آثار جالینوس، به ویژه آن آثاری را که رازی از آنها متأثر بود، مطالعه و بررسی کنم. از اینرو کهنترین فهرست تفصیلی را که در تمدن اسلامی نوشته شده است، به زبان فارسی ترجمه کردم؛ یعنی رساله حنین بن اسحاق به علی بن یحیی را که در آن از ۱۲۹ کتاب جالینوس که به وسیله او و همکارانش از یونانی یا سُریانی به عربی ترجمه شده است، نام میبرد. نخستینبار، بخشی از آن درمجله «معارف اسلامی» (شماره ۱۲ فروردین ۱۳۵۰) منتشر شد و سپس، ترجمه همه رساله در کتاب بیست گفتار در مباحث علمی و فلسفی و کلامی و فرق اسلامی آورده شد که درسال ۱۳۵۵، به وسیله موسسه مطالعات اسلامی انتشار یافت.
بعدها نویسنده محتوای این رساله را تجزیه و تحلیل کرد و طی سخنرانی تحت عنوان «ترجمه و نقل علوم بیگانگان در زمان حضرت امام رضا علیهالسلام»، در دومین کنگره حضرت امام رضا(ع) که درسال ۱۳۶۵ در مشهد برگزار شد، به اهل علم عرضه کرد. این مقاله نخست، درمجموعه سخنرانیهای آن کنگره و سپس، در دومین «بیست گفتار» در مباحث ادبی و تاریخی و فلسفی و کلامی و تاریخ علوم اسلامی، درسال ۱۳۶۸ به وسیله موسسه مطالعات اسلامی چاپ و منتشر شد.
درسال ۱۳۵۲ که کنگره جهانی ابوریحان بیرونی، به وسیله شورای عالی فرهنگ و هنر، در تهران برگزار شد، راقم سطور متن عربی رساله ابوریحان درباره آثار رازی را که برای نخستینبار، درسال ۱۹۳۶، در پاریس و به وسیله پل کراوس نشر شده بود، تصحیح مجدد کرد و همراه با ترجمه فارسی آن، به آن کنگره تقدیم داشت. تحلیل و بررسی آن رساله موضوع سخنرانی او در کنگره جهانی ابوریحان بیرونی بود که درهمان سال در کابل برقرار شد و تحریر انگلیسی آن درمجموعهای که درسال ۱۹۷۹، به یادبود ابوریحان، در کراچی چاپ شد، انتشار یافت.
نگارنده درسال ۱۳۶۰ که دانشگاههای کشور تعطیل بود، برای دو و نیمسال، جهت تدریس در دانشگاه مکگیل به کانادا عزیمت کرد و با کتابخانه اسلر که مخصوص تاریخ پزشکی است، تجدید عهد کرد و اینبار، مطالعات خود را درباره پزشک و جراح معروف مسلمان اسپانیایی، ابوالقاسم خلف بن عباس زهراوی، قرار داد و نتیجه گوشهای از مطالعات او به صورت دو مقاله درآمد که هر دو درمجله نشردانش منتشر شد. مقاله نخستین تحت عنوان «آگاهیهایی درباره جراحی در اسلام» درمجله نشر دانش (شمارههای بهمن و اسفند ۱۳۶۱) به چاپ رسید. براساس همین مقاله، نویسنده سخنرانی در بیست و نهمین کنگره بینالمللی تاریخ پزشکی که درسال ۱۳۶۳ در قاهره برگزار شد، ایراد کرد که متن آن در مجله مجمع اللغه العربیه (فرهنگستان زبان عرب مصر، شماره ۶۴، رمضان ۱۴۰۹ر می ۱۹۸۹) منتشر شد. مقاله دوم تحت عنوان «زهراوی و کتاب التصریف» بود که در مجله نشر دانش (شمارههای فروردین و اردیبهشت ۱۳۶۲) چاپ شد.
هرچند کتاب «التصریف لمن عجز عن التألیف» زهراوی چند صدسال قبل به زبان لاتین ترجمه شده و به وسیله آن کتاب جراحی از اسپانیا به دانشگاه مونپلیه فرانسه و سپس به دیگر دانشگاههای اروپا راه یافته و درسال ۱۹۷۴، متن عربی و ترجمه انگلیسی آن، به وسیله دانشگاه برکلی و درسال ۱۹۸۳، با ترجمه روسی به وسیله آکادمی علوم شوروی سابق منتشر شده بود، ولی برای نخستینبار بود که در ایران، با این تفصیل معرفی میشد و تحریر این مقاله موجب شد که نگارنده متن آن کتاب را تصحیح مجدد کند و با ترجمه فارسی آن که پس از این، از آن سخن خواهد رفت، آماده چاپ کند.
code