موسیقی فولکلور/واکاوی ترانه های قدیمی- ۷
ماشین مشتی ممدلی
حسن فرازمند
 

در شمارة ۲۵۵ ویژه‌نامة ادب و هنر که سه‌شنبه ۳ دیماه به چاپ رسید، به شرح چگونگی ضبط ترانه‌های قدیمی استاد سیدجواد بدیع‌زاده پرداختم و اشاره کردم که ترانة معروف «»، یکی از همان ترانه‌ها بود که توسط کمپانی صفحه‌پرکنی ادئون در برلین آلمان ضبط شد.

اما این که چرا نام این ترانه «» نام گرفت هم حکایتی شیرین دارد. می‌گویند که در تهران دهة ۳۰-۲۰ «مشهدی محمدعلی» یکی از پولدارهای معروف تهران بود، که از او به عنوان صاحب یکی از تعداد انگشت‌شمار ماشین‌های وارداتی به ایران اسم می‌برند و گفته‌اند زمانی که هنوز خیابان‌های تهران سنگفرش و یا حتی خاکی بوده‌اند، او صاحب یک اتومبیل «استین» انگلیسی بوده که شبیه وَن‌های امروزی خودمان بوده است.

از آنجا که رانندة مشتی ممدلی در خیابان‌های پردست‌انداز تهران مسافرکشی هم می‌کرده است، این ماشین او به معروف شد و نیز گفته‌اند که مرحوم مشتی ممدلی از بس که خسیس بوده، هیچ به سر و وضع ماشین مسافرکش خود رسیدگی نمی‌کرده و همیشه صندلی‌هایش تق و لق بوده و بوق آن از کار افتاده بوده و چراغ و اینجور وسایل

ضروری هم نداشته است. سپرها و گلگیرهایش هم آنقدر لق و آویزان بوده که به محض عبور از هرگذرگاه،

مردم گوش خود را از دست سر و صدای می‌گرفتند. و بعد از آن بوده که هرکس به اتومبیل خود رسیدگی نمی‌کرده، لقب «» را به ماشین او می‌دادند و این ماشین، ضرب‌المثل آن روزهای تهرانی و کم‌کم همة ایرانی‌ها می‌شود.

ترانه

اما پیش از این که ترانه «» توسط استاد جواد بدیع‌زاده ساخته و صفحه و پخش شود، شعر دیگری نیز در همین زمینه ساخته شده است و می‌گویند که استاد نواب صفا ترانه‌سرای معروف نیز شعری طنزگونه و فکاهه دربارة سرویس ایاب و ذهاب کارکنان رادیو ـ که آن روزگار در میدان ارگ (پانزده خرداد فعلی) فعالیت داشت ـ سروده بود که همین اثر خمیرمایة ساخت یک ترانه فکاهی به نام توسط مرحوم «سید غلامرضا روحانی» فکاهه‌نویس و طنزپرداز آن روزگار و متخلص به «اجنّه» می‌شود.

روحانی شعرهای زیادی برای نمایشنامه‌ها و پیش‌پرده‌های نمایشی رادیو و تئاتر ساخت که اکثر آنها درونمایه‌های فکاهی داشتند و بسیاری از آنها نیز بر سر زبانها افتاد و هنوز هم شنیده و خوانده می‌شوند؛ مثل ترانه یکی یه پوله خروس، همین ترانه مورد بحث ما یعنی «»، ترانه‌ای با ترجیع‌بند «حلوای تن‌تنانی ـ تا نخوری ندانی»، ترانه‌ای با ترجیع‌بند «افاده‌ها طبق طبق ـ سگا به دورش وَق وُ وَق» و ترانه ضربی و معروف «سپلشت آید و زن زاید و مهمان برسد» و بسیاری از این شاهکارهای فکاهه‌سرایی که در تاریخ طنز ایران هر کدام صبغه و پیشینه‌ای مردمی دارند؛ تماماً از آثار مرحوم «غلامرضا روحانی» بودند.

حالا می‌توانید معروف‌ترین شاهکار مشترک او و مرحوم استاد بدیع‌زاده را در اینجا زیر لب زمزمه کنید:

ترانه

ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بی‌معطلی

این اتولی که من می‌گم، فورد قدیم لاریه

رفتن توی این اتول، باعث شرمساریه

نه باب کورس شهریه، نه قابل سواریه

بار کشیده بس که از، قزوین و رشت و انزلی

ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بی‌معطلی

ماشین مشدی ممدلی،‌ صندلیاش فنر داره

بلیت فروش مشدی و شوفر بی‌هنر داره

بهرِ مسافرین خود، زحمت و دردسر داره

رفتن با اتول بود، باعث کوری و شَلی

ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بی‌معطلی

مسافر از بوی اتول، تا می‌شینه کِسِل می‌شه

از متلک شنیدن و بور شدن، خجل می‌شه

بس که فشار میاد به او، دچار دردِ دل می‌شه

پاره شود لباس اگر، گیر کند به صندلی

ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بی‌معطلی

این اتولی که از قفس، تنگ‌تر و کوچیک‌تره

جای چهل مسافر، گُنده و چاق و لاغره

شوفره بس که ناشیه، اتول همیشه پنچره

راه نرفته در میره، لاستیک چرخِ اوّلی

ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بی‌معطلی

این اتول شکسته از سیستمِ قدیمیه

تایر اون قراضه و پیستون اون لحیمیه

شوفره دائماً پیِ لوده‌گری و لیمیه

سربالایی نمی‌کشه، مگر با خیلی معطلی

ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بی‌معطلی

و اما تا فرصت هست، این نکته را نیز بگویم که «» نام یک فیلم سینمایی طنز ـ حادثه‌ای هم هست که در سال ۱۳۵۳ توسط محمدرضا فاضلی ساخته شد و آن هم داستان جالبی داشت که حضور بازیگرانی چون منصور سپهرنیا، پروین ملکوتی، غلامحسین بهمنیار، نعمت‌الله گرجی و خود محمدرضا فاضلی جاذبه‌ای به این فیلم داده بود. گرچه در سینمای ایران نتوانست جایگاه و پایگاهی برای خود دست و پا کند، اما نویسندة آن یعنی فریدون گُله و سازندگان آن نیز تا دهة پنجاه هنوز تحت تأثیر ترانه معروف «»

بودند.

در فرصت بعدی در این ستون به معرفی و واکاوی ترانه‌های دیگری خواهیم پرداخت.

ادامه دارد

code

نسخه مناسب چاپ